چهارشنبه 7 آذر 1403

صندلی‌بازی در لیگ برتر فوتبال ایران!

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع

واقعا انتظار پیشرفت از این فوتبال و سبقت گرفتن از ژاپن و کره داریم یا چشممان به گلخانه خارجی است؟ این که لژیونرها به داد تیم ملی برسند.

به گزارش ایسنا، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «خوش به حال دلال‌ها!» این واکنش طعنه‌آمیز علی عالی، سردبیر روزنامه ایران ورزشی به شکستن رکورد جابه‌جایی مربیان در فوتبال ایران است. او در یک برنامه تلویزیونی وقتی با سوال مجری مواجه شد که چرا در 16 تیم لیگ برتر ایران قریب به 35 جابه‌جایی رخ داده به خوشبختی دلال‌ها اشاره کرد. این که آنها برنده این آشفته‌بازار هستند و فوتبال به حاشیه رفته است.

سال‌ها پیش هنگام برگزاری مسابقات فوتبال تیم ملی یا باشگاه‌های ایرانی مقابل تیم‌های عربی، گزارشگرها معمولا دو نکته را با نوعی تفاخر به ما «بینندگان عزیز» یادآور می‌شدند، لابد برای این که باعث غرور و مباهات بیشترمان شود:

- در کشورهای عربی مربیان فوتبال اصلا امنیت شغلی ندارند و بعد از یکی - دو شکست خیلی سریع اخراج می‌شوند!

- بازی‌های فوتبال در کشورهای عربی تماشاگر ندارد و مدیران ورزشی این کشور مجبور هستند برای تشویق مردم به حضور در استادیوم‌ها موتور و خودرو جایزه بدهند.

ما «بینندگان عزیز» که در سرما و گرما بلیت می‌خریدیم، روی سکوهای سیمانی و یخ‌زده و کثیف می‌نشستیم و امکان رفتن به سرویس بهداشتی هم نداشتیم، حتی با دیدن موتورها و ماشین‌های کنار زمین باورمان نمی‌شد که برای دعوت تماشاگران به ورزشگاه چنین هدایای ارزشمندی بدهند!

به لطف مدیریت غلط، تماشاگران سال‌هاست با ورزشگاه‌ها قهر کرده‌اند، قبل از کرونا هم استقبال از بازی‌ها خیلی چشمگیر نبود. فضای ورزشگاه برای بچه‌ها سالم نیست، زنان حق ورود ندارند و بسیاری از مردها وقتی به چهل سال می‌رسند اندک‌اندک فکر می‌کنند که «خربزه آب است و باید به فکر نان بود» و عشق یک طرفه به تیم و بازیکنان سودی ندارد. شعله هواداری‌شان به پت‌پت می‌افتد و می‌روند پی قرض و قسط و وام و پر کردن چاله‌های زندگی. دل و دماغی برای ورزشگاه آمدن نمی‌ماند!

اما جابه‌جایی مربیان در لیگ برتر به «صندلی‌بازی» شباهت پیدا کرده است. به جز مواردی چون کالدرون و اسکوچیچ و استراماچونی نگاهی به باقی تغییرات این سوال را ایجاد می‌کند که اگر آقای X سرمربی خوبی است، چرا برکنار می‌شود؟ اگر سرمربی بدی است چرا در کمتر از 24 ساعت تیم دیگری با عددی چرب‌تر او را به کار می‌گیرد؟

تغییر مربیان البته که حق مدیران باشگاه است اما با چه رویکردی؟ وقتی دم از فلسفه و مکتب باشگاه می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟ باشگاهی هست که برای خودش رسالتی جز بردن به هر قیمتی و ماندن در لیگ به هر شکلی تعریف کرده باشد؟ تیمی هست که از روز اول فصل با خودش کنار آمده باشد که ما شانس قهرمانی یا سهیمه نداریم اما از فرصت لیگ برای معرفی بازیکنان، فروش آنها و رونق اقتصاد باشگاه و ایجاد امید و انگیزه در دل جوان‌های شهرمان استفاده کنیم؟

واقعا این جابه‌جایی‌ها فنی است؟ گاهی دومین حضور سرمربی کنار تیم با مسابقه همراه است، یعنی بسیار بعید است که حتی اسم همه بازیکنان تیمش را بداند، بعد انتظار تغییرات شگرف تاکتیکی و پیشرفت فوتبال داریم؟ نکند مربیان همان طور که در حال مربیگری یک تیم هستند، همزمان با تیم‌های دیگر مذاکره می‌کنند؟

آنها که می‌گویند «آقا فوتبال حرفه‌ای همینه!» فراموش کرده‌اند که فدراسیون فوتبال اسپانیا درست یک روز مانده به آغاز جام جهانی 2014 یولن لوپتگی را از سرمربیگری تیم ملی اخراج کرد. چون او ارزش‌های اخلاقی فوتبال را زیر پا گذاشته بود و هنگامی که سرمربی تیم ملی بود با رئال مادرید برای هدایت این تیم در فصل بعد به توافق رسیده بود. چطور ممکن است دم از اخلاق ورزشی بزنیم و نیمکت تیم‌های فوتبال را این طور با بی‌وفایی و فقدان تعهد و مسئولیت آلوده کنیم؟

واقعا انتظار پیشرفت از این فوتبال و سبقت گرفتن از ژاپن و کره داریم یا چشممان به گلخانه خارجی است؟ این که لژیونرها به داد تیم ملی برسند. تیم‌ها حق دارند برای قهرمانی یا ممانعت از سقوط بجنگند اما حق ندارند فوتبال را تا این اندازه مبتذل کنند. این که مهم‌ترین لیگ یک کشور به محله بروبیا تبدیل شود.»

انتهای پیام