لرها و عشایر قربانی تمامیت طلبی رضاخان / پهلوی با سرکوب قومیتی زمینه ساز تجزیه ایران شد
بزرگترین خطای در دولت پهلوی اول در قبال ایلات و عشایر به خصوص ایلات لر و بختیاری حمله مستقیم به این جامعه بود. در حالیکه به صورت غیر مستقیم میتوانستند آنها را از احیا و شرایط پیشین باز دارند و برای قبول زندگی جدید ایجاد جاذبه کنند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به تقل از صاحب نیوز؛ دوره رضاشاه دوره جدیدی در برخورد حکومت مرکزی با ایالات و عشایر و گروه های قومی بود. بررسی و تجزیه و تحلیل این برخورد جدید جز در پرتو تحولات تاریخ معاصر ایران از مشروطه به بعد و نیز بررسی و ماهیت قدرت نوظهور رضاشاهی امکان پذیر نیست. ماهیت سنتی قدرت پالتریمونیالی ویژه جامعه ایران که ناشی از شرایط متعددی بود، در دوران قبل از مشروطه باعث شده بود که حکومت های مرکزی همواره سازوکار خاصی را در کنش خویش نسبت به حکومت های محلی و مرکز گریز و گروه های قومی و ایلات و عشایر در پیش بگیرد. این واکنش، بررسی علل و عوامل و زمینه های تاریخی پیدایش مساله قومیت و قوم گرایی و نیز ارزیابی سیاست قومی دولت های حاکم بر ایران برای شناخت دقیق موضوع و فایق آمدن بر بیثباتی سیاسی ناشی از تضادهای قومی ضرورت تام دارد.
در این راستا به سراغ خدابخش قربانپور دشتکی متخصص تاریخ معاصر و نویسنده کتاب انگلیس و بختیاری رفتیم.
متن کامل گفت و گو با این کارشناس تاریخی را در ادامه میخوانید.
*در دوره پهلوی اول تا چه حدی سرکوبی قومیتی اتفاق افتاد؟
همانطوریکه علاقهمندان به تاریخ و به خصوص تاریخ معاصر ایران مطلع و در جریان هستند یکی از مهمترین مسائلی که در دوره پهلوی اول قابل توجه است نزاع دولت با برخی ایلات عشایر میباشد.
ظهور دولت پهلوی اول به مثابه یک دولت متفاوت در دولتهای گذشته بوده و ایلات و عشایر را به چالش کشیده است و در وضعیت ویژهای قرار داده است.
دولت پهلوی اول در سه پروژه دولت سازی، ملت سازی و نوسازی یا به اصطلاح مدرنسازی با ایلات و عشایر درگیر شد، به این دلیل که تشکیل یک دولت سانترال و متمرکز در تظاهر آشکار با منابع پراکنده قدرت بود که پیش از تشکیل قدرت پهلوی اول از کانونهای تصمیم گیری و تصمیم سازی قدرت محسوب میشدند.
از سوی دیگر دولت پهلوی اول در صدد شکل دادن به نوعی خاص از هویت ملی مطابق با الگوهای غربی بود که در این پروژه هویت متمرکز اقوام ایلی و عشایری با اهداف دولت همخوانی نداشت، از سویی دیگر پروژه نوسازی اقتصادی و اجتماعی دولت با نظام اجتماعی ایلات و عشایر در تعارض قرار گرفت که مجموع این مسائل و دیگر سیاستهای دولت پهلوی اول در خصوص ایلات و عشایر، رضاشاه و دولت او را به این نتیجه رساند که مناسبات و ساختار قدرت در جوامع ایلی و عشیرهای با توسعه و پیشرفت صنعتی و تمرکز قدرت و هویت ملی یکپارچه و نوسازی مغایرت دارد و باید دگرگون شود.
