یک‌شنبه 27 آبان 1403

شیرازِ پرغوغا در روایت زرین‌کوب

وب‌گاه 55 آنلاین مشاهده در مرجع
شیرازِ پرغوغا در روایت زرین‌کوب

سراغ «از کوچه رندان» دکتر زرین‌کوب می‌رویم چون برای آن‌که درباره حافظ بنویسد از شیراز گفته و به بارگاه سید احمد شاهچراغ هم پرداخته و نشان می‌دهد اگر بحث بر سر ظرفیت والای معنوی باشد راه آن الزاما تخریب و ساخت و ساز نیست.

محمد‌رضا رضا‌زاده عضو هیأت امنای آستان‌های مقدس در شیراز در واکنش به انتقاداتی که به جانب طرح موسوم به 57 هکتار درباره توسعه حرم شاه‌چراغ روان است مدعی شده مخالفت‌ها به خاطر آن است که "ظرفیت والای معنوی سومین حرم را برنمی‌تابند و شیرازِ جشن های 2500 ساله را می‌پسندند!"

محمد‌رضا رضا‌زاده عضو هیأت امنای آستان‌های مقدس در شیراز در واکنش به انتقاداتی که به جانب طرح موسوم به 57 هکتار درباره توسعه حرم شاه‌چراغ روان است مدعی شده مخالفت‌ها به خاطر آن است که "ظرفیت والای معنوی سومین حرم را برنمی‌تابند و شیرازِ جشن های 2500 ساله را می‌پسندند!" این دو گانه‌سازی بین شیراز جشن‌های 2500 ساله و حرم شاه‌چراغ در حالی است که صحبت از هویت تاریخی و فرهنگی است و حفاظت از بافت‌های تاریخی وظیفه همه است و هویت هم تنها در حرم نیست و احترام به حرم نیز در مساحت آن نیست و در خانه‌هایی که به بهانه توسعه می‌خواهند ویران کنند نیز هست.

همان خانه‌هایی که در گزارش ترانه یلدا در روزنامه شرق چنین توصیف شده‌اند: «به طرز معجزه‌آسایی توانسته‌اند از هجوم دوران مدرن جان سالم به در ببرند، خانه‌های زیبایی که ورود به هریک از آنها درهای بهشتی از لطف و زیبایی و اصالت ایرانی را در مقابل چشمان هر بیننده آگاهی می‌گشاید. از کوچه‌های باریک با دیوارهای کاه‌گِلی پیاده گذر می‌کنی تا به سردر آجری و تزیین‌شده خانه برسی. با کلون زنانه یا مردانه در می‌زنی و به هشتی دعوت می‌شوی. آنجا کمی می‌نشینی و نفس می‌گیری تا کسی که به دیدنش آمده‌ای، به استقبالت بیاید. از دالانی باریک که به حیاط مرکزی خانه راه دارد، به سمت نور و حوض و درخت می‌روی. اتاق‌های بزرگ هفت‌دری یا پنج‌دری در دو سمت اصلی شمال و جنوب حیاط قرار دارند. ایوان‌ها و اتاق‌های جانبی هم هریک به کاری اختصاص داده شده‌اند. پنجره‌های اصلی به شکل اُرُسی‌های کشویی بالا می‌روند و با نقوش زیبای هندسی شیشه‌های رنگی را در دل نقوش خود جای داده‌اند. غلام‌گردشی‌ها ارتباطات داخلی را برقرار می‌کنند. و از حیاط مرکزی خانه‌ها به‌عنوان یک فضای اصلی که زندگی، کار و آرامش در آن به نوبت جریان دارد، استفاده می‌شود. حوض و فواره و باغچه خود بهشت است. در طول چند دهه اخیر با وجود رونق کم توریسم در کشورمان، تعدادی از این خانه‌ها مرمت شده‌اند و به‌عنوان هتل‌ها و میهمانخانه‌های ویژه برای پذیرایی از مسافران استفاده می‌شوند و قیمت اقامت در آنها چه‌بسا از هتل‌های مدرن بیشتر هم هست.»

احتمالا برای شما این پرسش پیش آمده که چرا به این موضوع ذیل «باغ ادبیات ایران» پرداخته‌ایم حال آن‌که به حوزه میراث فرهنگی مربوط است ولی آخر خود شیراز مگر باغ ادبیات ایران نیست؟ آن قدر که اگر حافظ و سعدی نبودند زبان فارسی را چه بسا زبان خراسانی می‌گفتند چون زبان فارسی در خطه خراسان نضج و قوام گرفت اما در فارس و در شیراز به حد اعلای خود رسید.

