ماهِ من که تو باشی
و تو ای ماه من که تو باشی و میگذری، کاش بیش از آنچه بود، قدر تو دانسته و بهرهمند میشدیم.
به گزارش مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: ای مردم! به درستی که ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است. ماهی که نزد خدا بهترین ماهها، روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است و...
و این خطبه شعبانیه رسول خداست که سلام خدا و بندگانش بر او و خاندانش باد. همین چند روز پیش و در ابتدای ماه مبارک رمضان بود که این خطبه دلچسب، خوانده شد و ذوق کردیم و گویی هیجانی در وجودمان حس شد که ماه خدا آمد. ماهی که غصهها را میبرد و گناهان را میزداید و نفَسی در هوای بهشتیاش تازه میکنیم. ماهی که مثل درختی بزرگ، و با سایهای فراهم و گسترده و خنک در بیابان گرم و طاقتسوز، پناهمان میدهد یا مثل چشمهای که از آب گوارایش، درخستگی و گرمای سخت، گلو و جان، تازه میکنیم. آخ که چقدر در این روزگاران به این هوای تازه و آب گوارا نیاز داشتیم و داریم. ماهی که مثل مادر مهربان بود و ما کودکان رمیده از خطر، به دامن بلندش پناه میبردیم. ماهی که ماهِ ماههای خداست و از شدت احترامی که پیش خدا دارد، خوب و بد را با هم میپذیرند.
در این ماه است که به چهره میهمان نمینگرند ولی به دلهای امیدوار نظر دارند. همه میهمان و بر یک سفره نشستهایم اگرچه بهره هرکس به قدر همت اوست. همانگونه که شبهای قدر هرکسی هم منحصر به خودِ اوست. ماهی که در پناه خداییم و از گزند شیطان به دور. دهانمان به گوش آسمان نزدیک و ملائکه مشتری عالی کارهای خوب ما، حتی کوچکها هستند. ماهی که همراهِ همپا و رفیق دلسوز و انیس شفیقی است که راه را نشانمان میدهد. شبهایش بهترین شبها و روزهایش بهترین روزهاست. در این ماه است که خدای مهربانتر از پدر و مادر و سریع الرضا، از همیشه مهربانتر و راضی شوندهتر است. مژده بهشت داده و وعده بخشودن. از بس کریمانه انبان پر میکنند و جایزههای بزرگ میدهند که گویی بیحساب میبخشند. و اکنون چنین ماهی را به انتها میرسانیم و از چنین دوستی جدا میشویم و چنین ضیافت بینظیری به سر میرسد.
شایسته نیست از این غصه دل، افسرد و اشک جاری کرد؟ شایسته نیست در فراق این رفیق بینظیر، مویه و بیتابی نمود؟ یا از دوری آن ترسید و از او پرسید، پس از خود، ما را به که میسپاری؟ چگونه نباید با چشم خیس، رفتنش را بدرقه کرد و بهدنبالش با دل پابرهنه دوید؟ دلگفتههایی که بهعنوان وداع با این ماه با عظمت از برخی معصومین، که سلام خدا و خوبان نثارشان، رسیده بسیار دلگیر است و نمیشود حال کسانی که میدانند چه بهشتی را از سر گذراندهاند، درک کرد. آنچه برای ما عوام از ماه رمضان است اگرچه گرسنگی و تشنگی و تغییر روزمرگیهاست ولی آنچه بزرگان میبینند، روزگاران وصل و فرصتهای طلایی و همنشینی با ملائک است که خدا، آگاهانهاش را قسمت ماهم بکند و بدانیم که ورود به آن چطور و خروج از آن چگونه باید باشد؟
اینکه در این ماه، امر شدیم به مراعات و ملاحظه و گرامیداشت قرآن و نماز و یتیم و زیردست و ارحام و روزه دار و هرآنچه که انسان را از این روزمرهگی رها میکند و در آسمان عبودیت، لذت رهایی میچشاند یعنی چه و برای چیست؟ شاید حکمت این ترک عادتها که موجب سلامتی است و عادت به خوبیهای فراموش شده و کمرنگ، برای این است که به تنظیمات کارخانه خلقت برگردیم. به همان خلق و خوی انسانی و فضایلی که در ما به ودیعه نهاده شد ولی گرد و غبار غفلت، آن را فراموشانده است. امر شدیم به انجام هرآنچه که انسان را از دنیای غفلت به جهان ذکر و یادآوری میرساند. گرفتاری دنیای امروز، همین فراموشی است که عدهای سود خود را در غفلت مردم میبینند تا از خوابزدهها تا میتوانند بدزدند. برای جهان، جوان بیدار و هوشیار نمیخواهند، او را خواب و خسته میخواهند. پیر خیرخواه نمیخواهند، همراه گمراهی میخواهند. روشنفکر نمیخواهند، بازیگری میخواهند که بازار روشنگری کساد کند. عناصر پشیمان میخواهند که سطحیگری را رواج دهند. زن آگاه نمیخواهند، او را اسیر و عریان میپسندند که جامعه را از هدف، غافل کند.
