فتحعلی اویسی، مردی که زیاد و کامل میدانست
اویسی سابقه چهار کارگردانی در کارنامهاش وجود دارد که مشهورترینش فیلم «مریم و میتیل» است که یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای ژانر کودک و نوجوان در زمان خودش بود.
به گزارش مشرق، خبر درگذشت فتحعلی اویسی، تقریبا یک واکنش ثابت داشت؛ افسوس همراه با یک یادآوری شیرین. بازیگر و کارگردانی که تا 57سالگی تصویر دیگری از خودش ارائه داده بود و در دهه ششم عمرش و با حضور در یک سریال محبوب تلویزیونی با نام «بدون شرح» تصویر دیگری را رو کرد که پس از مرگش هم ماندگار است. اویسی آنقدر در نقش «کیومرث کاووسی» خوش درخشید که باید بهسختی به یاد بیاوریم حضور جدیاش در فیلمهایی مانند «ناخدا خورشید»، «هیجو»، «سرب» و حتی «سربداران» را. فتحعلی اویسی البته پیش از «بدون شرح» هم کار طنز کرده بود و تجربه همکاری با محمدرضا هنرمند در «مومیایی3» را داشت اما اوج کارش بازی در طنز شبانه شبکه سه تلویزیون بود. حضوری که باعث شد پس از آن، سریالها و نقشهای طنز زیادی به او پیشنهاد شود و همگان یادشان برود که اویسی چه آثاری از خودش درقالب جدی برجای گذاشته بود.
کم پیش میآید که یک بازیگر در دهه ششم عمرش، مسیرش را تغییر دهد و اویسی این جسارت را داشت. هرچند در ادامه نقشههایی را بازی کرد که چندان قابل دفاع نبود؛ تکرار نقش کاووسی بود و گاه هم سایه کمی از آن. شاید تمام شناخت نسلهای جدید از اویسی محدود به بازی در آثار طنز باشد اما باید بدانید که اویسی سابقه چهار کارگردانی در کارنامهاش وجود دارد که مشهورترینش فیلم «مریم و میتیل» است که یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای ژانر کودک و نوجوان در زمان خودش بود و البته فروش بالایی هم داشت. فیلمی شاد و البته دغدغهمند که ساختنش توسط اویسی، تعجب منتقدان را بههمراه داشت. «مادر»، «باو» و «سربلند» هم فیلمهای دیگر وی بودند که این آخری با وجود اینکه از جمشید هاشمپور بهره میبرد و فضایش شبیه به فیلمهای پرفروش آن زمان بود اما نه در گیشه موفق شد و نه در جلب نگاه منتقدان. از آخرین حضور اویسی در تلویزیون و سینما بیش از هفتسال میگذرد و این اواخر هم خبر چندانی از وی نبود و فعالیتش محدود به حضورش در برنامه خندوانه بود که آنجا هم چندان سرحال نبود. اینکه به اختیار فعالیتی نداشت یا به اجبار بیماری یا هر دلیل دیگر بحث دیگری است اما فتحعلی اویسی حتما وجوه قابل اعتنای دیگری داشت که کشف نشد. بازیگری که وجه طنزش در 57سالگی کشف میشود و استعدادش در ساختن فیلم کودک و نوجوان نادیده گرفته میشود و برخی مخاطبان فیلم «هیجو» که او را نمیشناختند با بازیگران خارجی اشتباهش میگرفتند حتما تواناییهایی داشت که سینما و تلویزیون ما آنها را کشف نکرد و سعی کرد از کاراکترهای حاضر و آمادهاش، سود ببرد. شاید اویسی هم در آن سنوسال دیگر حوصله اصرار برای شناخت استعدادهایش را هم نداشت. اگر در آینده کسی از تواناییهای فتحعلی اویسی پرسید برایش سکانس مواجههاش با ناخدا خورشید در فیلم «ناخدا خورشید» یا حضورش در اتاق مدیریت همراه با سرگرد قربانی از «مومیایی3»، دیالوگش با هامون در بیمارستان در «هامون» یا نقش کوتاهش بهعنوان «موسیو ژولی» در «دلشدگان» یا سخنرانیهایش در سریال «بدون شرح» در قامت یک مدیرمسئول را پخش کنید تا به میزان تواناییهای اویسی و قدرت بازیگریاش پی ببرد. ویژگی تنها فیلم ساخته شده در ژانر کودکش هم این است که محدود به یک نسل یا دو نسل نیست؛ «مریم و میتیل» را همانطور که تلویزیون بارها پخش کرده، البته هربار با جرح و تعدیل، میتوان سالهای بعد هم پخشش کرد و با آن ارتباط گرفت.
