سه‌شنبه 22 مهر 1404

«ققنوس»؛ روایت‌های ناشنیده از قهرمانان گمنام پشت خاکریز

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
«ققنوس»؛ روایت‌های ناشنیده از قهرمانان گمنام پشت خاکریز

کتاب «ققنوس» شامل 14 روایت مربوط به زندگی شهید فارسی است که با ماجرای فرارش از پادگان آغاز می‌شود و با ماجراهای مربوط به پیروزی انقلاب و جنگ ادامه می‌یابد.

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «ققنوس»، از تازه‌ترین مجلدات مجموعه «قصه فرماندهان» است که به قلم الهام طاوسی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. کتاب، تلاش دارد به زندگی و شخصیت شهید علی فارسی، از شهدای جهادسازندگی در جنگ تحمیلی هشت ساله بپردازد؛ شهیدی که علی‌رغم تأثیرگذاری در پیش‌برد عملیات‌های متعدد، نامش چندان به گوش ما آشنا نیست.

توانمندی بالای مدیریتی شهید فارسی سبب شد تا این سردار شهید به عنوان یکی از مسئولان اولیه شورای جهاد و فرماندهی پشتیبانی رزمی جنگ استان اصفهان انتخاب شود و در مدیریت جهاد، سازماندهی نیروهای مهندسی رزمی و پیگیری امور مهندسی در آغاز جنگ نقش سازنده و موثری ایفا کند.

در کنار توانمندی‌های فردی، حُسن خلق شهید نیز از جمله موضوعاتی است که همراهان و نزدیکان او بدان اذعان دارند. اخلاص و تواضع فوق‌العاده سردار فارسی از ویژگی‌های بارز او بود؛ به طوری که به گفته هم‌سنگرانش فرمانده‌ای بی‌ادعای در جنگ بود و از لشکر مخلصین متواضع، در کارها با دوستان مشورت می‌کرد، از خرد جمع بهره می‌برد و هرگز فردی تصمیمی نمی‌گرفت.

طاوسی در گفت‌وگویی درباره این شهید و چرایی و چگونگی نگارش کتاب «ققنوس» گفت. مشروح این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه بخوانید:

*چه شد که داستان زندگی شهید علی فارسی را نوشتید؟

چندسال پیش یک جلد دیگر از مجموعه «قصه فرماندهان» را کار کرده بودم و بعد از آن، شهید فارسی به من معرفی شد. شهید فارسی متولد کاشان بود و من در آران و بیدگل ساکن بودم. به دلیل قرب مسافتی که زادگاه این شهید با محل زندگی من داشت، راحت‌تر می‌توانستم به خاطرات، همراهان و دوستان‌شان دسترسی داشته باشم. الحمدلله اتفاقات خوبی افتاد و توانستم خیلی راحت با آن دوستانی که در کاشان بودند ارتباط بگیرم و خاطراتشان را بشنوم.

*این کتاب به چه بخش‌هایی از زندگی شهید می‌پردازد؟

این کتاب شامل 14 داستان مربوط به زندگی شهید فارسی است. کتاب با قصه فرارشان از پادگان آغاز می‌شود و بعد داستانی درباره انقلاب و اتفاقی که در کاشان می‌افتد، ادامه می‌یابد. وقایع به صورت خطی در کتاب روایت می‌شود و جلو می‌رود، خاطراتی درباره عملیات‌هایی که این شهید در آن حضور داشتند گفته و در نهایت روایت ماجرای شهادت ایشان نقل می‌شود.

*شما شهید فارسی را چطور فرماندهی دیدید؟ عرصه فعالیت شهید فارسی و سایر جهادگران در امر جهادگری چه تفاوت‌هایی با سایر حوزه‌های جنگ داشت؟

وقتی قرار شد از فرمانده شهید حاج‌علی فارسی بنویسم، تصورم این بود باید قصه مردی را بگویم که اسلحه‌به‌دست، از این معبر به آن معبر، نفس‌زنان می‌دود و صدای مردانه‌اش از بین آتش و خاک و خون در بی‌سیم می‌پیچید و می‌گوید: «مهمونا زیاد شدن، پس نقل و نباتا چی شد؟» و جوان بی‌سیم‌چی دوشادوشش راه می‌رود و قدم که کم می‌آورد. گاهی به‌سرعت بالای خاکریز می‌دود. دوربین را مقابل چشم‌هایش می‌گیرد که ببیند می‌تواند دستور حمله بدهد و پاتک بزند یا نه، وقت دفاع است؟

شعری که برای ایرانیان نماد پیروزی شد / با وضو وارد خرمشهر شدیم

گاهی هم مثل فیلم‌هایی که همه دیده‌ایم انگشت روی کالک می‌گذارد و حرکت می‌دهد و می‌گوید: «از اینجا تا آنجا» و با ماژیکی قرمز دور نقطه‌ای خط می‌کشد و چند بار ته ماژیک را بر نقشه می‌کوبد؛ اما وقتی آقای ضیغم در اولین جلسه مصاحبه مقابل چشم و گوش پرسشگرم نشست، همه آنچه از حاج‌علی فرمانده در ذهنم ساخته بودم، فرو ریخت. در عوض مرد دیگری به جایش ساخته شد که با هر آنچه پیش از آن در مورد فرماندهان جنگ دیده یا شنیده بودم، متفاوت بود.

