فریدون شهبازیان، هنرمندی که برای شجریان و ایرج و الهه و عهدیه هم موسیقی نوشت / نت طلایی شهبازیان، حرکت جان موسیقی ایرانی در تلفیق با همه سازها
این آخرین نت چه تلخ بود، این آخرین نت که سکوت را به همراه داشت، آن هم سکوتی ابدی برای کسی که در همه عمر صداها را نوشت و رهبری کرد تا «خیام» جرعهای از خیال را به کام سحرگان بریزد و «محمدرضا شجریانِ» نغمهخوان آواز سر دهد که: «هنگام سپیدهدم خروس سحری، / دانی که چرا همیکند نوحهگری؟/ یعنی که: نمودند در آیینه صبح / کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری» و چه پر اندوه که این خروس سحری خبر داد که...
حسین قره: فریدون شهبازیان که صبح امروز «با هفت هزارسالگان سربهسر» شد، از کودکی شیفته موسیقی بود و صدایی از درون سینهاش او را میخواند تا نغمهها را برای سازها سامان دهد. پدرش از او خواست تا در کودکی با هنر همبازی شود و از ابتدایی ویولن به دست گرفت. اولین معلمش «عطاالله خادم میثاق» بود؛ اما آن که بر او تأثیر عمیق گذاشت معلم میثاق «سرژ خوتسیف» روس بود. ویولن راهی بود که فریدون شهبازیان یافته بود تا نگاهها را به خودش جلب کند و این شد که در 17 سالگی هم دیپلم این ساز را داشت و هم عضوی از ارکسترسمفونیک تهران شده بود.
پنجه و توانایی که در آرشه کشیدن داشت او را به ارکستر «گلهای رادیو» برد آن هم به رهبری صاحبنامان آن روزگار «روحالله خالقی» و پس از او جواد معروفی. شاگردی ابوالحسن صبا از او چهرهای ساخت که اگرچه با ساختار موسیقی کلاسیک غربی سازها آشنا بود و بخشی از آن مکتب محسوب میشد؛ اما روح موسیقی ایران در آثارش باقیمانده و مخاطب آن را میشنید، آثارش تلفیق جهانها شرق و غرب بود پیش از آن که همچون امروز مد شده باشد. جان موسیقی ایران به روی سازهای کلاسیک و مدرن غربی برد و آثاری ساخت که باعث شگفتی بود.
فریدون شهبازیان و آواز ایرانی
شهبازیان برای بهترین صداهای زن و مرد ایرانی موسیقی نوشت، از محمدرضا شجریان تا گیتی پاشا، از علیرضا افتخاری و محمد اصفهانی تا خدیجه دده بالا (مهستی). از کلاسیکهای موسیقی ایرانی همچون عهدیه و سیمابینا و عبدالوهاب شهیدی تا ایرج و اکبر گلپا. در موسیقی مدرن برای جوانان دهه هفتاد از علیرضا عصار و حسین زمان موسیقی نوشت و آنان با آثار او صاحبنام شدند.
فهرست بلند بالای است نام خوانندگانی که او برایشان موسیقی ساخت، بسیاری از نامها را میتوان به فهرست بالا اضافه کرد، کار ویژه او این بود که بر اساس موسیقی درونی هر خواننده به نتهای اثرشان شناسنامه میداد و مینوشت. قطعاً آنچه برای الهه میساخت تا آنچه برای سیمین غانم متفاوت بود و این دو با پری زنگنه و... نتهای که شهبازیان میساخت با روح و حضور خواننده پیوند میخورد.
شهبازیان و آلبومهای غولهای ادبیات ایران
شهبازیان جایی در زندگیاش با شعر کلاسیک ایرانی و خداوندگاران ادبیات گره میخورد، وقتی که قرار است به پیشنهاد کانون پرورش فکری کودکان آثاری را تولید کند تا شاعران همروزگارش آثار شاعران کلاسیک را بخوانند؛ و چه صدای از صدای احمد شاملوِ شاعر برای آن که خیام را بازخوانی بهتر است، صدایی که برای مولوی و حافظ را همین تأثیر را دارد. (اگرچه ادیبانی به شاملو خرد گرفتند که حافظ او در خوانش اشتباه دارد و خود او هم پذیرفت؛ ولی این همه ربط با شاهکارهای موسیقیای شهبازیان نداشت.)
