پنج‌شنبه 8 آذر 1403

ضرورت «هدفگذاری» در راهبرد تحول مطلوب انقلاب اسلامی

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
ضرورت «هدفگذاری» در راهبرد تحول مطلوب انقلاب اسلامی

در تحول راهبردی، اول باید هدف را مشخص کرد. اینکه ما دوست داریم قدرت و کشور اول دنیا شویم؛ نباید صرفاً در مرحله توقع، تمایل، انتظار و گفتن بماند. این تمایل و انتظار باید مبتنی بر واقعیت‌های خارجی باشد. داده‌ها، فرصت‌ها، امکانات و توانایی‌ها باید هماهنگ و هم‌جهت با تحول‌طلبی باشند. اگر آرمان‌ها با واقعیت‌ها همسو شد، معنایش این است که ما در مدار «عقلانیت» از «راهبرد تحول» سخن می‌گوئیم.

قبلا از ارکان تحول، درباره رکن «اراده» و «علم و آگاهی» بحث کردیم و سومین رکنی که در این جلسه مورد بحث ما هست، عنصر «هدفمندی» است. هر تحولی می‌خواهد رخ بدهد باید هدفمند باشد، باید اهداف خود را ترسیم کند. باید معلوم باشد می‌خواهد به کدام سمت حرکت کند. این هدفمندی از چیزهایی است که حتماً باید روشن شود. اصلاً پیش شرط تحول این است که هدفش مشخص شود.

اگر یک کاری یا تحولی بخواهد بی هدف انجام شود، منفعل می‌شود. اگر هدف تعیین نشود عملیات تحول عملاً یک چیز بی هدف و تابع حوادث می‌شود. اینکه ببینیم چه می‌شود؟ قبلاً گفتیم که در تحول سه پارادایم و چارچوب داریم: چارچوب طبیعت‌گرایی، دین و مدرنیزاسیونی که دنیای غرب می‌گویند. شما وقتی در یک نظام دینی چارچوب تحول را هدفگذاری نکنید به تحول مطلوب انقلاب اسلامی نخواهید رسید.

در تحول راهبردی، اول باید هدف را مشخص کرد. اینکه ما دوست داریم قدرت و کشور اول دنیا شویم؛ نباید صرفاً در مرحله توقع، تمایل، انتظار و گفتن بماند. این تمایل و انتظار باید مبتنی بر واقعیت‌های خارجی باشد. داده‌ها، فرصت‌ها، امکانات و توانایی‌ها باید هماهنگ و هم‌جهت با تحول‌طلبی باشند. اگر آرمان‌ها با واقعیت‌ها همسو شد، معنایش این است که ما در مدار «عقلانیت» از «راهبرد تحول» سخن می‌گوئیم. بزرگ‌ترین و بادوام‌ترین تحول قرن بیستم میلادی، یعنی انقلاب اسلامی زمانی شکل گرفت که همه ظرفیت‌ها برای آرمان ها بسیج شد و ملت تمام‌قد خواهان تحول انقلابی شد.

در بحث هدفگذاری تحول، یک سری پیش‌فرض‌ها و بایستگی‌هایی وجود دارد که تحول بر اساس آنها شکل می‌گیرد. یعنی اگر شما برنامه‌ریزی کردید که کشور به سمت بهبود و توسعه برود، اگر چشم‌انداز مثبتی برای کشور تصویر می‌کنید، که سیاست ما اینطور شود، اقتصاد آنطور شود و فرهنگ، اخلاق، رفتار و همه چیز بنا است متحول شود، بر اساس این پیش‌فرض‌ها می‌شود امید داشت که ما به چنین چیزهایی می‌توانیم برسیم.

یکی از پیش‌فرض‌های جدی در هدفگذاری تحول این است که خود هدفگذاری باعث «اعتماد به نفس» می‌شود. یعنی همین که شما تصمیم گرفتید، خود همین تصمیم‌گیری، انگیزه و حرکت ایجاد می‌کند، با این انگیزه برنامه‌ریزی می‌کنید و زمان، مکان، توشه، امکانات و هر چیزی که لازم هست را آماده می‌کنید؛ در مقابل کسی که هیچ هدفی ندارد و نمی‌داند به کجا می‌خواهد برود.

