قبل از «فن کمر» چند روزی به جای «پیرمرد معترض» زندگی میکردید!
در فیلمی که به طور گسترده در فضای منتشر شده، یکی از افراد انتظامی در حرکتی عجیب، مانع سخنرانی یکی از این بازنشستگان میشود. اینکه چرا آن فرد اقدام به این حرکت که بیشتر شبیه به «فن کمر» در کشتی بود میشود، مهم است، اما مهتر این که چنین حرکت و بازتاب آن چه اثری خواهد داشت؟
تابناک: تجمع بازنشستگان مخابرات در تهران و نحوه برخورد با آنان و به خصوص برخورد با یکی از سخنرانان این تجمع واکنش های زیادی را در پی داشت. در فیلمی که به طور گسترده در فضای منتشر شده یکی از افراد انتظامی در حرکتی عجیب مانع سخنرانی یکی از این بازنشستگان می شود. اینکه چرا آن فرد اقدام به این حرکت که بیشتر شبیه به «فن کمر» در کشتی بود می شود مهم است اما مهتر این است که چنین حرکتی و بازتاب آن چه اثری خواهد داشت؟
شاید بیراه نباشد که گفته شود اخباری که درباره «تجمع اعتراض آمیز» فلان قشر جامعه یا تجمع بهمان افراد جلوی مجلس یا سازمان یا نهاد منتشر می گردد روز به روز بیشتر دیده و شنیده می شود. شرایط جامعه و کاهش قدرت خرید و عدم تحقق وعده ها از علل اصلی هستند که می توان برای همه این تجمعات برشمرد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی که یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است، اصولی مترقی دارد که تحقق کامل آنها میتواند بخش مهمی از مشکلات امروز جامعه را حل کند. اصول قانون اساسی هر چند در سال 1358 به تایید مردم رسیده اما به دلیل فضای حاکم بر آن دوران، اصولی است که در دهه حاضر هم کارآمدی و ظرفیتهای گستردهای دارد به نحوی که در شرایط فعلی بسیاری از کنشگران سیاسی و فکری کشور یکی از راه حلهای اصلی مشکلات را توجه به اصول مغفول مانده قانون اساسی میدانند.
در سالهای اخیر با گستردهشدن تحریمها، مشکلات اقتصادی و معیشتی و بروز نارضایتیها، مسئله شکلگیری تجمعات اعتراضی در شهرهای مختلف کشور بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. البته این به معنای عدم وجود اعتراضاتی در حوزههای دیگر نیست. جامعه مثکتر ایران در همه حوزهها مطالباتی دارد که قطعا مسئولان با توجه به عمومیت آن خواستهها باید در راستای برآوردهکردن مطالبات و ایجاد رضایت در سطح عامه مردم اقدام کنند. اما در میان همه این تجمعات، تجمعات بازنشستگان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
بازنشستگی را مرحله پایان اشتغال و فعالیت و جدایی از مسئولیت، ساختارها، چارچوبهای زمانی و سایر محدودیتهای ایجادشده به وسیله کار تعریف کردهاند و از منظر قانونی در ایران به دوران پس از گذراندن سنوات تقریبی 25 تا 35 سال خدمت اطلاق میشود. این مرحله انفکاک در حالی رخ میدهد که کار برای بسیاری از افراد یک مفهوم مرکزی در تعریف خود، هویت، هدفمندی، ساختارمندی زمانی، ارتباطات اجتماعی و مشارکت اجتماعی داشته و بر روابط اجتماعی آنان، خانواده و اوقات فراغتشان تأثیرگذار است.
گرچه بر اساس تخقیقات، بازنشستگی پیامدهایی همچون اختلال در سلامت روانی، کم شدن روابط اجتماعی، کاهش امید به زندگی و حس تنهایی، افزایش استرس منتج به بیماریهای روانتنی، کاهش سلامت عمومی کاهش منزلت اجتماعی و طردشدگی را در پی دارد؛ اما در شرایط حاضر جامعه که تمامی اقشار جامعه متحمل فشار سنگین اقتصادی هستند؛ این قشر از جامعه صد چندان و بیشتر از بقیه باید متحمل این فشار ها باشند.