*رویارویی پهلوی با عشایر چگونه آغاز شد؟
حال با توجه به موارد فوق الذکر روند رویارویی دولت با ایلات و عشایر به گونهای آغاز شد که موجبات فروپاشی نظام ایلی و عشایری را در جامعه ایران در پی داشت. دولت پهلوی اول در جهت رواج اندیشهی دولت، ملت مدرن و در تکاپو برای چاره اندیشی مسئله تمرکز گریزی، کوچ نشینی ایلات و عشایر بر پایه سه اندیشه در هم تنیدهی دولتسازی، ملت سازی و نوسازی اقدام به خط و مشی گذاری برای جامعه عشایری نمود. دولت در این راه با سادهسازی این مسئله پیچیده و چند وجهی از دولت خود سیمای دولتی اقتدارگرا را به نمایش گذاشت و جامعه را در بحران مداوم نگه داشته و امکان مخالفت و مقاومت در برابر فزون طلبیهای دولتی را از ایلات و عشایر که مخاطب آن خط و مشی بودند به سختی سلب کرده بود.
*یعنی در دوره رضا خان تمرکز گرایی در دستور کار بود؟
بله در اندیشه پهلوی دولت اول که میل شدیدی به تمرکز گرایی داشت، هر گونه کوششی برای خود مختاری ایلات و عشایر به خودسری و برپایی بساط ملوک الطوایفی محکوم شده و سریعا مورد شکست قرار میگرفت.
از دیدگاه کارکنان رضاخان و خود او، ادامه سنتها، آداب و شیوه تولید که جامعه عشایری قرنها با ان خو گرفته بود، از دیدگاه دولتی که قصد نوسازی جامعه ایران را داشت توجیه ناپذیر و ناپسند بود.
همچنین بقای دولتهای محلی و ادامه ساختار سنتی قدرت در جامعه عشایری و اصرار به حفظ پوشش گذشته و تاکید بر باورهای فرهنگی ایلی و عشایری مغایر با خواست دولت پهلوی در تامین وحدت ملی و تشکیل یک ملت واحد و همگون و همسان بود، لذا دولت پهلوی اول و کارکنان ان اقدام به چاره اندیشی برای جامعه ایلی و عشایری در ایران کردند.
*چگونه پروژه ایل زدایی را پیاده کردند؟
برنامه ریزی دولت پهلوی اول در پروژه ایل زدایی بر بنیاد پارهای از تصورات غلط و تفکرات غالبی دال بر واپسگرایی، گردن کشی، خیانت کردن همیشگی ایلات و عشایر و بیهوده بودن زندگی کوچ نشینی شکل گرفت.
این برنامه ریزی با بی اعتنایی به مقتضیات زندگی ایلی و عشایری و بدون وجود برنامه جامع و کامل اجرا شد که در حوزه عملی با دخالت و درک نادرست مجریان و کارگزاران نظامی و دولتی پهلوی اول همراه بود. برنامه ریزی کلان دولت پهلوی اول به خصوص سیاست خلع سلاح و سلب قدرت از سران ایلات و عشایر به سختی صورت گرفت، به شکلی که برخورد رضاخان و کارگزاران او در مناطقی مانند لرستان و ایلات و عشایر بختیاری زبانزد خاص و عام است.
دولت پهلوی اول بر آن شد که تاخیر در نوسازی را که خاص روشنفکران در داخل و پاسخی به اقتضائات خارجی بود را با نوسازی اجباری جبران کند.
در انجام این کار آمرانه در پی آن بود که هویت ملی نوینی برای ایران پدید اورد، هویتی که در ان به شکل اجتناب ناپذیری نظلم ایلی و عشایری به حاشیه میرفت و دولت پهلوی اول منهای نیروهای عشایری و با کمک ارتش تحول یافته به تامین امنیت میپرداخت، امنیتی که به ظن دولت پهلوی اول ایلات و عشایر با شیوه کوچ نشینی خود و ادامه زیست کهن ایلیاتی در ان اختلال ایجاد میکردند و بنابراین دولت استبدادی پهلوی اول مبادرت به برنامه ریزی رفع و یا تخفیف اثرات بازدارنده ایلات و عشایر بر روند نوسازی آمرانه دولتی کرد.
ریشه کن کردن قدرت همه ایلات از ساختار جامعه یکی از برنامههای مطلقه دولت پهلوی اول بود که همزمان با تاسیس این دولت قسمتهای زیادی از ایران به خصوص قسمتهای شمالغرب، شمال شرق، جنوب شرقی و قسمتهای متعددی از جنوب غربی که ایلات لر، بختیاری، قشقایی و عرب و قسمتهای غربی ایران که عمدتا در اختیار ایلات کرد قرار داشته است همگی تحت سلطه ایلات و عشایر بوده است.
