عشایری: علی (ع) عینیتگرا بود؛ اما عینیت زده نه!
به گزارش خبرگزاری فارس، در پنجمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» موضوع «زیباییشناسی تاثیری نهجالبلاغه» با حضور حجتالاسلام محمد عشایریمنفرد نهجالبلاغه پژوه و عضو هیأت علمی جامعه المصطفی مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت.
زیبایی شناسی نهجالبلاغه
مسعود دیانی، مجری برنامه در ابتدای بحث از عشایری خواست که درباره تفاوت زیباییشناسی تاثیری نهجالبلاغه با صناعت و بلاغتی که در نهجالبلاغه به کار رفته توضیح دهد. عشایری در این خصوص گفت: مباحث بلاغی و ادبی، مطالبی است که در باب زیباییشناسی خود الفاظ است ولی زیباییشناسی تاثیری با توجه به توان عمیقی که در الفاظ وجود دارد، ناظر به حوزه دیگری است. مثلاً در دانش ارتباطات برای پیام چند رکن تعریف میکنند که یکی از آنها بازخورد است. زیباییشناسی تاثیری هم مثل این نقطه است؛ به بیان دیگر زیبایی شناسی تاثیری میخواهد بگوید که مطلبی که یک گوینده به یک گیرنده منتقل میکند آیا تاثیرش محدود به ساحت ادراکی پیام است یا به باطن و درون گیرنده پیام هم اثر میگذارد؟ بُعدی از تاثیر و سیطره واژگان که قلب مخاطب را اسیر خودش میکند به حوزه زیبایی شناسی تاثیری برمیگردد و ما نه از جهت دانش ارتباطات بلکه از جهت یک اتفاق زیبا، تاثیر کلام برمخاطب را مورد مطالعه قرار میدهیم.
دیانی سپس پرسید که تاثیر را در خود الفاظ میبینیم آیا در اینجا هم منظورمان همان زیبایی شناسی تاثیری است یا داریم درباره چیزی فراتر از هنر و زبان الفاظ سخن میگوییم؟
عشایریمنفرد نهجالبلاغه پژوه افزود: دو اتفاق میافتد که کاملاً با هم ملازم هستند اما ملازم بودنشان شاید کمی فریبنده باشد و ما را دچار این خطا کند که یک چیز هستند. زیبایی خود لفظ، موسیقی، تضاد، طباق و... همه اینها اوصاف خود لفظ هستند و یکی دیگر از ساحتهای زیباییشناسی تناسب با حال مخاطب است که دانش بلاغت متکفلش است. اما ما یک بحثی داریم که در قرون اولیه اسلامی، زبانشناسان به آن پرداختند اما در همانجا گم شده است. مثل «قرضالشعر» که مسئلهاش این بوده که شاعر برای انتخاب یک واژه که چندین معنی هم داشته، چگونه یک واژه را انتخاب میکرده است. در آن قرون هم مباحث کلامی و هم مباحث تفسیر به صورت جدی مطرح میشود و بحث درباره اعجاز قرآن هم مربوط به همان دوران است. من وقتی بسیاری از مباحث معناشناسی و زبان شناسی جدید را مطالعه میکنم، میبینم ریشه ها و یا رقیبهایی در اندیشههای زبان کاوی مسلمانان قرون اولیه اسلامی (لااقل سه قرن) وجود داشته است.
وی ادامه داد: به عقیده من دلیل اینکه بعضی اوقات، ما نمیتوانیم بعضی از ابعاد زیبایی شناختی مدنظر سیدرضی را بفهمیم به خاطر این است که سید به لحاظ زیبایی شناختی به آن دوره تعلق دارد و بلاغتی که الان در حوزه و دانشگاه ما وجود دارد، متعلق به بعد از قرن ششم است.
دیانی گفت: پس درک امروز ما بلاغت لفظی و بلاغت متنی است اما ما متن دیگری داریم که در قرون اولیه و زمان سیدرضی وجود دارد و اعم از بلاغت لفظی است. کمی درباره این موضوع توضیح دهید.
