میان اعضای جبهه اصلاحات دوئل انتخاباتی شکل گرفته است
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، دنیای اقتصاد مینویسد: «با نزدیک شدن به دوازدهمین دوره انتخابات مجلس، شکاف میان جریانهای سیاسی آشکارتر میشود. این شکاف در میان جریان اصلاحات بیش از همیشه خود را نشان داده است. شکافی که به نظر میرسد به مرور زمان در حال تبدیل شدن به یک دوئل انتخاباتی میان دو سر این جریان یعنی طرفداران شرکت در انتخابات و مخالفان حضور بدون شرط در عرصه انتخابات است. در...
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، دنیای اقتصاد مینویسد: «با نزدیک شدن به دوازدهمین دوره انتخابات مجلس، شکاف میان جریانهای سیاسی آشکارتر میشود. این شکاف در میان جریان اصلاحات بیش از همیشه خود را نشان داده است. شکافی که به نظر میرسد به مرور زمان در حال تبدیل شدن به یک دوئل انتخاباتی میان دو سر این جریان یعنی طرفداران شرکت در انتخابات و مخالفان حضور بدون شرط در عرصه انتخابات است.
در یک سر، بخشی از بزرگان این طیف قرار دارند که بنابر برخی ملاحظات، بر حضور فعال در انتخابات تاکید میکنند. در سوی دیگر نیز بخش دیگری قرار دارند که حضور در میدان رقابتهای انتخاباتی را تحت هر شرایطی جایز نمیدانند و البته سخنی از تحریم انتخابات هم به زبان نمیآورند و تنها میگویند توصیهای برای پیشثبتنام نداشتهاند. جدال در اردوگاه اصلاحات از مدتها پیش استارت خورده است.
شاید بهتر است بگوییم انتخابات ریاستجمهوری 1400 نقطه آغازین این تنشها بوده است. اعتقاد برخی از اعضا مبنیبر داشتن یک نامزد با وجود رد صلاحیتهای گسترده به نوعی موجب انشقاق در جبهه اصلاحات در آن زمان شد. حالا دو سال پس از اتفاقات 1400، و البته ماجرای انتخاب رئیس جبهه اصلاحات به نظر میرسد که یکبار دیگر بودن یا نبودن در عرصه انتخابات، احزاب موجود در جریان اصلاحات را دوپاره کرده است.
طیفی از قدیمیترهای این جریان معتقد به حضور در میدان رقابتهای انتخاباتی با هدف کسب کرسیهای سبز بهارستان برای برهم زدن نقشه خالصسازها هستند. اگرچه در پیشثبتنام انتخابات مجلس کمتر اسمی از نامداران و بزرگان این طیف دیده و شنیده میشود، اما سخنان بزرگانشان مبنی بر تشویق به پیشثبتنام، نشان داد حتی تجربه شکست در انتخابات 1400 هم آنها را از اهدافشان دور نمیکند. از سوی دیگر آنها بر این نظرند که ماهیت حزب از جنبش اصلاحات جداست و لزومی برای تعریف نقش خود در قالب یک جریان از پایین به بالا برای خود قائل نیستند و رفتارهای انتخاباتی خود را در برهههای مختلف از این رهگذر تعریف میکنند. این طیف نگاه دیگری هم دارد و آن ضعیفشدن قدرت و جایگاه این جریان طی سالهای گذشته است، از این منظر آنها معتقدند باید این ضعف را با حضور موثر در انتخابات جبران کرد؛ حتی اگر لازم باشد عبور از رهبر معنوی این جریان را برای رسیدن به هدفشان که همان جلوگیری از حاکمیت یکدست است، در دستورکار خود قرار دهند. مروری بر رسانههای حامی تفکر این جریان نشان میدهد، بزرگان برنامه تشویق به مشارکت در انتخابات را فعلا به نیروهای دیگر و پیادهنظام خود واگذار کردهاند. زنهار دادن از خطر یکدست شدن حاکمیت به مردم و فعالان سیاسی و از سوی دیگر اندرز و نصیحت به حاکمیت مبنیبر خطرات تفکر یکدست شدن، اسم رمز طرفداران شرکت فعال در انتخابات است.
در سوی مقابل طیفی از جدیدترها قرار دارند که بهجای نگاه به قدرت، به رضایت بدنه اجتماعی اصلاحات از خود اعتقاد دارند. این بخش از جریان اصلاحات ارتباط خود را با رهبر معنویشان حفظ کرده و اثرگذاری خود را در جامعه برگرفته از این رهگذر میدانند.
به نظر میرسد که مصلحتسنجیهای این طیف به گستردگی طیف مقابل نیست و برخلاف طرف مقابل اصلاحطلبی را جدا از جبهه اصلاحات نمیبیند. البته رصد جریان اصلاحات نشان میدهد طرفداران این نگاه رای بالایی در جریان اصلاحات ندارند و اکثر احزاب قدیمی جریان فوق حامی حضور و مشارکت در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس هستند. برآیند این اختلاف نگاه در جبهه اصلاحات سرانجامی جز دوپاره شدن این جریان درپی نخواهد داشت». انتشار این تحلیل در دنیای اقتصاد در حالی است که روزنامه شرق اخیراً ادعای حفظ سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان در وضعیت انفعال و سردرگمی این طیف را لاف گزاف ارزیابی کرد.