موسیقی بعد از خوانش «مطرب مهتاب رو آنچه شنیدی بگو» مولوی که شاملو میخواند حال و هوایی دارد عجیبی دارد چرا که آهنگساز توجه مخاطب را به شنیدههای مطرب مهتاب رو جلب میکند و آن او شنیده است.
محصول همکاری او و شاملو به شعرخوانی شاملو از آثار خودش هم رسید و کاشفان فروتن شوکران با قطعات شهبازیان چنان شنیدنی شد که گاه از شعر و صدای شاعر پیشی میگرفت و نتها به جان مخاطب چنان مینشست که نتها خود شاعرانه حیات مییافتند. و این جمله معنا پیدا میکرد که وقتی کلام پایان مییابد، موسیقی آغاز میشود.
همکاری او فقط به شاملو محدود نشد و با مهدی اخوان ثالث آن پیر شاولاپوش برفینه سر هم کشید، اخوان بود و آن نیستانگاری خراسانیاش، اخوان بود آن تنهایی ابدی در زمستان و تک درختی که شاید روزی جوانه زد و قاصدکی که شاید روزی خبری داشت. اینها همه در یک کاست با موسیقی شهبازیان جمع شد.
او در این مجموعه با هوشنگ ابتهاج شعرهای سعدی را کار کرد و به موسیقی اقوام ایرانی توجه بسیار کرد.
شهبازیان و سینما
فریدون شهبازیان از جمله آنان بود که خود را محدود نکرد به یک نوع کار و وقتی در سال 1353 به او پیشنهاد شد تا برای «غبارنشینها» به کارگردانی داوود روستایی و نویسندگی منوچهر افتخاری موسیقی بنویسند، آن را رد نکرد و کار موسیقی فیلم را شروع کرد. او تقریباً سالی یک و حتی بعضی از سالها موسیقی دو یا سه فیلم یا سریال را نوشت.
او تا پیش از انقلاب برای سه فیلم موسیقی ساخت و بخش بزرگی از آثارش بعد از انقلاب و برای فیلمسازانی همچون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، سیروس الوند، مسعود جعفری جوزانی، فریدون جیرانی، رسول ملاقلیپور و... بود؛ اما در میان هم این آثار موسیقی لیلا اثر داریوش مهرجویی چنان با جان اثر حرکت میکرد، که اندوه جانکاه روی چهره لیلا حاتمی را نقش میزد. استفاده هوشمندانه شهبازیان از تکنوازی سهتار ایرانی برای نشاندادن این اندوه بسیار دقیق بود. از جمله مواردی بود که شهبازیان از ساز و موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی استفاده کرد. دلایل متعددی دارد از جمله اینکه لیلا گرفتار یک تفکر سنتی بود و موسیقی او باید از دل یک دلتنگی رازآمیز و درآمیخته با سنت میآمد و شهبازیان با نتها تزیینی این نغمه را چنان ساخت که در فیلم لیلا هم رد و نشان آشکاری نداشت و هم به جان هر مخاطبی نقشی میزد.
شهبازیان برای پائیزان رسول صدرعاملی هم اثر تأثیرگذار نوشت و برای سریال معصومیت از دست داود میرباقری، نگاهی به موسیقی عربی و منطقه داشت که با صدای محمد اصفهانی در تیتراژ تأثیرگذار بود.
درباره شهبازیان و کارهایش بسیار میتوان نوشت، هر کدام از کارهای او قابلیت بحث دارد، او از سازهای ایرانی در آثارش بهره برد تا آن را با موسیقی کلاسیک و جهانی پیوند دهد و به اثری تبدیل کند که در همه جای جهان به روی مخاطبان اثرگذار باشد.
5757
کد خبر 2009314