شیطانی به نام کاوه فرنام وجود دارد!
یکی از آفتهای چنین تولیدات زیرزمینی و قانونشکنی، ضربات جبرانناپذیر به آبرو و اعتبار و اقتصاد سینمای ایران در داخل و خارج از کشور است.
به گزارش مشرق، این روزها جریانی صهیونیستی در پی ایجاد آشوب در میان سینماگران است و از هر فرصتی برای ایجاد دوگانهسازی استفاده میکند. یکی از تهیهکنندگانی که فیلمهایی متناقض با فرهنگ ایرانی تولید میکند و حتی از حضور در جشنوارههای اسرائیلی هم اباحی ندارد، کاوه فرنام است که دو سال پیش فیلم «پسر مادر» را در جشنواره حیفا داشت و امسال نیز با فیلم «مرزهای بیپایان» و فیلم کوتاه «من، خود، من هم میرقصم»، به این جشنواره اسرائیلی رفت.
پروژهسازی در ایران و نمایش در جهان
امسال از سوی سازمان سینمایی گرچه گام مثبتی در مقابله با هنجارشکنی و قانونگریزی سینماگران متخلف و ضد ایرانی محسوب میشود و امیدواریهایی درخصوص ایجاد مسیر سلامت برای فیلمسازی ایجاد کرد اما میدانیم که شیطنتها و تحرکات اینچنینی مدتها قبل از فیلم کاباره در سینمای ایران کلید خورده بود و بعد از توقف این پروژه هم فیلمسازی زیرزمینی و پنهانی در جریان است و سینماگران شناخته شده و ناشناختهای وجود دارند که به سهم خود، آتش بیار معرکه معاندان نظام هستند و همچنان به فعالیتهای غیرقانونی خود ادامه میدهند.
آنچه بیش از همه در فیلم کاباره که با حضور یکی از بازیگران شناخته شده سینمای ایران ف. م و بدون حجاب و بدون رعایت موازین و هنجارهای عرفی و شرعی ساخته میشد و قصه بیکاری زنی را به تصویر میکشد که قبل از انقلاب در یک کاباره کار میکرد، خط دهی پروژه خارج از کشور بود و آنطور که در خبرها آمد، فیلم با سفارش و حمایت مالی تهیه کنندگی به نام کاوه فرنام مراحل ساخت خود را سپری میکرد. گرچه فرنام نسبت خود را با این فیلم تکذیب کرد اما حمایت همیشگی او از جریان فیلمسازی زیرزمینی و غیرقانونی، خود محل اشاره و بحث است و حتی تکذیب مشارکت مؤثر در ساخت کاباره را هم سست و دروغین جلوه میدهد.
دروغهای حقیقی
آیا کاوه فرنام واقعا سفارش ساخت فیلم کاباره را داده بود؟ حبیب ایلبیگی، معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی شامگاه 20مرداد در برنامه «نقد سینما» درباره توقف تولید فیلم کاباره، گفته بود: «در چند ماه گذشته جریانی که چند سال در ایران بود و از فیلمهای خاص حمایت میکرد در خارج از کشور و به شکل علنی بیانیههای تفصیلی را ارائه داد و در شبکههای فارسیزبان اعلام کرد قصد دارد از فیلمهایی که بدون تشریفات قانونی ساخته میشوند، حمایت کند. همچنین افراد را تشویق به ساخت فیلمهای بدون مجوز و بیحجاب کردند و ابایی نداشتند از اینکه این مورد را به شکل جدی اعلام کنند. به عنوان مثال، کاوه فرنام که در ایران دفتر داشت و مستندسازی میکرد، چند ویدئو منتشر و اعلام کرد میخواهد از فیلمهای ساختارشکن حمایت کند. امسال در جشنواره فیلم کن هم این کار را کردند و در جشنواره فیلم برلین غرفه ایران را گرفتند تا از فیلمهای اینچنینی حمایت کنند. اما کاوه فرنام بلافاصله بعد از انتشار خبر توقیف پروژه در حال ساخت کاباره، هرگونه ارتباط با دستاندرکاران کاباره و سرمایهگذاری در این فیلم را رد کرد. بااینحال معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی به تکذیبیه منتشرشده از سوی کاوه فرنام مبنیبر عدم دخالت در این پروژه، توضیح داد: «این افراد پولهای زیادی برای مبارزه با سینمای ما و حوزههای دیگر خرج میکنند. فیلمی که امسال در بازار فیلم کن نمایش دادند، عوامل دفتر آقای فرنام ساخته بودند. یعنی پول به داخل آورده و فیلم ساخته بودند. درباره مورد خاص فیلم کاباره اطلاعات بیشتری طی روزهای آینده منتشر میشود اما آنچه کارگردان و تهیهکننده اعلام کردهاند این است که سرمایهگذار فیلم آقای فرنام است.»