بسیاری از افراد در سالهایی که مشغول به فعالیت هستند، به روزهای طلایی بازنشستگی فکر میکنند و برای آن برنامهریزی میکنند؛ مثلاً تصمیم میگیرند دور دنیا را بگردند و از زندگی بیشترین لذت را ببرند. اما به محض اینکه بازنشستگی فرا میرسد، نوعی احساس از دست دادن هویت برای بازنشستگان ایجاد میشود.
حال تصور کنید در چنین دورانی و با انبوهی از مشکلات مادی و معنوی و عاطفی، بازنشسته ای برای بیان گلایه و درد دل به جایی مراجعه کند و چنین برخوردی با وی شود و سبب راه افتادن موجی از انتقاد و هجمه به همه دستگاه های حاکمیتی شود چه نتیجه مثبتی در پی خواهد داشت؟ حفظ نظم عمومی جامعه اصل و قاعده ای است که باید همیشه مورد توجه قرار گیرد اما قطعا حفظ نظم ثابت و مستمر جامعه با چنین حرکاتی برآورده نخواهد شد.
«رواداری» و درک معترضان و شنیدن و همزاد پنداری با معترضان آموزه و قاعده مهمی است که این روزها از سوی همه افرادی که مسئول بخشی هستند باید به آن توجه شود چونکه شرایط جامعه اصلا برای برخورد های «فن کمر» ی به معترضان مناسب نبوده و ممکن است عواقب ناگواری را در پی داشته باشد.
رهبر انقلاب در دیدار اخیر با کارگزان نظام تذکر مهمی به همه سمئولان دادند. ایشان گفتند: «یک نکتهای که وجود دارد، این است که ما به کارگزاران در نظام جمهوری اسلامی اطلاق میکنیم «مسئول»؛ میگوییم مسئول؛ مسئول یعنی چه؟ یعنی ما مورد سؤال قرار میگیریم؛ از چه؟ از کردهها و نکردهها مورد سؤال قرار میگیریم.
البته این «سؤال» در عرف و ادبیات سیاسی دنیا «سؤال مردم» گفته میشود، اما بالاتر از این و مهمتر از این، «سؤال خدا» است؛ این در جمهوری اسلامی مهمتر است. البته سؤال مردم هم مهم است و از ارکان مردمسالاری دینی است، احساس مسئولیت در مقابل مردم از ارکان نظام جمهوری اسلامی و مردمسالاری است، لکن بمراتب مهمتر از آن، احساس مسئولیت در مقابل خدا است. اِلهی ارحَمنی اِذَا انقَطَعَت حُجَتی وَ کَلَ عَن جَوابِکَ لِسانی وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیایَ لُبی؛(14) در قیامت این جوری است: سؤال میکنند، جواب نداریم؛ یک استدلالهایی پیش خودمان کردهایم، میگوییم، استدلالها را باطل میکنند، آنجا میفهمیم که استدلال درست نیست. [مثلاً اگر بپرسند] چرا این کار را کردی؟ چرا نکردی؟ یک استدلالی پیش خودمان داریم، آنجا مطرح میکنیم، [اما] جوابی نیست. اِنقَطَعَت حُجَتی وَ کَلَ عَن جَوابِکَ لِسانی وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیایَ لُبی در دعای شریف ابوحمزه است این جوری است دیگر. حتی آنجایی که مسئولی از دسترسیِ سؤالِ مردم و نظارتِ مردم دور است، آنجا خدا هست؛ کمااینکه کاری هم که شما میکنید، خدمتی هم که میکنید، همین جور است. بنده مکرر به مجموعههای خدمتگزار دستگاههای مختلف ادارهی کشور که با بنده مواجه شدهاند گفتهام؛ گفتهام آن نیم ساعت وقتی که شما اضافهی بر مدت مسئولیت میگذارید، هیچ کس نمیفهمد، حتی مافوقتان هم مطلع نمیشود، یک کلمه تشکر زبانی هم از شما نمیکند، اما خدا میبیند. نکردهها هم همین جور است، کار خطا هم همین جور است.»