بزرگ‌مردی که ضیغم به تصویر می‌کشید، زیر آتش گلوله و توپ، معبر می‌زد، جاده می‌ساخت، روی آب‌های خروشان، پل سوار می‌کرد و گاهی هم خروارها خاک را روی هم می‌ریخت تا خاکریز علم کند. رفیق روزهای جوانی ضیغم، قهرمان خاطراتش شده و قرار بود روایت او در این کتاب ثبت شود.

این قهرمان، عادت نداشت موقع کار سنگر بگیرد اما در تیررس دشمن سنگر می‌ساخت. ضیغم می‌گفت و می‌گفت و من می‌شنیدم. نه از آن شنیدنی‌ها که باید گوش داشته باشی. من با حرف‌هایش بزرگ می‌شدم، قد می‌کشیدم و بعد به‌یک‌باره از شرم فرو می‌ریختم. لب‌های ضیغم می‌لرزید. چشم‌هایش تر می‌شد. اشک‌هایش از زیر عینکش سر می‌خوردند و من افسوس می‌خوردم که چرا دیر فهمیدم چنین قهرمانانی هستند؟ او می‌گفت و نام جهادگر کم‌کم به تار و پود وجودم راه می‌یافت. صحنه‌هایی نشنیده از جنگ را داشتم برای اولین‌بار تجربه می‌کردم.

وسط گفتن‌های او، پای باغدارانی به گفت‌وگویمان باز شد که میوه نوبرانه‌شان را برای رزمندگان فرستاده بودند و نوعروسی که حلقه ازدواجش را برای کمک به جبهه داده بود و این بار هم جهادگران بودند که واسطه رساندن این کمک‌ها بودند. کم‌کم داشت معنای مهندسی - رزمی پشتیبانی جنگ در ذهنم کامل‌تر می‌شد؛ اما موقع نوشتن مشکلی وجود داشت. مصاحبه را چندباره می‌شنیدم، کتاب‌های شهید را می‌خواندم اما نوشته‌ها راضی‌ام نمی‌کرد. از خود شهید برای به ثمر رسیدن کتاب، مدد گرفتم و خدا را شکر که معجزه‌ای برایم رخ داد.

همه آنچه را که نوشته بودم در مدت هفت ماه دوباره بازنویسی کردم و در هر قدم کامل و کامل‌تر شد. شخصیت شهید فارسی به همراه تمام رزمندگانی که با عنوان «جهادگر» در جبهه فعالیت می‌کردند، حیرتم را برانگیخت. برای تکمیل شناخت و نگارش کتاب، جلسه‌ای نیز با تعدادی از جهادگران داشتیم که با همکاری آقای ضیغم شکل گرفت. جلسه جالبی بود، خاطراتشان را مرور می‌کردند و گاه، اشک‌ها و لبخند‌ها به هم می‌آمیخت. خاطرات جالبی از سال‌های جنگ روایت کردند، یکی از نکات جالبی که در این جلسه شنیدم، جمله‌ای بود که هم و غم این عزیزان را برای دفاع از کشور نشان می‌داد: «غم از دست دادن رفقا به کنار، غم بزرگ‌مان زمانی بود که لودر از کار می‌افتاد. ما می‌ماندیم و معبری که نیمه‌کاره مانده بود. غم عالم توی دل‌مان جمع می‌شد.»

*نگارش این کتاب چقدر زمان برد و از چه منابعی استفاده کردید؟

مجموعه «قصه فرماندهان» زیرنظر حوزه هنری تولید شده است و حدود دو سالی طول کشید تا تألیف این کتاب به سرانجام برسد. منابعی که استفاده کردم، کتاب‌هایی بود که درباره آن شهید نوشته شده بودند؛ آثار خوبی بودند که در شناخت و درک شخصیت شهید مؤثر بود. مسئله مهم‌تر مصاحبه‌هایی بود که انجام دادم. توانستم به همکاران و دوستان شهید دسترسی پیدا کنم و این به من خیلی کمک کرد؛ چون مطالبی عنوان شد که در کتاب‌های قبلی نبود و برای اولین‌بار در «ققنوس» مطرح شد.

*نوشتن درباره شهدای جنگ تحمیلی چه چالش‌هایی برای نویسنده به همراه دارد؟

یکی از این موارد بُعد زمان است. به دلیل اینکه زمان زیادی از آن وقایع و شهادت شهدا گذشته است، حتماً خانواده و دوستان شهیدان خاطراتی را فراموش کرده‌اند. طبیعی است؛ اما چالشی برای نویسنده محسوب می‌شود.

دومین مورد، این است که ممکن است ما خانواده شهید مثل پدر و مادر او را از دست داده باشیم و روایت‌هایشان ناگفته باقی مانده باشد. همین‌طور دوستان شهید که درباره شهید فارسی به این مشکل برخوردم؛ چراکه چند تن از دوستان شهید که به او نزدیک بودند و احتمالاً خاطرات خیلی خوبی هم از ایشان داشتند، به‌دلیل مشکلات مربوط به جانبازی یا بیماری، فرصت مصاحبه و بیان خاطره نداشتند.

«ققنوس»؛ روایت‌های ناشنیده از قهرمانان گمنام پشت خاکریز 2