مرضیه برومند؛ فرهنگ ساز است نه فرهنگ سوز / سلیقه یک عده نمیتواند قانون باشد
تکذیب توقف پخش سریال عروسکی «کلیله و دمنه» خبر خوب امروز است. همانگونه که انتشار خبر توقف پخش آن خبر بدِ چند ساعت قبلتر بود اما چرا گروهی درصدد تحمیل سلیقه خود هستند؟
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - تکذیب توقف پخش سریال عروسکی «کلیله و دمنه» به کارگردانی مرضیه برومند خبر خوب امروز است. همانگونه انتشار خبر توقف پخش آن خبر چند ساعت قبل بد بود.
چون مجموعه «مهمونی» ایرج طهماسب را در شبکه نمایش خانگی دنبال میکنم به اضافه سریال «جیران» و بنا ندارم بیش از این برای این شبکه وقت بگذارم، به همین خاطر «کلیله و دمنه» را ندیدهام. با این حال خبر توقف سریال، ناراحت کننده و تکذیب آن خوب است. چرا؟ به این 10 دلیل:
اول اینکه اگر قرارباشد مرضیه برومند و ایرج طهماسب کار کودک انجام ندهند و با عروسک سر و کار نداشته باشند چه کس داشته باشد؟ به قول ابن سینا: در دهر یک مسلمان و آن هم کافر؟
لازم نیست سریال را ببینم تا دفاع کنم. چون درباره محتوا نیست. دفاع از یک اثر و حق است. همان قدر که کسی حق ندارد امکان نقاشی را از یک نقاش و خطاطی را از یک خطاط سلب کند حق ایجاد محدودیت برای مرضیه برومند را هم ندارد. چه خوش مان بیاید، چه نیاید. چون او مرضیه برومند است و نیاز به اثبات ندارد.
دوم: انتقاد کردهاند که اثر، مناسب کودکان نیست. مهمونیِ طهماسب و حتی برخی قسمتهای کلاه قرمزی هم مناسب کودکان نبود. طهماسب هم بیشتر با "کودک درون" ما کار دارد تا کودکان ما. خانم برومند نیز چنین مدعایی ندارد.
سوم: صدا وسیما که اسیر سلیقه خاص است و خیال می کند آدم ها با هنر و غالباً ملالآور است و تکلیف سریالهای ترکی هم با عشقهای مکرر مثلثی روشن است. بچهها به لطف فیلترشکنها فیلم از اینترنت دانلود کنند یا با اطمینان در شبکه نمایش خانگی به گشت و گذار و تماشا بپردازند؟
معلوم است که گزینه آخر بهتر است. از این رو از هر کاری که در شبکه نمایش خانگی ارایه میشود و استانداردهای لازم را دارد باید دفاع کرد.
چهارم: طبعاً همه سریالها را نمیتوان دوست داشت یا همه شخصیتها را. خوب، نداشته باشیم نمی بینیم. انتقاد هم می کنیم ولی این به معنی آن نیست که متوقف شود.
پنجم: حتی اگر صدا و سیما برای اصلاح خود بکوشد باز هم چنانچه پیشتر در مقالهای به قلم یک کارشناس ارشد ارتباطات آوردیم رسانه تلویزیون آینده ندارد. مراد از تلویزیون در اینجا فراتر از رسانه دیداری رسمی است. دیر و دور نیست که تلویزیون از هالها و اتاق های نشیمن هم رخت بربندد چرا که صفحه نمایشگر تلفن همراه و رایانه و لپ تاپ به تلویزیون اختصاصی هر فرد بدل شده است. مرضیه برومند و ایرج طهماسب و تینا پاکروان اگر هم تلویزیون میخواست نباید این پلتفرم را ترک میکردند.
ششم: محصول ایرانی با فرهنگ ایرانی عجین است. از کار ایرانی فرهنگ غرب نمیتراود. غربستیزان نگران نباشند. بگذارید امثال خانم برومند و آقای طهماسب کار خودشان را انجام دهند و خودتان اگر هنری دارید انجام دهید. این همه بودجه و کانال رادیویی و تلویزیونی و اینترنتی دارید، خلاقیت خود را بروز دهید!
همین که آدمی دارد کار می کند ارزش مند است. دوستی که دبیر ممتاز تاریخ است تصویر پاسخ دانش آموزی به یک پرسش را فرستاده که بعید است ساختگی باشد.