گرچه آن مورد ایلبیگی درباره انتشار اطلاعات بیشتر طی روزهای آینده از فیلم کاباره تحقق پیدا نکرد و درباره عوامل آن و عواقب هنجارشکنیشان اطلاعرسانی نشد! طبیعی است که در منابع مختلف از جمله در صفحه IMDB رد و نشانی از حضور رسمی فرنام در این فیلم نیست اما به گفته معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی و بنا بر اعلام کارگردان و تهیهکننده فیلم، فرنام سرمایهگذاری کاباره را برعهده داشته است.
ضمن اینکه همان سابقه و انبوه مصاحبهها و اظهارنظرهای قبلی و بعدی فرنام درخصوص حمایت واضح و همه جانبه از تولید آثار هنجارشکن و قانونگریز هم میتواند موید مشارکت و سرمایهگذاری او در پروژه کاباره باشد. خودش در همان بیانیهای که هرگونه ارتباط با فیلم را تکذیب میکند، میگوید: «بدیهی است حمایت از هر سینماگر مستقلی را وظیفه صنفی و مدنی خود میدانم و در پشتیبانی از همکارانم دریغ نخواهم کرد.» اما اصراری که در تکذیب مشارکتش در فیلم کاباره وجود دارد عجیب و غیرمنطقی به نظر میرسد و چیزی جز فتنه چراغ خاموش از آن استنباط نمیشود.
ضربه به سینمای ایران
یکی از آفتهای چنین تولیدات زیرزمینی و قانونشکنی، ضربات جبرانناپذیر به آبرو و اعتبار و اقتصاد سینمای ایران در داخل و خارج از کشور است. هرچقدر که چنین جریاناتی مثل فعالیت و تحرکات «کانون فیلمسازان مستقل ایران» با شیطنتها و سیاسیبازیهای محض، در میان مدت و درازمدت با وجهه کسب شده سینمای ایران طی همین سالها بازی میکند و آن احترام جهانی را خدشهدار میکند، مناسبات و توازن سینمای ایران را در داخل کشور هم برهم میزند. با خط دهیها و تطمیعهای اینچنینی و قطعا دستمزدهای نجومی، با آبرو و اعتبار سینماگران مختلف به ویژه برخی چهرههای پیشکسوت بازی میشود. بازی که نتیجه آن شکستی همهجانبه است.
فارغ از جنبههای وطنفروشانه چنین تولیداتی که در تقابل مستقیم با خواست اجتماعی قرار میگیرد و هیچ مخاطب علاقهمند به ایران تاب پذیرش حضور هنرمندان محبوب و باسابقه را در جلو و پشت دوربین چنین فیلمهایی را ندارد، در بحث عقوبت این مشارکتها هم هیچ نقطه روشنی نیست و سینماگرانی که حاضر میشوند با نام و اعتبار و وطنپرستی بازی کنند، باید خطرات و آسیبهایی چون ممنوعیت فعالیت و نتایج قضایی دیگر را هم به جان بخرند. با چنین چشماندازی است که دامنه آسیبزای تحرکات کاوه فرنام و امثال او در خارج از کشور گستردهتر به نظر میرسد و لزوم توجه و برخورد قانونی و بازدارنده با آن را تشدید میکند.
