«ناصر تقوایی» با آوای گرم و غریبانه سنج و دمام به خانه ابدی رفت / یک فیلمساز مستقل واقعی

«ناصر تقوایی» فیلمساز جنوبی سینمای ایران امروز در حالی به سوی آرامگاه خود بدرقه شد که صدای سنج و دمام فضای تشییع او را آرام و غریبانه کرد. آوایی که باید برای فیلمسازی ایراندوست از خطه جنوب نواخته میشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مرحوم ناصر تقوایی روز گذشته در میان علاقمندان و طرفداران خود در مراسمی متفاوت از دیگر مراسمهای مرسوم تشییع بدرقه خانه ابدی و به خاک سپرده شد.
شاید جالبترین و مهمترین نکته این مراسم آیین سنج و دمام زنی بود که توسط محسن شریفیان نوازنده و هنرمند جنوبی کشور انجام شد و به نوعی جدای از آنکه یکی از هنرهای موسیقایی زیبای جنوبی اجرا شد، باعث شد تا مراسم عزاداری یک هنرمند آبادانی مطابق فرهنگ و رسم و رسوم خودش شکل بگیرد. نوایی گرم و غریبانه برای هنرمندی که در سالهای اخیر کمتر مدیری حالی از او میپرسید.
اتفاق خوب دیگر پخش سرود «ای ایران» بود که تقوایی فیلمی با همین نام بعد انقلاب آن را ساخته بود. تقوایی که اهل آبادان و جنوب کشور بود عاشق ایران و فرهنگ بومی آن بود و این را میشد هم در «ناخدا خورشید» و هم در «ای ایران» دید. ریشه داشتن در خاک و وطن، از آن مقوله هایی است که جریان قدیمی و کلاسیک سینمای ایران سخت به آن باور داشت. بچههای محلههای پایین شهر چه در تهران و یا آبادان؛ همانهایی که دل بسته همین کوچه و خیابان و آدمهای شهرهای این مملکت بودند. فیلمهاهیشان همیشه حتی در تلخترین حالت ممکن بوی ایران میداد و برای آن میسرودند.
نمایی از «ای ایران»
هیچ وقت رختهای چرک را در حیاط خانه همسایه نشستند و همیشه مستقل واقعی بودند. اگر میگفتند با قوانین و مقررات سیستم به سختی کار میکنند، آنها را در سفارتخانهها هم پیدا نمیکردی. اگر میگفتند سفارشپذیری بد است آن را فقط از ارگانها بد نمیدانستند از محافل خارجی در داخل که روشن است پی مقاصد سیاسی هستند هم بد میدانستند.
ناصر تقوایی دقیقا یکی از آن مستقلهای شریف بود. فیلمهایش از قبل انقلاب تا بعد آن همگی نشان میدهد که با یک فیلمساز مسلط و استاد و بسیار آشنا با ادبیات طرف هستیم. احترام و علاقهاش به آیینهای دینی و سنتی خصوصاً در مستند «اربعین» و «آخرین تمرین گواه» است.
نمایی از مستند اربعین
«ناخدا خورشید» تقوایی یکی دیگر از مصادیق ایرانی بودن و خلق و خوی جنوبی است و همینطور تسلط استادانه او به سینما. «ای ایران» او یک فیلم خوشساخت، آبرومند و ملی است که امروز از نظر شیوه ساخت و فیلمنامه باید الگوی کمدیسازان امروز باشد که هنگام تماشای آثارشان لبخند را بر روی لبان مخاطب می ماسد.
نمایی از ناخدا خورشید
«کاغذ بیخط» او با فاصله طولانی از فیلم قبلیاش یک واکنش فیلمسازی مؤلف و مستقل بود که آن را در جهانی رئالیستی و آینهسان از تمامی دریافتها و احساسات او نسبت به فیلمسازی و ادبیات و زندگی یک هنرمند نشان میداد.
«دایی جان ناپلئون» او نشان میدهد که او در جوانی تا چه حد هم به ادبیات آشنا و علاقمند است و هم چقدر به سینمای اقتباسی تسلط دارد. ساخت یک سریال که تقریباً نیم قرن پیش به صورت حرفهای ساخته شده است.
فیلم بعدی او -«چای تلخ»- که همانطور که در مصاحبهای به آن پرداختیم قربانی ساختار شتابزده و بدون تعاملی بود که هر از چندگاهی یک قربانی دیگر میگیرد. تقوایی در تمام سالهای اخیر در سکوت بود و شاید سهم مدیران وزارت فرهنگ صرفاً یک تماس و احوال پرسی ساده بوده باشد. اما امیدواریم که امروز مدیران تازه نفس که داعیه دوستی و همدلی هستند نگذارند که هنرمندان در سکوت و تنهایی از این دنیای فانی بروند.
اقباشاوی: ناصر تقوایی قربانی سرمایهسالاری در سینمای ایران شد / او عاشق ایران بودحالا که فیلمهای او را تماشا میکنیم، بار دیگر صدای سنج و دمام را هنگام تماشای آن میشنویم.




