شنبه 3 آذر 1403

مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم

مجید انتظامی با آمدنش به تالار وحدت، پنج شب اجرای با شکوه همراه با ارکستر ملی ایران را رقم زد؛ اجراهایی که مخاطبان را به شدت راضی کرد.

- اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم - یاسر یگانه

پنج شب اجرای با شکوهِ ارکستر ملی ایران در تالار وحدت، مدیونِ حضور مردی است که ملودی‌هایش در روح و جانِ همه ما جا خوش کرده‌اند. پنج شبی که مخاطبان موسیقی از طیف‌های مختلف و از نسل‌های مختلف آمدند و آثار ماندگارِ مجید انتظامی را شنیدند.

هر قطعه از این کنسرت یادآور سکانسی از یک اثر سینمایی بود؛ «از کرخه تاراین»، «بوی پیراهن یوسف»، «آژانس شیشه‌ای»، «دوئل» «سمفونی خرمشهر»، «شیخ بهایی»، «ترن»، «دیوانه‌ای از قفس پرید» و «زال و سیمرغ» آثاری هستند که موسیقی‌شان را مجید انتظامی ساخته و در این اجرا بخش‌هایی از هر کدام از این آثار برای مخاطبان نواخته شد.

من در آخرین شبِ اجرایِ «همراه با خاطره‌ها» به تماشای این کنسرت نشستم. کنسرتی که پر از حسِ خوب بود. پر از حماسه بود. پر از احساس‌های لبریز شده بود. آغازِ هر قطعه، واکنشِ مخاطبان را در پی‌داشت، چرا که آنها با شنیدنِ چند میزانِ اول، ملودی را شناسایی می‌کردند و خاطرات‌شان زنده می‌شد. پس بی‌درنگ دست می‌زدند و هورا می‌کشیدند. راستش را بخواهید، باورکردنی نیست؛ این همه ملودی؛ این همه آهنگ، این همه ماندگاری؟! چگونه یک هنرمند به چنین جایگاهی می‌رسد!

در جای جای این اجرا، پرسش‌های مختلفی در ذهنم شکل می‌گرفت؛ پرسش‌هایی که پیش‌ترها پاسخ‌شان را از خودِ مجید انتظامی جویا شده بودم. مرور پاسخ‌های مجید انتظامی به آن پرسش‌ها، در واقع آشناییِ بیشتر با آهنگسازی است که نامش در موسیقی ایران جاودانه خواهد ماند. مرور این پاسخ‌ها، دیدنِ مجید انتظامی از زاوایای مختلف است. ترجیح می‌دهم به جای اینکه کنسرت را از زاویه دیدِ خودم برایتان روایت کنم؛ با هم بنشینیم و مجید انتظامی را از زاویه دیدِ خودش بازخوانی کنیم. خواندنِ این گزارش به شما کمک می‌کند تا آثار مجید انتظامی را با نگاهی متفاوت و البته درکی بسیار عمیق‌تر بشنوید و لذت ببرید.

انتظامی: با «سعیدِ از کرخه تا راین» شیمیایی شدم / «حماسه»، زندگی‌ام را ساخته است

مجید انتظامی: آثاری که من اجرا می‌کنم، بسترش کلاسیک است. حالا گاهی نی‌انبان، سنتور، تار، سه‌تار و کمانچه هم در این ارکستر قرار می‌گیرند.

یکی از آثاری که در این کنسرت اجرا شد و مورد توجه مخاطبان قرار گرفت «سمفونی خرمشهر» بود.

مجید انتظامی: حماسه‌ی خرمشهر قطعه‌ی سختی است. نوازندگان سازهای مسی وقتی قطعه‌ی «خرمشهر» را می‌نوازند، لب‌هایشان پاره می‌شود. چون مدام در حالِ پُرقدرت نواختن هستند. وقتی شما قطعه‌ای آرام را با سازهای بادی می‌نوازید به لب‌تان زیاد فشار نمی‌آید چون زیاد فُرته (پرقدرت نواختن) نمی‌نوازید و همه ارکستر «پیانو»(آرام نواختن) می‌نوازند. ولی وقتی صد نفر روی صحنه هستند و عده‌ای فریاد می‌زنند، عده‌ای چوب می‌زنند، دف و دمام و تیمپانی هم نواخته می‌شود؛ آن وقت است که سازهای بادی مجبورند با تمام وجودشان بنوازند. این فشار زیاد باعث می‌شود که خون به لب‌ها نرسد و فشار زیاد باعث می‌شود که لبِ نوازنده تاول بزند یا حتی خونریزی کند.