فرنام کیست و به دنبال چیست؟
کاوه فرنام، تهیه کننده سینما و مقیم خارج از کشور است که در چند سال اخیر نام او در تهیه و تولید چند فیلم سینمایی به چشم خورد؛ آثاری که تماما در تقابل با نگاه رسمی و مسائل عرفی و شرعی جامعه ایرانی و اسلامی قرار دارند. او یکی از تهیهکنندگان فیلم «شیطان وجود ندارد» به کارگردانی محمد رسولاف بود؛ فیلمی که به شکل علنی به دستگاه قضا و انتظامی ایران دهن کجی میکند و در روایتی سیاه و یکطرفه، حتی حقی طبیعی و شرعی همچون قصاص را زیر سؤال میبرد. از مصادیق خوشرقصی او برای غرب و پاداش وطنفروشیاش با دریافت خرس طلای جشنواره فیلم برلین در هفتادمین دوره این رویداد کامل میشود. بعداز «شیطان وجود ندارد»
«پسر - مادر» به کارگردانی مهناز محمدی هم از دیگر آثار کاوه فرنام به عنوان تهیهکننده است. البته محمد رسولاف به جز نوشتن فیلمنامه، در تهیهکنندگی پسر - مادر با فرنام همکاری داشت. روایت این فیلم هم با کنایهها و طعنههای واضح سیاسی و اجتماعی همراه است.
فرنام همچنین تهیهکننده مستند «من سعی میکنم فراموش نکنم» به کارگردانی پگاه آهنگرانی است. مستندی که با نگاهی یکسویه، مغرضانه و بدون بررسی همهجانبه و دیدن جنایتهای گروهک تروریستی منافقین، روی اجرای احکام سال67 متمرکز میشود و با بهرهگیری ازخوانشهای رسانههای معاند وعباراتی چون «روایت تکاندهنده پگاه آهنگرانی از اعدامهای دهه 60» در زمین دشمن موجسواری میکند. کاوه فرنام با چنین عقبهای در فیلمسازی، به شکل علنی خط مشی و نگاه ضدایرانی و اسلامی خود را عیان کرده است. ادامه خط تحریف و شبهه افکنی
در این چند وقت و به ویژه با آغاز اغتشاشات سال گذشته و با راهاندازی کانون موسوم به فیلمسازان مستقل ایران، همراه برخی دیگر از سینماگران وطنفروش، بازوی فرهنگی و هنری ناآرامیها بود. فرنام و همراهانش در این کانون با پروپاگاندای رسانهای باعث تحریم سینمای رسمی ایران در جشنوارههای برلین، کن و ونیز شدند.
هرچند این تحریم و مخالفخوانی فقط منجر به حضور دو سه فیلم ضدایرانی و هنجارشکن در حاشیه این رویدادها و غرفهها و بازار فیلم شده و کیفیت این آثار آلوده به سیاست به قدری نبوده که حتی جشنوارههای معتبر اروپایی و غربی باوجود همه ماهیت سیاسی و ضدایرانیشان، حاضر به خرج کردن اعتبار چندین ساله خود باشند و این فیلمهای بینام و نشان را به رقابت بخش اصلی راه دهند.
آنها به خوبی میدانند حتی اعطای جوایزی چون خرس طلایی برلین به فیلمی مثل شیطان وجود ندارد، باوجود همراهی مقطعی با سیاستهای حاکمانشان، درصورت تکرار و در درازمدت چهره هنریشان را در مجامعه سینمایی خدشهدار خواهدکرد. با وجود برخی تبعات این فعالیتهای ضدایرانی که دامن سینمای ایران را در عرصه بینالمللی گرفت و سازمان سینمایی و ارشاد باید با فکر و برنامهریزی مناسب، دنبال راهکار مقابله با آن باشند و اجازه تحریم و منزوی شدن سینمای باسابقه و پرافتخار ایران را به وطنفروشان ندهند، محاسبات کاوه فرنام و همدستانش در کانون فیلمسازان مستقل ایران، جواب نداده و محقق نشده است. اعلام موضع علنی بد نیست در این رابطه نگاهی به صحبتهای فرنام در مصاحبههای متعدد با رسانههای معاند خارج از کشور داشته باشیم تا این شکست و ناکامی بیشتر مصداق پیدا کند. فرنام در مصاحبهای به صدای آمریکا گفته بود: «همه ما معتقد هستیم که شرایط ایران به 8 7 ماه پیش باز نخواهد گشت.»