بله صحبت از شیراز است و در باغ ادبیات ایران سراغ «از کوچه رندان» دکتر عبدالحسین زرین‌کوب می‌رویم که برای آن‌که درباره حافظ بنویسد از شیراز گفته و به بارگاه سید احمد شاهچراغ هم پرداخته در حالی که در آن زمان قطعا صحبت از طرح توسعه حرم با هدف تغییر چهره فرهنگی شیراز مطرح نبوده و نشان می‌دهد اگر بحث بر سر ظرفیت والای معنوی باشد راه آن الزاما تخریب و ساخت و ساز نیست:

«در روزهایی که شیراز مثل یک خاتم فیروزه بواسحاقی درخشان و بی‌غبار در انگشت قدرت شاه شیخ تلألؤ داشت، حافظ روزهای جوانی را می‌گذرانید و شاید با پادشاه اینجو چندان تفاوت سنی نداشت. شیرازِ پرغوغا در سکوت و آرامش به سر می‌برد و شاه ابواسحق، حکمران محبوب شهر نیز که مدعیان را از میدان به در کرده بود جز از جانب امیر یزد - محمد مظفر - دل‌نگرانی نداشت. با این‌همه جوانی و شادخواری، خاصه در هوای سکرانگیز لطیف شیراز، این دل‌نگرانی را هم از خاطر او برده بود.

نارنج، آن که میوه‌اش درخت طور را به یاد سعدی می‌آورد، لطف خاصی داشت و باغ‌های آن که آگنده از سروهای بلند بود، جای مناسبی بود برای غرق شدن در تأملات و رؤیاها. در باغ‌ها و خانه‌ها درختان گوناگون بود، سردسیری و گرمسیری؛ چنانکه انواع میوه‌ها - از گیلاس و انار و انجیر و نخل و نارنج در آن خاک طرب‌انگیز پرورش می‌یافت، نه از سرمای زمستان به آنها آسیبی می‌رسید نه از گرمای تابستان.

درخت سرو از خیلی قدیم در شهر نموی تمام می‌یافت و عبث نیست که جلال و رعنایی آن شاعران را به یاد قامت و بالای زیبارویان می‌انداخت. در بین تفرجگاه‌های شهر، تکیه سعدی بود، نزدیک سرچشمه رکن‌آباد، باغ و زاویه سعدی. در اینجا روزگار، سعدی را به خاطر می‌آورد.

تنها حافظ نبود که «نسیم خاک مصلی و آب رکن‌آباد» او را اجازت به سیر و سفر نمی‌داد. مؤلف شیرازنامه هم در همین زمان‌ها وقتی به بغداد رفته بود (سال 734) همه‌جا از شیراز صحبت می‌کرد و گمان داشت تمام خواص و اوصاف که حکما و اطباء درباره آب لازم شمرده‌اند جمله در آب رکن‌آباد پیدا می‌شود.

در شهر چیزی که فراوان پیدا می‌شد ابواب خیر بود - مساجد، مدارس و خانقاه‌ها - که املاک بسیار بر آنها وقف بود، اما از این اوقاف بسیار که فقیه مدرسه را «دست» می‌داشت چیز درستی به آنچه مصرف واقعی بود نمی‌رسید و بیشتر در دست خورندگان بود؛ خورندگانِ اوقاف.

شاه شیخ در شادخواری و عشرت‌جویی خویش این همه را آزاد می‌گذاشت. اما بعدها، محمد مظفر به بهانه آنکه «ضبط و نسق» موقوفات کند، تمام اوقاف را به مقاطعه بِستَد و اکثر آنها دیوانی شد (متصل شد به اموال حاکمیتی).

این اوقاف و مساجد رنگ مذهبی خاصی به شهر می‌داد. شهر به علمای خود می‌نازید و به صوفیه و زهاد خویش نیز از اینکه در عهد اسلام بنا شده بود و از عبادت و دیانت مجوس آلایش نیافته بود به خود می‌بالید. به علاوه پارسایان شهر از اینکه مویی چند از آن پیغمبر در این شهر بود، فخر می‌کردند. چنانکه در مسجد جامع شهر نیز مجموعه‌ها و اجزاء بود به خط صحابه و تابعین. نیز قرآن‌ها بود به خط خلفا و ائمه علیهم‌السلام یا منسوب به آنها. بر تربت مشایخ و در زاویه مساجد نیز زاهدان بودند؛ گوشه‌گیر همه‌جا نیز در مساجد و مقابر، مجلس وعظ دایر بود و توبه و ذکر.

تربت سید احمد شاه‌چراغ نزد عامه حرمت فوق‌العاده داشت. تاش‌خاتون مادر شاه شیخ در آنجا مدرسه‌ای ساخته بود و فضای روحانی شهر آگنده از عرفان و زهد بود. صوفیه و عرفا که در مساجد و تکیه‌ها به سر می‌بردند بسیار بودند، با مکاشفات یا داعیه‌ها. در غالب مساجد وعظ دایر بود. در این مجالس بسا عوام‌ها که توبه می‌کردند بر دست واعظان. در بین این زاهدان و واعظان هم دعوی فراوان بود.»

شیرازِ پرغوغا در روایت زرین‌کوب 2