عشایریمنفرد عضو هیأت علمی جامعهالمصطفی پاسخ داد: ما در قرون نخستین اسلامی، عبارتهایی داریم مثل تاثیر برقلوب یا به زبان فارسی «دلربا بودن» که این اتفاق با واژه گزینی، انیس کردن واژگان با یکدیگر و ساختن یک ظاهر برای یک جمله محقق میشده است. مثلاً در یک دورهای یک نفر به نام بی کتابی به نام «قتل القرآن» نوشته که در آن آماری آورده از کسانی که قرآن را شنیدند و قالب تهی کردند؛ یعنی قرآن تا حدی برروی قلوب تاثیر میگذاشته که آدمها وقتی میشنیدند، میمردند و تعداد این آدمها آنقدر زیاد بود که چنین کتابی با آمار برای آن نوشته شده است. پس وقتی از زیباییشناسی تاثیری حرف میزنیم، منظورمان این جهت از زیباییشناسی است. البته در این بحث، بخشی از بحث به پذیرنده اثر برمیگردد اما عوامل تاثیرگذار دیگری هم وجود دارد که مهمتر از همه اراده خود خدای متعال است. چون متنی مثل قرآن، اتصالش را با خدا قطع نکرده است. امروزه هم مقالات و کتب متعددی با موضوع اعجاز تاثیری قرآن نوشتند.
دیانی سپس به بحث درباره زیباییشناسی تاثیری نهجالبلاغه پرداخت و پرسید آیا نهجالبلاغه هم دارای این زیباییشناسی یا اعجاز تاثیری است یا خیر؟
عشایری پاسخ داد: بله. اتفاقاً ادعای بنده همین است که این زیبایی درحد بسیار چشمگیری است. به نظرم ما در ماه مبارک باید استغفار کنیم که کدام کنش یا کدام سلول از سلولهای وجود مبارک امیرالمومنین زیبا نبود که میخواهیم زیباشناسی تاثیر کلامش را بگوییم ولی قصد ما این است که درباره زیبایی شناسی کلام امام که در جان مخاطبانش تاثیر داشته سخن بگوییم. در حوزه زیباییشناسی تاثیری، مخاطبان نهجالبلاغه به چهار دسته تقسیم میشوند؛ مخاطبان بی واسطهای که آماده اثرپذیری نبودند چنان که درباره قرآن هم این مخاطبان وجود داشت. دسته دوم مخاطبان بیواسطهای هستند که میل به مقاومت نداشتند. در ادامه مثالهایی برای این دو دسته مخاطب میآورم. در جنگ جمل، رهبری سیاسی و نظامی جنگ به عهده سه نفر است که یکی از آنها زبیر بن عوام است. شخصیت او بسیار بزرگ است و در تاریخ اسلام بسیار درباره آن صحبت شده است، ضمن اینکه در سپاه جمل جایگاه خاصی داشته و نکته سوم اینکه رکن نیست بلکه یک رهبر سیاسی - نظامی است که هدایت سپاه برعهده اوست.
وی افزود: زبیر یکی از همان مخاطبان دسته اول است که مقاومت میکرده اما امیرالمومنین (ع) قبل از جنگ او را فرامیخواند تا با او صحبت کند و در یک فضای کاملاً دوستانه با او وارد گفتگو میشود و از دل این گفتگو، زبیر اول سوزانده میشود و زبیر دوم به دنیا میآید. امام علی (ع) در این گفتگو آیاتی از سوره نور آورد و طوری با او صحبت کرد که به گفته ابن ابیالحدید بعد از این گفتگو زبیر به طور «نادم و واجم» برگشت. نادم یعنی پشیمان و واجم هم یعنی کسی که آنقدر فروپاشیده است که هیچ کاری نمیتواند کند. بعد از این اتفاق پسرش به او گفت ترسیدی؟ زبیر گفت نه و برای اینکه نشان دهد نترسیده یک حمله رزمایشی و نمایشی انجام داد و به پسرش گفت الان به مدینه برمیگردم.
در ادامه برنامه دیانی از عشایری خواست که به معرفی دستههای دیگر مخاطبان نهجالبلاغه که پیش از این در یک دستهبندی اشاره کرده بود، بپردازد.