*اهداف رضاشاه در راه چگونه بود؟
اهداف راهبردی رضاشاه در خصوص ایلات و روشهایی که برای رسیدن به اهداف خود به کار میبرد، شباهت زیادی با سیاستهای عشایری دولت پهلوی اول در نقاط مختلف دیگر ایران داشت و سعی شده است که در هر نقطه با توجه به کارگزاران اداری و نظامی که در ان نقاط داشت برخوردهای متفاوتی را با ایلات و عشایر انجام بدهد.
*مجموعا دولت پهلوی اول در خصوص ریشهکن کردن قدرت ایلات و عشایر چند برنامه اساسی به اجرا در آورد؟
اولین برنامه خلع سلاح بود. خلع سلاح اصولا یعنی تضعیف و گرفتن قدرت از طرف مقابل است، با بررسی محتوای اسناد موجود در این دوره موضوع خلع سلاح اگر چه در میان عشایر چندان موفقیت آمیز نبود، به خصوص ایل بختیاری و ایلات لرستان، اما دولت پهلوی با استفاده از قاعده اطاعت پذیری عشایر از قوانین ارشد ایده خود را در جهت خلع سلاح در میان ایلات لر به اجرا گذاشت و توانست با استفاده از این راهکار سلاحهای بسیار زیادی را جمع آوری کند.
سیاست دومی که به سختی در میان عشایر لر اجرا شده است بحث اسکان اجباری یا تخته قاپو بوده است. یکی از مهمترین سیاستهای عشایری دولت پهلوی اول مقابله با خطر کوچ روی ایلات لر بود که در جهت رسیدن به امنیت مورد نظر بود.
کاگزاران دولت پهلوی اول با پوشش مدرن کردن اسکان هدف از این مسئله را رها کردن زندگی بدوی، ایلی و ایجاد علایق مدنی در انها وانمود کرده بودند.
دولت با هدف تحقق یکپارچگی در صدد بود که ایلات کوچ رو و مرکز گریز لر و بختیاری را در بدنه ملی حل نماید و با اسکان عشایر لر و بختیاری آنها را کاملا در دسترس ماموران مالیاتی دولت قرار بدهد که امکان طفره رفتن از زیر بار مالیات را پیدا نکنند.
حذف سیاه چادر، سیاست متحدالشکل ساختن لباس، انتقال اجباری و تبعید عشایر و تاسیس مدارس عشایری از دیگر سیاستهای بوده که دولت پهلوی اول در میان ایلات لر و بختیاری اجرا کرده بود.
یکیاز مهمترین مسائلی که در خصوص ایل بختیاری قابل توجه است، انتقال سهم نفت ایل بختیاری به دولت مرکزی بود.
همانطوریکه علاقهمندان مطلع هستند، اکتشاف، تولید و صدور نفت در اوایل قرن 20 پدیده نو در تاریخ ایران به شمار میرفت که به تدریج بر کلیه ابعاد سیاسی و اقتصادی پرتو افکند. دولت پهلوی در سال 1312 اقدام به لغو قرار داد دارسی و تجدید ان نمود. رضا شاه شخصا در قضایای مربوط به قرار داد لغو قرار داد دارسی با موضوع دریافت سهم بختیاریها از شرکت نفت ایران و انگلیس سعی کرده بود این مسئله را به شکلی به انجام برساند که این سهام در اختیار دولت مرکزی قرار بگیرد. از مجموع مطالعات انجام شده میتوان استنباط کرد که سیاستهای عشایری دولت پهلوی اول در خصوص عشایر لر و بختیاری و حتی قشقایی و شاهسون با شکست مواجه شده و کثرت پیامدهای منفی کارکردهای مثبت را نیز دچار ابهام کرد. سیاست گذاران دولت پهلوی اول از درک این واقعیت عاجز بودند که مسئله ایلات و عشایر در طی یک زمان طولانی شکل گرفته است و برخورد آرمان گرایانه با این مسئله و بی توجهی به زمان و رسیدن به اهداف سبب ناکارآمدی سیاست انها خواهد شد.