جدی و مخوف
فیلم اولین حضور سینمایی مرحوم اویسی در سینما در فضای مجازی وجود دارد و میتوانیم چهره 33سالگی او را ببینیم و دلیل انتخابش توسط علیرضا داودنژاد را هم از لابهلای گفتوگوهای منتشرشده بفهمیم. اویسی نزدیک به 35سال در سینما و تلویزیون ایران فعالیت کرد. کارنامه کاریاش را میتوان به دو نیمه کاملا متفاوت تقسیم کرد. نیمه اول که طولانیتر است به حضور جدی و مخوف او در آثار مهم و عمیق تعلق دارد و نیمه دومی که پس از کاراکتر «کاووسی» ساخته شد. در نیمه اولش که گفتیم با «قدغن» داودنژاد شروع شده با کارگردانهایی مانند امیر قویدل (سردار جنگل)، ناصر تقوایی (ناخدا خورشید)، پوران درخشنده (پرنده کوچک خوشبختی)، مسعود کیمیایی (سرب)، داریوش مهرجویی (هامون و بانو) و علی حاتمی (دلشدگان و جهانپهلوان تختی) ادامه پیدا کرد و نقشهای ماندگاری از وی ثبت شد؛ نقشهایی که مطلقا جدی و ترسناک بودند و متناسب با ظاهر و بدن مرحوم اویسی. تنوع نقشهای او در نیمه اول کارنامه بازیگریاش بهمراتب بیشتر از نیمه دوم آن است. هرچند اکثر نقشهایش منفی یا جدی بودند اما کمتر نقشی را دوبار تکرار کرد و هرکدام را به شیوه خاص خودش از آبوگل درآورد. «سرب» و «ناخدا خورشید» در همین نیمه برایش دو نامزدی سیمرغ بلورین نقش دوم را به ارمغان آوردند و نامش را در آرشیو جشنواره فجر ثبت کردند. بازیهایی که هرچند برایش جایزه نشدند اما در تاریخ سینمای ایران ماندگار شدند.
ماندگار مثل مریم و میتیل
فیلمنامه این فیلم مشترکا توسط مرحوم اویسی و مرحوم جعفر والی نوشته شده بود. شاید مناسب باشد اگر این بخش را با صحبتهای مرحوم اویسی در واکنش به درگذشت جعفر والی در سال95 شروع کنیم: «بهعنوان مثال در ابتدای فیلم «مریم و میتیل» بچهها مشغول تمرین نمایشنامه «پرنده آبی» از موریس مترلینگ هستند و میخواهند آن را روی صحنه ببرند. جعفر والی نمایشنامه مترلینگ را بهقدری زیبا به داستان متصل کرد که من بهشخصه حیرت کردم. همه اینها به این خاطر بود که طرح اولیه «مریم و میتیل» او را به وجد آورده بود و چنان استادانه آن را پردازش کرد و به «پرنده آبی» ربط داد که من هیچوقت فراموش نمیکنم.» حالا هر دوی آنها رفتهاند و فیلمی از آن دو نفر به یادگار مانده که 29سال از ساختش گذشته است؛ فیلمی که پس از جنگ ساخته شد و به کودکان و نوجوانانی که از دوران جنگ عبور کرده بودند، رویا و آرزو هدیه میداد و امید به آینده. شخصیت اصلی فیلم، کودکی بود که از جنگ جان سالم بهدر برده بود و با وجود رنجهایی که هنگام خردسالیاش تحمل کرده بود، به زندگی شیرین و آرامی رسید. پیامی که میتوانست مرهمی باشد برای همه کودکان مخاطب این فیلم؛ زندگی شاد و آرام که از پس روزهای سخت فرا خواهد رسید؛ پیامی که با وجود تفاوتهای متعدد نسلها اما هنوز هم جذاب است. «مریم و میتیل» داستان دخترک 6سالهای بهنام مریم است که خانوادهاش را در جریان جنگ از دست داده و در یک پرورشگاه زندگی میکند. مریم علاقهمند به زنی بهنام «فرشته» است که در خانهای روبهروی پرورشگاه زندگی میکند. یک خانواده او را به فرزندی پذیرفته و با خود به شمال میبرند اما مریم به مکاتبه با فرشته میپردازد و در یک فرصت، برای پیوستن به او از خانه میگریزد تا به فرشته بپوندد. در این راه با موتورسواری تصادف میکند و به بیمارستان منتقل میشود. موتورسوار که متوجه مقصود مریم شده، فرشته را بر بالین او میآورد. این داستان ساده را زندهیادان اویسی و والی تبدیل به یک فیلمنامه جذاب کردند و فیلمش هم در گیشه فروش نسبتا بالایی داشت. استفاده صحیح و درست از موسیقی در آن سالها، یک فیلم شاد و آموزنده را برای کودکان و نوجوانان از کار درآورده بود و همزمان برای والدین هم دیدنی بود.