سؤال برگه این است: نظر شما درباره افرادی که می خواهند با کار نکردن یا کار کم به ثروت یا موفقیت های بزرگ دست یابند چیست؟
پاسخ داده است: «به نظر من کار بسیار درستی می کنند. چون کار کردن خیلی سخت است و به نظر من هم می توان بدون کار کردن به ثروت رسید حالا به هر روشی که شده.»
در جامعه ای که باور غالب این است و تازه از نظر طراح سؤال هم کاربماهو کار ارزش ندارد (و برای ثروت یا موفقیت باید باشد) همین که آدم هایی که مثل آنها در 85 میلیون به تعداد انگشتان دو دست نمیرسد کار میکنند ارزش دارد.
هفتم: فرهنگ و هنر همان ایدیولوژی و تبلیغات نیست. این انتظار که مرضیه برومند و ایرج طهماسب در خدمت دستگاه تبلیغاتی ایدیولوژیک درآیند خطاست. اگر این کار شدنی بود مرحوم راستگو طی 40 سال انجام داده بود در حالی که دیدیم در سال 58 و در اولین برنامه تلویزیونی «بازی با کلمات» انجام می داد و مثلا با دو دست مینوشت و از این جور کارها و سی چهل سال بعد نیز همان بود. چرا که کار خلاقانه هنری محدودیتهای تحمیلی را نمیپذیرد و در قالب جا نمیشود.
هشتم: مدتها بود تکیهکلام یک برنامه نمایشی بر زبان مردم نمی نشست. با مهمونی طهماسب دوباره شاهد رواج تکیه کلام شخصیت های «بچه، پشه، شاباش و قیمه» هستیم. از این بهتر چه؟ دنبال چه هستید؟ مرضیه برومند که تازه نسبت به طهماسب حق تقدم دارد.
نهم: ساترا به شبکه نمایش خانگی به چشم هوو نگاه نکند و تصور نکند اگر مردم مجموعههای این شبکه را نبینند پای تلویزیون ایران مینشینند. نه! گزینه بدیل، شبکههای ماهوارهای است.
دهم و دست آخر این که: مردم ایران رشیدتر و بالغ تر از آناند که عده ای محدود بخواهند سلیقه های تنگ خود را بر آنها تحمیل کنند. اگر میخواست زیر بار هر تحمیلی برود، اکثریت مردم اکنون باید به گونهای دیگر لباس میپوشیدند و سبک زندگیشان دیگر بود.
بد نیست اگر گاهی کمی در خیابانها بچرخید. گاهی با مردم صحبت کنید. در نشستی وزیری می گفت به این نتیجه رسیده که به فرزند 12 ساله خود باید و نباید نکند. این را وزیر دولتی میگفت که رییس آن هر روز را با چند تا تا باید و نباید به شب میرساند و نشان می دهد دریافته فشارهای قبلی نتیجه عکس داشته است.
یک نویسنده برجسته که اکنون در دهه نهم عمر خود است میگفت نمی توانم تحمل کنم فردی در سن و سال نوه من زیر برخی از مطالب داستان من خط بکشد و مثلا بگوید جمله "دختر زیر باران بود" اروتیک است. احساس توهین میکنم و اثرم را نمیبرم و ناشر هم روحیات مرا میداند و منتقل نمیکند.
حالا ساترا خبر از بازبینی سریال کلیله و دمنه داده است. دنبال چی می گردید؟ به معیارهای دهه 60 برگردید که سه موضوع ممنوع بود: اول تنانگی و تنکامی، دوم اباحهگری آشکار و سوم خشونت عریان. سریال عروسکی که از این عیانی و عریانی ندارد.
اگر دوست نداریم، نبینیم. انتقاد داریم بگویید و بنویسیم. بر کارگردان بتازیم. اما توقف و توقیف نه!
خوب است جماعت محدود کننده یک آن با خود بیندیشند "فردا که از این دیر کهن درگذرم درباره من چه خواهند گفت؟ کی با افتخار از یک سانسورچی خلاقیت کُش یاد می کند؟"
البته خوش بختانه خبر تکذیب شده و این یعنی ساترا به معیارهای کلی وفادار است و قرار نیست همه را به اندازه خود آوریم.
تماشاخانه