بزرگترین خطای سیاست گذاران جامعه عشایری در دولت پهلوی اول در قبال ایلات و عشایر به خصوص ایلات لر و بختیاری حمله مستقیم به این جامعه بود. در حالیکه بصورت غیر مستقیم میتوانستند انها را از احیا و شرایط پیشین بازدارند و برای قبول زندگی جدید ایجاد جاذبه کنند. اشتباه اساسیتر تهاجم همه جانبه نهادها و نیروهای سنتی و برچیدن کامل بساط اشرافیت کهن بود، در این خصوص حتی کارگزاران دولت پهلوی نیز دچار پارادوکس شدند.
اگر نهادهایی مانند روحانیت یا عشایری از بین رفتند و یا به حاشیه رانده شدند، یک سازمان توانمند مستقل بایستی جای ان را پر میکرد، اما بدلیل ماهیت استبدادی و مطلقه بودن حاکمیت این امر صورت نگرفت.
*جمع بندی خود درمورد بحث را بفرمایید.
دولت پهلوی اول به تفاوتهای جامعه عشایری به لحاظ جغرافیایی، اقتصادی، هماهنگی و یا عدم هماهنگی انها با ترقی و پیشرفت و میزان پایبندی انها به آداب و سنتها توجه نکرد و باعث گردید فرم گرایی به کلیت برنامهریزی سیطره پیدا کند.
نکته پایانی در هم تنیده شدن مسائل قومی در یک جامعه کثیرالقوم مانند ایران و تهدید هویتهای ایلی باعث شد که ایلات و عشایر بعد از سقوط رضاشاه در صدد پیگیری هویت خود در سطح گستردهتر تحت عنوان هویت قومی شده و مباحثی را تحت عنوان خودمختاری و جدایی از ایران برجسته کند. کما اینکه بعد از سقوط رضا شاه حرکتهای متعددی برای خود مختاری در قسمتهایی از آذربایجان، کردستان، قسمتهای شمال شرق ایران در میان ترکمنها، قسمتهای جنوب شرق در میان بلوچها صورت گرفت و نکته اساسی این است که اکثر سیاستهایی که رضاشاه در خصوص ایلات و عشایر انجام داده بود بعد از سقوط رضاشاه دوباره ایلات همان رویه کوچ نشینی بر پایه سیاه چادر و بسیاری از مباحث دیگر را بصورت عینی اجرا کردند.
اصلاحات رضاخان ساختار نیم بند اقتصاد سنتی را بر هم زد و بافت های اقتصادی کهنه ایلی و عشیره ای از هم گسیخت و تبدیل به یک اقتصاد وابسته کرد و در عوض در دور محمد رضا نیز هیچ اقدام اصولی برای پرکردن این شکاف عمیق اقتصادی صورت نگرفت و صرفا به رشد فرهنگ کاذب شهری، رشد مهاجرت عشایر و روستانشینان به شهر و اقتصاد وابسته منطقه ای منجر شد و توجهی نیز به رشد شاخصه های اقتصاد نوین و تکامل صنایع تولیدی نشد و مردم و عشایر لرستان از دو سو ضربه سختی را متحمل شدند که در نهایت تا به امروز ادامه یافته است. امروزه نیز رشد روزافزون نرخ بیکاری، عدم وجود سرگرمی و اشتغال برای جوانان باعث شده که نیروی انسانی و قوه جوان منطقه در معرض مشکلات خطر آفرینی مانند هرزگی، اعتیاد، بیکاری و خودکشی قرار بگیرد. امروز مشکل موجود در میان لرها اقتصادی است. در زمینه اقتصادی، شناسایی شاخصه های اصلی که می تواند به طرز صحیحی با مدیریت و برنامه ریزی علمی و مطلوبی احیاء شود و سرانجام اقدامات اصولی در این زمینه، می تواند موجب تقویت پیوستگی های عظیم فرهنگ محلی و منطقه ای لرستان با فرهنگ ملی شود و آن پشتوانه قوی را بیدار کند و در عین حال به شکاف های عمیق اقتصاد محلی یا اقتصاد ملی پایان دهد و سایر شکاف های موجود را که اصولا پایه و اساس اقتصادی دارند مرتفع سازد.
انتهای پیام /