استعدادی که در 57 سالگی کشف شد
«دیجیتالم کجا بود؟»، «دوگوله» یا «کشتی عنقریب به گل نشسته» از تکیه کلامهایی بودند که توسط کاووسی در «بدون شرح» استفاده میشدند. هر قدر که مخاطبان جدی سینما از انتخاب اویسی برای بازی در نقش کاووسی «بدون شرح» متعجب شدند اما آنهایی که این بازیگر اصالتا قمی را میشناختند میدانستند که وجه طنازی و شیرینی اویسی در چه حدواندازه است. ریسک مهدی مظلومی جواب داده بود. مظلومی دو ریسک کرده بود؛ انتخاب اویسی برای نقش طنز و همچنین استفاده از یک بازیگر تئاتری جوان برای نقش فرید که بعدها شد امیر جعفری مشهور. کیومرث کاووسی طی چند هفته محبوب مخاطبان شده بود و حرفه روزنامهنگاری هم تبدیل به یکی از مشاغل محبوب نوجوانان و جوانان. سریالهای شبانه جان گرفته بودند و بدون شرح هم یکی از آن سریالهای خیابان خلوتکن شده بود. سریالی که هزینه چندانی نداشت و یک خانه و یک تحریریه و یک کیوسک روزنامه فروشی، لوکیشنهای اصلیاش بودند. اویسی پس از بازی در این سریال، در مجموعههایی مانند «کمربندها را ببندیم»، «باغچه مینو» و «در کنار هم» حضور داشت که این آخری را کارگردانی هم کرده بود. اویسی در دو سری سریال «کاکتوس» محمدرضا هنرمند هم حضور داشت که البته چندان در آن نقشهای طنز دیده نشد. سریالهای «بایرام»، «زیرزمین» و «دارا و ندار» هم از دیگر آثار تلویزیونی دهه هشتادی او بودند. اویسی در دهه 80 و پس از موفقیت در ژانر طنز، در سینما چندان موفق نبود و نتوانست موفقیتهای نیمه اولش را تکرار کند. البته تمایل کارگردانها و تهیهکنندهها به حاضری خوری و عدم ریسکپذیری از دیگر دلایل نداشتن موفقیت اویسی در سینما بود. «کلاهی برای باران» و «مادر زن سلام» از مشهورترین آثار سینمایی اویسی در دهه 80 سینمای ایران است.
میزند باران به شیشه
یکی دیگر از وجوه هنری فتحعلی اویسی که دیر کشف شد استعداد خوانندگی وی بود. خواندن تیتراژهای سریال «کمربندها را ببندیم» و «باغچه مینو» باعث شد که مخاطبان او، با هنر دیگری از این بازیگر و کارگردان هم آشنا شوند. صدایی که شبیه به خوانندگان قدیمی و مشخصا ویگن بود و تسلطش بر سلفژ کاملا آشکار بود. پیشرفت اویسی در موسیقی به حدی بود که همراه با پسرش آلبوم مشترکی تولید کرد و حتی در سعدآباد کنسرت هم برگزار کرد. بیش از 10 قطعه از مرحوم اویسی به جا مانده که تعدادی از آنها هنوز هم خاطرهانگیز هستند. قطعاتی که در حوزه موسیقی سلیقه خاص خودش را دارد اما برای عموم مخاطبان سریالها، جذاب و شنیدنی است. یکی از مشهورترین قطعاتی که از مرحوم اویسی به جا مانده، قطعه «میزند باران به شیشه» است که برای وی موفقیت چشمگیری به همراه داشت. موفقیتی که اگر زودتر به سراغش میآمد ممکن بود سرنوشت هنریاش را بیشتر از این تغییر دهد.
منبع: روزنامه فرهیختگان