و این ماه رمضان که آخرین روزها و ساعاتش را میگذرانیم، بهترین زمانی بود که از دستمان میرود. و ما میمانیم و دستاوردهای رمضانی. کم و زیادش هم باز کم است ولی مغتنم. مثل گوهری که کوچک و بزرگش کم است ولی حتی کوچکش هم قیمتی است. قدردان این ماه مهربانیم که اگر نبود، سوز گناهان، پوستمان را میکند و گرمای سوزان معصیت آتشمان میزد. غفلت ما را به مرگ میرساند و شیطانی که طعم زندانی نچشیده بود، حاکم جهان میشد. بندگان خدا ذلیل میشدند و مردم بیپناه در امواج سهمگین گناه، میشکستند. تفاوت دنیای مسلمانان رمضانی با دیگران در این است که قانونمدارند و اهل منطق صحیح. مصلحت جامعه را میدانند و ویژگیهای انسانی را میشناسند. باهوشاند و زیرک. به معنای صحیحش عافیتطلب و عاقبتاندیشاند. سختی کوتاه را به لذت ابدی میفروشند. منظماند و هدفمند. مؤدباند و محترم. مسئولیتپذیرند و دغدغهمند.
درد محرومین میکشند. نوعدوستاند و خیرخواه دیگران. در خفا و علن یک جورند، شاخص و شایسته. و در یک کلام، زندگی با آنها راحت و لذتبخش است.
و اینها برکت تربیت رمضانی است. تربیتی که میخواهد به جای فقط حرف زدن، بهصورت عملی به یاد فقرا باشیم. آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم / احساس سوختن به تماشا نمیشود، یعنی همین که گرسنه و تشنگی بکشید تا فقرا را با تمام وجود درک کنید. تفاوت این تربیت با تربیت غربی همین است که به جای غر و نق زدن و محکوم کردن همگان غیر از خود، خود دست به کار شود. زکات فطره هم همین است. در مقابل، آن که بدون دیدن فقرا، خرج سفرهای تفریحی و عشق و عیشاش، روبه راه است، اداباز است. روز قدس هم همین دفاع از مظلوم بود که انصافاً حضور مردم ایران به تمام معنا تمامکننده بود. آنها که پس از بیداری و احیاء شب و با زبان روزه دار و در گرما، به خیابان آمدند و علیه ظلم بیحساب صهاینه و آمریکا شعار دادند، به غیر از مسئولیتپذیری، نشان دادند که انقلاب اسلامی پایههایی مستحکمتر از کوههای استوار دارد و این قدرت، تا وقتی به آسمان متصل است تمامناشدنی است و هر تحلیلی غیر از این، تاربینی است.
دیدن و فهمیدن اتفاقات امروز ایران و جهان، هرگز با سواد و سابقه ارتباط تعیینکنندهای ندارد. چه بسیار انسانهایی که سابقهای در انقلاب داشته ولی اکنون عقلشان، به دوربرگردان خورده و گذشته خود را به حراج گذاشته است. کسی که به جای پشت شیشه، مقابل آینه نشسته است، جز خود و پشت خود، چیزی نمیبیند. خوب بگوید یا زشت، خود را گرفته و پیشینه اش را. تدبیر را نمیتواند ببیند و بفهمد که از دوران انقلاب و ثبات و اثبات خود گذشته و در آستانه نظام انقلاب اسلامی شدن هستیم. همین توافق حاکم سعودی با ایران را اگر از او بپرسی، ذلت میداند مثل داستان غمبار یمن را که وارونه میفهمد. عزت را ذلت و پیروزی را شکست و حکمت را شهوت میبیند. با حقیقت افول آمریکا که اندیشمندان جهان به آن معترفاند، میجنگد و توهین میکند. چارهاش این است که «خود شکن، آیینه شکستن خطاست».
تربیت رمضانی میآموزد که پایان سختی، راحتی است. و پایان جهاد، احدَی الحُسنَیَین. تفسیر آخرالزمانی در مورد حوادث روز، با تحلیل هالیوودی و بالیوودی تفاوت دارد. نمیشود بیش از این به آشفتگیهای ذهنی برخی پرداخت ولی در همین حد کفایت میکند که بدانیم همیشه کسانی بودهاند که پریشانی فکر خود را با پرخاش به حقیقت تسکین کردهاند. سکوت بزرگان در برابر سخنان ناصواب، از سطحی بودن صاحب سخن است و وجود کارهای مهم و واجبتر وگرنه خاکپاشی نادان به چهره خورشید نمیرسد. حرکت صحیح انقلاب اسلامی در 34 سال اخیر ثابت کرده انقلابی که خمینی کبیر آغاز کرد، با رهبری خامنهای حکیم به بار نشسته و توانسته سخن روز و منطقی جهان شود. تاریخ اخیر، از این دو امام راحل و حاضر، وعده صادق و سخن صائب و برهان قاطع، کم ندیده و نشنیدهاند.
و تو ای ماه من که تو باشی و میگذری، کاش بیش از آنچه بود، قدر تو دانسته و بهرهمند میشدیم. و خدا تو را از ما راضی گرداند که رفیق خوبی بودی و تا دیدار دوبارهات اگر زنده بودیم، چشم انتظاریم و به امید رحمت و مغفرت و برکتی که از تو چشیدیم میمانیم. امید که آنچه از تو برایمان حاصل شد را غنیمت شمرده و چون جان شیرین محافظت کنیم. مگر حلاوت عید فطر، تلخی رفتنت را از کاممان بگیرد وگرنه بیتو به کودکان گمشده میمانیم. والسلام.