بایسته بعدی که در هدفگذاری مطرح هست «باور به موفقیت» است. کسی که می‌خواهد تحول ایجاد کند یکی از مسائل مهم آن این است که باید اعتقاد و باوری داشته باشد که من می‌توانم موفق شوم.

یکی از چیزهای دیگری که جزء بایسته‌های هدفگذاری است،«دیدن موانع» است. وقتی برای آینده طراحی و برنامه‌ریزی می‌کنیم، موانع را هم می‌توانیم پیش‌بینی کنیم. بخشی از مزاحمت‌ها وچالش‌هایی که برای تحول ممکن است سر راه ایجاد شوند باشند. باید دیده شوند و کسی که می‌خواهد برای تحول برنامه‌ریزی کند همه اینها را باید پیش‌بینی کند.

نکته بعدی این است که در بحث هدفگذاری تحول، باید «ظرفیت‌های مقاومتی» خود را ببینیم. اینکه من چه قدر می‌توانم دوام بیاورم. چه قدر می‌توانم مقاومت کنم. باید ببینم چه قدر مقاومت در من وجود دارد. چقدر می‌توانم در مقابل موانع و مشکلات و گرفتاری‌ها و چالش‌هایی که در مسیر هست تسلیم نشوم. ممکن است هزاران مشکل در مسیر باشند. من چه قدر شجاعت دارم و چه قدر می‌توانم مقاومت کنم؟

نکته بعدی در بحث هدفگذاری «تصویرسازی‌های ذهنی» است. به هر حال آینده هنوز نیامده است و هیچ موردی از آن قطعی نیست. همه چیز احتمالی است. در این شرایط، تصویرهای ذهنی و تخیلی ما بسیار مهم هست چون این تصویرسازی‌ها می‌تواند مسیر را تعیین کند. اینها بخشی از چیزهایی است که می‌شود روی آن برنامه‌ریزی کرد. چون تصویرهای مختلف، احتمالات مختلف را ایجاد می‌کنند و همین باعث می‌شود که ما ارزیابی کنیم و بسنجیم که با کدام تصویرها می‌توانیم برنامه‌ریزی کنیم.

کسی که می‌خواهد برای تحول برنامه‌ریزی کند، باید واقعیت‌ها را ببیند. این که من دوست دارم یا دین، خدا و پیامبر (ص) گفته است، مجموعه اینها آرمان‌ها هستند. باید در برنامه‌ریزی آرمان‌ها را با واقعیت تطبیق و بر اساس واقعیت‌ها، آرمان‌ها را آرمان قرارداد. والا اینکه فقط بگوییم ما می‌خواهیم مقدمه حکومت امام زمان (عج) را فراهم کنیم. این آرمان خوبی است ولی باید ببینیم برای رسیدن به این آرمان، چه قدر ظرفیت داریم.

در هر کار و تحولی ما با چهار پدیده روبه‌رو هستیم. یک سری نقطه ضعف داریم. یک سری نقطه قوت هم داریم که اینها مزیت نسبی ما هست. از آن طرف شرایط زمانی هم دائماً یک سری تهدیدها را به وجود می‌آورد، یک سری فرصت‌ها هم برای ما ایجاد می‌کند؛ فرصت موقعیت مکانی، زمانی و جغرافیایی و.... مجموعه ظرفیت‌ها و فرصت‌هایی که برای کشور ایجاد می‌شود. با توجه به این چهار نکته، باید دائماً دنبال این باشیم که نقطه ضعف‌ها را به قوت و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنم تا بتوانیم موفق شویم.

نکته بعدی «اولویت‌بندی» درمسائل است. شما وقتی هدفگذاری می‌کنید و یک هدف عالی دارید که می‌خواهید به آن برسید، باید برای رسیدن به آن، پله‌های دیگری را درست کنید که آرام آرام و پله پله بالا بروید. نمی‌شود یک دفعه پرواز کنید و به پله آخر بروید. باید آن را رتبه‌بندی، درجه. بندی و اولویت‌گذاری کرد و آرام آرام پیش رفت. وقتی هدف بزرگ را کوچک کردید راحت می‌توانید ارزیابی کنید که چه قدر موفق شدم و تا کجا پیش رفته‌ام.

