مصاحبهای تراژیک و متفاوت؛/ شاهکار دختر ایرانی با 99درصد معلولیت: تسلیم نخواهم شد!
گزارشی در خصوص بوچیا، ورزشی که به گفته مریم ملکی، زندگی او را نجات داده است.
به گزارش "ورزش سه"، وقتی حرف از برابری زنان و مردان در ورزش میزنیم، هرچقدر بیشتر تلاش میکنیم به نقطه مشخص و عادلانهای نمیرسیم. نمیتوانیم بگوییم که آیا دستمزد برابر حق زنان و مردان در رشتههای مختلف است آنهم وقتی که بازار تبلیغات برابر نیست یا خیر، نمیتوانیم بگوییم زنان در فلان رشته نسبت به مردان برتر هستند و مردان در رشتهای دیگر، عملکرد بهتری دارند. متر و معیار مشخصی وجود ندارد و حتی اگر تلاش کنیم برابری را رعایت کنیم؛ امکان اجرای عدالت تقریبا غیرممکن است. اما در این گزارش میخواهیم در خصوص رشتهای ورزشی صحبت کنیم که همین حالا در کشور خودمان و در سراسر جهان، زن و مرد در یک تیم مقابل حریف قرار میگیرند؛ حریفی که اتفاقا آنها هم جنسیتی مخالف هم دارند. میخواهیم در خصوص رشتهای صحبت کنیم که در پایان مهرماه، در هانگژو به رقابت با حریفان خود خواهد پرداخت و اتفاقا کشور ما هم چهار نماینده در این مسابقات خواهد داشت. دو زن و دو مرد، دو تیم دوبل، هر تیم متشکل از یک زن و یک مرد، میخواهیم با شما در خصوص بوچیا صحبت کنیم!
بوچیا، رشتهای که در سه کلاس مختلف (انفرادی، دوبل و سه نفره) برگزار میشود و شبیه بیلیارد است اما در روی زمین 75 متری. ابتدا باید یک توپ سفید را به نقطهای دلخواه پرتاب کنید و سپس سعی کنید که توپ رنگی خود را در نزدیکترین فاصله به توپ سفید قرار دهید. برای درک بهتر بوچیا، به سراغ یکی از ملی پوشان کشورمان رفتیم که اواخر مهر ماه عازم هانگژو خواهد شد، مریم ملکی فلاح، معلول 99 درصدی که در 13 سالگی، در اثر یک سانحه عجیب دچار معلولیت میشود و این روزها دو مرهم دارد. بوچیا و فاطمه، همدم مریم در سالهای طولانی معلولیت هستند.
با مریم تماس میگیرم، از او در خصوص بوچیا میپرسم و او با عشق در خصوص رشتهاش صحبت میکند: اول باید بگویم که خوشحالم با شما صحبت میکنم، دلم می خواهد رشته ما هم مثل بقیه رشتهها شناخته شود اما کمتر کسی از بوچیا اطلاعات دارد. اولین بار 13 سال قبل در آسایشگاه کهریزک با بوچیا آشنا شدم و الان 13 سال است که بوچیا مرهم من شده است. جز ورزش دلخوشی ندارم و انگار همین رشته است که من را سرپا نگه داشته است.
از او در خصوص آن حادثه تلخ میپرسم و او درحالی که انگار به سالهای دور سفر کرده است با من خاطره بازی میکند: مادرزادی معلول نبودم اما سالهای زیادی برای شبیه دیگران بودن، وقت نداشتم. 13 ساله بودم، نمی دانم خواب دیدم، نمیدانم در خواب راه رفتم، نمیدانم چه شد اما از بهارخواب با ارتفاع دو متر و نیمی به پایین پرت شدم. ستون فقراتم آسیب دید و از گردن به پایین معلول شدم.
از او میپرسم آیا مستقل شده است یا با خانواده زندگی می کند، پاسخ مریم متاثرکننده است و حتی من را از پرسیدن سوالم پشیمان می کند: نه که خودم خواسته باشم، نه شبیه دیگران اما روزگار من را مستقل کرده است. پدر و مادرم را از دست دادهام و اینگونه مستقل شدم. خواهرزادهای دارم به اسم فاطمه که سالهاست مربی من هم هست، با فاطمه زندگی میکنم و او مراقب من است. خوش شانس هم هستم چراکه برای دومین بار قرار است با فاطمه به مسابقات برون مرزی اعزام شوم و در هانگژو با هم هستیم.
در ادامه برمی گردیم سراغ بوچیا، این رشته برای تو درآمدی هم دارد: در سطح کشوری که نه، اگر در مسابقات ملی مقام بیاوریم بله، قرار است پاداش بگیریم اما تاحالا موفق به کسب عنوان در مسابقات برون مرزی نشدیم. با مستمری که از بهزیستی دریافت میکنم و کمک خانواده زندگیام را میگذرانم و توقعی هم ندارم. البته چند روز پیش فرمانداری شهریار در بدرقه ما یک کارت دو میلیون تومانی اهدا کرد که کاش آنرا هم نمیدادند.
از مریم ملکی پرسیدم آیا هر روز تمرین میکنی، او گفت: اگر سانس سالن را به من بدهند بله هر روز تمرین میکنم و تمام امید و هدفم در زندگی همین است چون کار دیگری نمیتوانم انجام دهم.
در پایان از مریم خواستم اگر نکتهای دارد، بگوید که در پایان مصاحبهام با او منتشر کنم. جز درخواست حمایت و دعا از مردم، نکتهای نداشت اما سوال او از من پایانبندی متاثرکنندهای در انتهای این مصاحبه بود. مریم ملکی، ملیپوش بوچیا کشورمان پرسید؛ آیا به تمرین ما میآیید؟ ما منتظر حضور رسانهها هستیم...