موردی که علنا عکس آن اتفاق افتاد و حالا دیگر کشور روزهای آرامی را سپری میکند. حتی شاهد بودیم که نقشه ضدانقلاب برای ایجاد آشوب دوباره در سالروز درگذشت مهسا امینی هم نقش بر آب شد. طرح مباحثی چون مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان و تصویرسازی بیهیچ حد و حصر و استثنایی که در اساسنامه کانون فیلمسازان مستقل ایران در آنسوی آبها وجود دارد و در مصاحبهها مورد تاکید فرنام بود هم صرفا ماهیت ولنگارانه و آشوبگرانه او و گروه همراهش را برملا میکند، وگرنه در عمل و بهویژه با مورد توقیفشده کاباره، اتفاق نیفتاد و به یک جریان در سینمای ایران تبدیل نشد و اگر هم عده قلیلی کماکان به این هنجارشکنیها و قانونگریزیها ادامه میدهند، قطعا هر دم واهمه رسوایی و رویارویی با عواقب این تحرکات را دارند.
ایجاد فضا در مارکت جشنواره کن و جشنوارههای دیگر هم اگرچه در حد کسب یک غرفه محقق شده، اما با توجه به کیفیت آثار بعید است روندی ادامهدار باشد و این رویدادها در ادامه روی اعتبار خود ریسک نخواهند کرد و دوباره سراغ سینمای ارزشمند ایران و نمایندههای رسمی و واقعی آن خواهند رفت. چیزی که فرنام از آن بهعنوان «ضوابط جدید فیلمسازی» (یعنی بدون حجاب و بیاعتنا به هنجارها و قواعد جامعه) تا اینجا که در حد دلخوشی عناصر ضدانقلاب باقیمانده و به سکانسی خیالی و فیلمی سوررئال شبیه است. هسته اصلی تولید جعلیات
«چشمانداز سینمای بدون سانسور ایران» هم که فرنام در گفتوگوهایش به آن اشاره میکند، فعلا حتی در دوردستها هم هویدا نیست. ضمن اینکه اساسا استفاده از عنوان «بدونسانسور» بازهم به علاقه وافر این گروه از سینماگران بیهویت به بیقیدوبندی کامل و گزارههای «زن، زندگی، آزادی»شان اشاره دارد. فارغ از فرنام و امثال او که در خارج و بیرون از گود نشستهاند و دستور «لنگشکن» را صادر میکنند، باید بیشتر حواس سازمان سینمایی و ارشاد و دستگاههای نظارتی و قضایی به همکاران و حلقه دوستان و یاران این افراد در داخل کشور و در بدنه سینمای ایران باشد تا با شیطنت و بازیگوشی، فضا را آلوده نکنند.
بهجز سینماگرانی چون محمد رسولاف و جعفر پناهی که با این تفکر و جریان در ارتباط مستقیم هستند، نام افرادی چون ع. ا، ا. ه، پ. ر. س و ب. ص هم در این رابطه مطرح شده است. ضمن لزوم رصد همواره و همهجانبه در این خصوص، باید برای ایجاد محیطی ایمن و سلامت برای فعالیت سینمایی سینماگران قدم برداشت و اگر هم عدهای بر اثر ناآگاهی با این جریانات همراه شدهاند را هم به مسیر مطمئن و درست فیلمسازی هدایت کرد.
منبع: جام جم آنلاین