انتظامی در طول زندگی هنری‌اش، آثارِ ماندگار بسیاری دارد. شاید مهمترین پرسش درباره چنین هنرمندانی این باشد که آنها چگونه به این سطح می‌رسند که بیشترِ آثاری که می‌سازند، در جانِ مخاطبان می‌نشیند؟

مجید انتظامی: من وقتی آهنگی می‌سازم و تمام می‌شود؛ اگر بخواهم آهنگ دیگری بسازم دیگر بلد نیستم. به خودم می‌گویم چطور باید بسازم، یا آهنگِ قبلی را چطور ساختم. من با شخصیتِ فیلم‌ها زندگی می‌کنم. با سعید در فیلمِ «از کرخه تا راین» زندگی کردم. با آن شخصیت شیمیایی شدم، با او تیر می‌خورم، کور می‌شوم و... باید اعتقاد داشته باشید که این مرد رفته است و جانش را برای دفاع از مملکت و پَس گرفتنِ قطعه‌ای از این کشور به خطر انداخته است. این دیگر نه شوخی و نه تبلیغات است.

مجید انتظامی: وقتی در تخیلت موسیقی را شکل می‌دهی، با فضایی بزرگ با وسعتی بسیار زیاد مواجهی. حالا این عظمت را باید روی کاغذی کوچک بیاوری. آنچه در تصور من است آنقدر بزرگ و زیباست که نمی‌توان اصلا بیانش کرد. حالا این وسعت و عظمت را باید کوچک کنی و روی کاغذ بیاوری و دست یک نوازنده بدهی تا آن را اجرا کند. پس هیچ وقت آن وسعت و عظمت را نمی‌شود بیان کرد. در نتیجه باید عذرخواهی کنم که آنچه در مغزم هست را نمی‌توانم پیاده کنم و در همین حد از دستم برمی‌آید. هرچند در همین حدی که کار کرده‌ام هم برخی از این آثار بیش از سی‌سال عمر داند.

مجید انتظامی: حماسه‌ی خرمشهر است. همه در حال جنگیدن هستند؛ سازهای مسی در حال کوبیدن هستند، دف و دمام می‌کوبند، تیمپانی می‌کوبد، زهی‌ها با تمام وجود می‌نوازند و همه در حالِ تلاش و نواختن هستند... این جنگ است. خوانندگان گروه کُر هم در حال جنگیدن هستند با این چوبی که می‌زنند؛ اعتراض و خشم خودشان را نشان می‌دهند. وقتی برایشان می‌گویی که جنگ است و شما داری از وطنت دفاع می‌کنی؛ همه جدی می‌شوند و چوب زدن‌شان جور دیگری می‌شود و صدادهی هم جور دیگری می‌شود. فهمیدند که این یک مسئله ملی است و فقط برای قشنگی نیست. این خوانندگان هم با بقیه ارکستر از خاکشان دفاع می‌کنند.