نکته بعدی در بحث هدفگذاری «دفع توهم» است. بعضی وقت‌ها بعضی از برنامه‌ریزان تخیلاتی و توهم‌زده می‌شوند. مثلا می‌گویند که ما می‌خواهیم این طور شویم یا به اینجا برسیم و برای این کار من اصلاً خطا ندارم و صد درصد می‌خواهم به آن اهداف متعالی برسم، این یک توهم می‌شود. در صورتی که هر کاری خطا دارد و باید آنها را رفع کرد و هدفگذاری با توهم حتماً با مشکل مواجه می‌شود.

ما ضمن این که نباید توهم داشته باشیم و بر اساس توهم برنامه‌ریزی کنیم اما باید امید داشته باشیم. چون همه عوامل همین‌هایی نیست که ما روی آن برنامه‌ریزی می‌کنیم. در کنار آن باید به نصرت الهی امید داشته باشیم و ما اگر با اعتقاد به خداوند حرکت کنیم قطعاً خدا هم کمک خواهد کرد.

نکته بعدی که به عنوان بایسته هدفگذاری مطرح هست «دانش‌افزایی» متناسب با نیاز است. وقتی شما وارد برنامه‌ریزی می‌شوید هدفگذاری می‌کنید و شروع به حرکت می‌کنید در عین حرکت نقص‌ها هم مشخص می‌شود. اینکه کجاها باید برنامه‌ریزی تکمیلی و ترمیمی انجام بدهید. برنامه‌ریزی تحولی، یک امر انسانی است وقطعاً بی‌خطا نیست. خطا را موقع حرکت می‌شود فهمید. بنابراین یکی از چیزهای مهم در هدفگذاری این است که در ضمن کار، دانش هم تولید و افزوده شود.

نکته مهم بعدی در هدفگذاری تحول این است که به تعبیر شهید مطهری «هدف وسیله را توجیه نمی‌کند». شما برنامه‌ریزی کردید می‌خواهید تحول ایجاد کنید. می‌خواهید به یک اقتصاد، فرهنگ، جامعه و.... متعالی برسید. اینها اهداف شما هستند. شما نمی‌توانید برای رسیدن به آن اهداف از جاده انحرافی بروید. نمی‌توانید خلاف عقل، شرع و دین عمل کنید. شما حق ندارید از طریق نامشروع هدف مشروع خود را تعقیب کنید. با بانکداری ربوی نمی‌توانید به یک اقتصاد توسعه یافته برسید. رسیدن به هدف باید بر اساس ابزارها، روش‌ها و سازوکارهای مشروع باشد.

شما وقتی می‌خواهید هدفگذاری کنید باید مثبت برنامه‌ریزی کنید؛ برنامه‌ریزی اثباتی و ایجابی. یعنی برنامه ای نباشد که فقط بگوید ما اینطور نشویم. بلکه برنامه‌ای باشد که می‌خواهید به انجا برسید. برنامه‌ریزی هدفگذاری باید مثبت باشد.

نکته بعدی این است که قابلیت اندازه‌گیری داشته باشد. نکته سوم که بسیار هم مهم هست این برنامه هدفگذاری شما باید قابلیت انطباق با ارزش‌های شما را داشته باشد. دقیقاً باید مبتنی بر مبانی ارزش‌ها و هنجارها، باورهای شما باشد. باید با اینها بخواند و متناسب با بوم شما باشد. نکته بعدی توجه به زمان‌بندی اهداف هست. که بالاخره این زمان بسیار مهم است و اگر شما می‌خواهید موفق شوید. این برنامه، برش‌های یکساله یا چند ساله می‌خواهد.

نکته‌ای دیگر که در هدفگذاری تحول باید به آن توجه داشت، این است که این برنامه‌ریزی نباید مشروط به دیگران باشد. همه آن باید بر اساس هدفگذاری خود شما باشد. متکی به خود باشید و به بیگانه اعتماد نکنید. بر اساس ظرفیت‌ها و فرصت‌ها و امکانات خود برنامه‌ریزی کنید. نباید به این فکر باشید که مثلا در مسابقه دو، پای رقیب من پیچ بخورد و من اول شوم. با این امید نباید حرکت کنید. باید بگویید که من خودم اینقدر توانایی دارم و از همه جلو می‌زنم و به خط پایان می‌رسم نه این که دیگری مشکل پیدا می‌کند و من جلو می‌افتم. مجموع این موارد، ان‌شاء‌الله «هدفگذاری تحول» مطلوب را در انقلاب اسلامی رقم می‌زند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1820413