مهناز افشار گوشه رینگ تظاهرکنندگان آلمان
تظاهرکنندگان منافق و سلطنتطلب دوسلدورفِ آلمان «مهناز افشار» یار همراه و همگام خود را با ضرب و شتم و توهین از صحنه تظاهرات راندند؛ این صحنه که جهان را متحیر کرد، نمونه از مظاهر دموکراسی غرب بود که سرکردگان متوهم این جریان دموکراسی وهم سلطنت بر آینده کشور را در سر دارند!
به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ دو روز پیش گروهی از سلطنتطلبان و منافقان به نام مهسا امینی و به کام شاهزاده ناکام نیم پهلوی در دوسلدورفِ آلمان دست به تجمع و تظاهرات زده بودند؛ اما پیش از رسیدن به نقطه مطلوب لیدرهای سیاسی خود و نقشه سران این تظاهرات، نقشه آنان نقش برآب شد!
ماجرا از این قرار بود که در راهپیمایی فوقالذکر بازیگر پرحاشیه سینمای کشور «مهناز افشار» نیز مانند سایر حضار در این بلوا حضور یافته بود. بلوایی که لیدرهای آنها در پی القای این باور پوشالی به آشوبگران بودند که ما طرفدار شما و پشتیبان انقلابی هستیم که رهبر خودخوانده آن فرد معلوم الحالی چون مسیح علینژاد است.
حکایتی که بر شوخی آن هم خون باید گریست؛ چون با لحظه ای درنگ می توان به مضحکهای پی برد که در تصور دیوانگان هم نمی گنجد! چرا که مسیح علینژاد، این فتنهگرِ شهرآشوب چهارم مهرماه در گفتگو با نیویورک تایمز با وقاحت تمام مدعی شده بود که «من رهبر جنبش اعتراضی مردم ایران هستم».
همین اظهارنظر جنون آمیز ماهیت چنین تظاهرات و تظاهرکنندگانی را معلوم می کند؛ اظهارنظری که به رغم شرم در تکرار و نکارش این تمثیل، مصداق «افسار شتر به دُم خر بستن» است!
با این احوال جمعی از افراد به اصطلاح آزادیخواه (!) با دیدن مهناز افشار ضمن درگیری فیزیکی، با نثار توهین ها و متلک های نیش دار از این بازیگر می خواهند که جمع را ترک کند. رخدادی که از هر منظری به آن نگریسته شود دنیایی حرف برای گفتن دارد.
آنگونه که از شواهد و قرائن برمیآید علت درگیری این افراد با مهناز افشار قطع به یقین به واسطه ازدواج وی با یاسین رامین، فرزند محمد علی رامین معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ دولت نهم و دهم بوده است.
این در حالیست که یاسین رامین به رغم اعلام برائت از راه و روش و سلیقه سیاسی پدرش عملا در خط همسرش مهناز افشار بوده و نه لزوما فردی مشخصا انقلابی!
اما مهناز افشار پس از تفهیم اتهام همسرش بخاطر واردات شیر خشک فاسد، در حالی طلاق غیابی گرفت که همسرش در زندان مدت محکومیت خود را سپری می کرد.
هدف از ذکر این مقدمه این است که افراد آزادیخواهی که مدعی اند به پیشینه افراد کاری ندارند و معتقدند زندگی شخصی هر فرد مربوط به خود اوست؛ در اقدامی ناشایست مبادرت به عملی کردند که با هدف تحقیر در فرهنگ عامه به «گیس و گیسکشی» متداول است؛ عملی که سطلنتطلبان یا سینهچاکان مریم و مسعود رجوی در مقابل چشم جهانیان این رخداد را عملی کردند.
حال اگر از منظر تظاهرکنندگان برلین به اصل ماجرا بنگریم باید این سوال مطرح شود: بازیگری که با فردی بنام یاسین رامین ازدواج کرده و پس از آنچه که شرح آن رفت به خارج از کشور مهاجرت کرده، چرا باید در جریان تظاهرات برلین تحقیر و توهین شود و مورد ضرب و شتم قرار بگیرد؟!
فیلمی از اخراج مهناز افشار که بنگاه سخن پراکنی آنرا رفتار نامناسب با این بازیگر قلمداد کرد!
آیا فرامین دموکراسی و آزادیخواهی غرب در قضاوت افراد اینگونه عمل می کند و عکس آموزه های اسلام برادر را در قبر برادر می گذارد؟ گرچه برای پرهیز از سوءتفاهمها ضرورت دارد مجددا تاکید شود که موضع این نوشتار ابدا به معنای دفاع از مهناز افشار یا توجیه اشتباهاتش نیست؛ بلکه برای اثبات کج فهمی افرادی که با مهاجرت به غرب به این گمان باطل رسیده اند که ترک کشور به مفهوم خلاصی از تمام قید وبندهاست؛ بدانند نمونه آزادی و آزادی خواهیاش را در قصه مهناز افشار می توان به وضوح مشاهده کرد؛ تا جایی که قاطبه افرادی چون تظاهر کنندگان از فرط آزادی به پوچی مطلق خواهند رسید!
سوال بعدی که به ذهن متبادر می شود این است که برفرض محال این افراد به کهنه رویای خود برسند و دوباره تاج و تخت سلطنت را بپا کنند؛ با عنایت به آنچه که این جماعت روز گذشته با مهناز افشار (همپالک و همپیاله خود) کرده اند؛ در صورت ورود به کشور با مردم عادی چه خواهند کرد؟ بی تردید در تکرار تاریخ از کاسه سر سربازانِ وظیفه منارهها خواهند ساخت و با کمیته مجازاتشات دنیای هموطنان را مثال عاقبت یزید خواهند کرد!
با این وجود پیرو همان فرض محال بند پیشین، آیا برای مردمی که برای به استقلال رسیدن سرزمینشان مانند آلمان، ژاپن، روسیه، فرانسه و... روزهای مشقت باری را پشت سر گذاشته اند، آیا با وجود آنچه گفته شد آرامش و آسایشی اکتساب خواهد کرد؟