عشایری گفت: دسته دیگری از مخاطبان نهجالبلاغه، کسانی هستند که مقاومتی نداشتند. مثل خطبه 193 یا خطبه همام یا متقین. همام بن عباده، برادرزاده خواجه ربیع، مدفون در خراسان است. در واقعه همام، خواجه ربیع هم حضور داشته است و براساس این خطبه، یک روز امام علی (ع) به همراه یارانش مثل همام، خواجه ربیع و... به سمت مسجد درحال حرکت بودند که عده ای را دیدند که در حال بذله گویی و حرف زدن باطل هستند. حضرت از آنها پرسید شما کی هستید؟ آنها گفتند ما از شیعیان شما هستیم و حضرت گفتند گمان نمیکنم یاران من اینگونه باشند. وقتی به مسجد رسیدند، همام از حضرت پرسیدند که نشانههای شیعیان شما چیست و ایشان هم توضیحات اجمالی به آنها ارائه داد اما یاران حضرت متوجه شدند که حضرت حرف دلش را نزده است و به امیرالمومنین (ع) اصرار میکنند که متقین چه کسانی هستند و حضرت شروع به حرف زدن میکند، خطبه متقین همینجا شکل میگیرد. خطبه متقین یکی از خطبههای اعجاب انگیز نهجالبلاغه و نزدیک به معجزه است.
این نهجالبلاغه پژوه تصریح کرد: جرج جرداق میگوید که یکی از جذابترین ویژگیهای کلام امیرالمومنین این است که فیالبداهه سخن میگوید یعنی بدون برنامهریزی قبلی و چیدمان و در لحظه چنین خطبهای گفته است. در روایات داریم که بعد از این سخنرانی، همام دیگر تکان نخورد و حضرت با حالت ناراحتی گفتند که با برخی از آنها چنین میکنیم. در چنین واقعهای ربیع خطاب به همام میگوید ای کاش من جای تو و کشته این خطبه بودم. بعد از این واقعه هم، امیرالمومنین (ع) خودش بر پیکر همام نماز خواند و دفن کرد.
عینیتگرایی آری، عینیتزدگی نه
این عضو هیأت علمی جامعه المصطفی به نمونههای دیگری از این قبیل پرداخت و گفت: در قبرستان مسلمین یک میت را دفن و عدهای هم گریه میکردند. حضرت وقتی این عزاداریها را شنیدند متوجه شدند که آنها فقط ناراحت از دست دادن عزیزشان هستند و نه چیز دیگر. ایشان این فرصت را غنیمت شمرد و خطبه غرا (خطبه 82) را قرائت کردند و این سوال را طرح کرد که وقتی با مرگ عزیزان مواجه میشویم به حال چه کسی باید بگرییم؟ و بعد از قرائت این خطبه رعشه به اندام همه حاضرین در قبرستان افتاده بود. این خطبه یکی از معروفترین و تاثیرگذارترین خطبههای حضرت است.
وی اضافه کرد: یکی از نهجالبلاغهشناسان و جرج جرداق گفتند که هنر امام علی (ع) این است که همه صحبتهایش درباره یک اتفاق عینی، حقیقی و واقعی بوده است ولی همیشه میتوان برای بشریت استفاده کرد. به همین خاطر میگویند علی بن ابی طالب عینیتگرا بود اما عینیت زده نبود. به این معنا که امیرالمومنین حرفهای انتزاعی نمیزدند بلکه حرفی میزدند که دردی از مردم دوا کند. سخنان عینیتگرا، شما را وادار به گرفتن یک تصمیم ناظر به تغییر و عمل میکند. امام علی (ع) عینیترین مشکلات جامعه را با فطریترین و انسانیترین تحلیلها مورد نقد قرار میداد. بسیاری از کسانی که در خارج از جهان اسلام با نهجالبلاغه آشنا شدند چنین توصیفی از این اثر دارند و هرکدام اینها یک سرفصل برای کتاب نوشتن است. ما به نهجالبلاغه خیلی بدهکاریم.
عشایری در ادامه به معرفی ابن عباس پرداخت و بیان کرد: به ابن عباس دانشمند امت و دریای علم میگفتند، آدم کوچکی نبوده و القاب بسیاری داشته است. او اعلم زمان خودش به شعر، زبان عربی و مباحث زبان بوده و حافظه بینظیری داشته است و در ترجمه هیچ کلمه قرآنی درنمیماند. یکی از نامههایی که او را به شدت تحت تاثیر قرار داده، نامهای است که خود حضرت به ابن عباس نوشت، (نامه 22). ابن عباس میگوید که بعد از کلام خدا و رسول خدا از هیچ کلامی به اندازه این کلام سود نبردم. همه کسانی که از زیبایی کلام حضرت حرفی زدند یا توصیف کردند پیامبر را استثنا کردند و گفتند بعد از کلام خدا و پیامبر، کلامی به زیبایی کلام علی (ع) نیست اما معاویه این کار را نکرده و گفته بنیانگذار فصاحت در قریش، علی بن ابی طالب (ع) است.
انتهای پیام /