مجید انتظامی: یکی از همین دوستانِ موزیسین به من گفت که چرا خودت آثارت را رهبری می‌کنی؟ بده به یک نفر دیگر تا ارکستر را رهبری کند. خودت هم بنشین و گوش کن. گفتم آخر حسی که من دارم را هیچ رهبری ندارد. من این نُت‌ها را با پوست و گوشت و خونم نوشته‌ام. می‌دانم چطور باید اجرا شود. ولی رهبر دیگری اگر جلوی ارکستر بایستد، می‌آید و قطعه را اجرا می‌کند و خیلی خوب هم اجرا می‌کند. ولی ممکن است این حس در اجرایش نباشد. این حس‌ها در وجود من هست و می‌توانم به اعضای ارکستر بگویم. تو که شیپور می‌زنی؛ این شیپور جنگ است. تو که نی‌انبان می‌زنی؛ این آرامش قبل از طوفان است؛ عده‌ای در خرمشهر آرام نشسته‌اند و غذا می‌خورند و با بچه‌هایشان بازی می‌کنند و به یکباره به آنها حمله می‌کنند. این توضیحات رنگ موسیقی را عوض می‌کند. یک بار موسیقی تهاجمی می‌شود، یک بار ایران شکست می‌خورد. باور اینکه ما این خاک را پَس می‌گیریم؛ قطعه‌ی ما ریتمیک و 8/6 است ولی در آن خشونت جاری است. همین چوب‌ها در دستِ خوانندگان گروه کُر خودش از خشونت روایت دارد. حالا ما حمله می‌کنیم. برمی‌گردیم با همین دست خالی وطن‌مان را پَس می‌گیریم.

پسری که در تصویر دیده می‌شود، علی جعفری است.

مجید انتظامی: این پسر (علی جعفری) از شهرستان آمده است. به تهران آمده و سرباز است. در اینترنت صدای سوت زدنِ او را شنیدم، تنم لرزید. ویدیویی که از او دیدیم داشت آهنگِ «بوی پیراهن یوسف» را می‌زد. پسرم با او تماس گرفت. وقتی آمد گفت، آرزویم این بود که شما را از نزدیک ببینم. گفتم می‌خوام برایم سوت بزنی. گفت تنم می‌لرزد و نمی‌توانم. گفتم نه! بزن. شروع به زدن کرد و تنم می‌لرزید. گفتم خیلی خوب است و همین را بیا و در دل ارکستر بزن. به او گفتم که از تعداد نوازندگان ارکستر نترسی! تو فقط من را نگاه کن. او هم برای نواختن منتظر اشاره‌ی من بود و من هم اشاره نکردم؛ اما خودش به موقع شروع به سوت زدن کرد.

مجید انتظامی: همه این سازها جایشان مشخص است و داغ دلِ مردم را می‌گویند. موسیقی یک الفبا دارد که این الفبا را هر کسی بلد نیست. اگر شما از «بوی پیراهن یوسف» خوش‌تان می‌آید، موسیقی مهربانی نیست. «از کرخه تا راین» موسیقی ملودرامی ندارد؛ موسیقی خشنی است. خشنونتش در آن نکاتی است که اشاره کردم. درسته که مهربان می‌نوازد؛ اما در دل خودش خشنونت دارد. اما چرا مهربان می‌نوازد؟ چون بنده‌خدایی که شیمیایی شده چه گناهی کرده است. او می‌خواسته از وطنش دفاع کند؛ می‌خواسته یک روزی من در این سالن (اشاره به تالار وحدت) کنسرت بگذارم. هر کسی این شانس را ندارد که درباره آن فردِ شیمیایی بنویسد و روزی بیاید در این سالن کنسرتِ همان اثر را برگزار کند. بعضی‌ها این شانس را پیدا می‌کنند که بتوانند درباره تاریخ مملکت‌شان چیزهایی بنویسند و برای مردم اجرا کنند و مردم از آنها خوش‌شان بیاید.

حالا شما بیشتر از گذشته با مجید انتظامی آشنا هستید. پس می‌توانید از این پس، با نگاهی عمیق‌تر و البته اشرافی بیشتر، آثار این موزیسینِ بزرگ را بشنوید. از من نشنیده بگیرید، اما شاید کنسرتِ «همراه با خاطره‌ها» - یعنی همین اجرای مجید انتظامی و ارکستر ملی ایران، برای پنج شب دیگر تمدید شود. شاید شانس این را داشته باشید که در کنسرت تالار وحدت، آثارِ ماندگار انتظامی را به روایت خودش بشنوید. کنسرتی که به همت دفتر موسیقیِ معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل گرفته است.

مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 2
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 3
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 4
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 5
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 6
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 7
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 8
مرور مجید انتظامی از زبان خودش / هرگز به بزرگی موسیقی در ذهن انتظامی نمی‌رسیم 9