نجوای دلتنگی مادر شهید مدافع حرم لرستانی برای فرزندش
مادر شهید «اسماعیل غلامی یاراحمدی» دلتنگیهای خود را همواره بر سرمزار فرزند شهیدش نجوا میکند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سفیرافلاک، وقتی باغ پر از گل رفتار شهدا را به نظاره مینشینیم، عطر گلبرگهای عاشقانه بین مادران و فرزندان شهیدشان را از فاصله دور حس میکنیم؛ عطری که این روزها با شبنمهای برگ صورت مادری در فراق فرزند شهیدش بیشتر به مشام میرسد.
مادر که روزی فرزند، پاهای او را بر چشم میگذاشت پایین پای پسر نشسته است و زمزمه میکند که اسماعیل فرزند بزرگم پر از مهربانی و محبت بود.
بااینکه دو سال از آرمیدن فرزند شهدیش میگذرد اما نجواهای دلسوزانه مادر در کنار قبر پسر هنوز به گوش میرسد؛ بهطوریکه هر زائری که راه میرسید، سوز صدا و چشمان مادر و تصویر هک شده اسماعیل را به سربندهای یا حسین (ع) و یا رقیه (س)، یا مهدی (عج)، یا فاطمه (س) و یا زینب (س) گره میداد.
فاطمه یاراحمدی مادر شهید «غلامی یاراحمدی» با گذری کوتاه به انتخاب نام فرزند پس از یک رویای صادقانه در گفتوگو با خبرنگار سفیرافلاک اظهار داشت: 13 سال داشتم که اسماعیل در روزهای سرد زمستان سال 59 گرمابخش خانهام شد، هر بار نگاه به چهرهاش، تازگی روح و جانم را به همراه داشت.
وی افزود: شاید یکی از زیباترین لحظات برای هر مادر، قد کشیدن و بزرگ شدن فرزندش باشد، من در کنار تمام اینها بهسرعت بلند شدن روح اسماعیل را در کنار رفتارهای محبتآمیز و دلسوزانهاش نسبت به خانواده و اطرافیان و آشنایان مشاهده میکردم.
مادر شهید «اسماعیل غلامی یاراحمدی» که دلش خیلی هوای پسر را کرده بود با تمام احساس و نگاهی پر از اشک و آه از سالها رفاقت و دوستی خود و فرزندش، عنوان کرد: آنجایی که هر بار که مشغول نظافت و جارو زدن خانه بود، اسماعیل پشت سرش با شیرینزبانی دستمال میکشید و میگفت مادر تاکی من کمک شما بدهم راضی میشوید!
وی از روزهایی یادکرد که پسر همراه با پدر به عسلویه میرفت، از روزهای گرم، ساعتها کار کردن، روزه گرفتن و خشکی لبهای پسرش گفت که بازهم چهره آسمانی اسماعیل را تداعی میکرد.
یاراحمدی خاطرنشان کرد: اسماعیل بعد از گذشت دو سال خدمت سربازی در شرکتی مهم بهعنوان مسئول کنترل و کیفیت محصولات، مشغول به کار شد اما پس از مدتی انصراف داد، وقتی علت را از او پرسیدم گفت نمیتوانم در مقابل ظلم سکوت کنم، جان مردم برای من اهمیت دارد.
مادر این شهید با اشاره صبوری اسماعیل، گفت: تنها چیزی که خیلی آزارش میداد و حتی شاید در این مورد عصبانی هم میشد رعایت نکردن حق مردم (حقالناس) بود و خودش جزئیترین موارد را هم در نظر داشت تا حقی از کسی بر گردن او نباشد.
وی بیان کرد: حتی صبحها برای نمازهای نافله هم که بیدار میشد نمیخواست کسی با صدای او بیدار شود، میگفت حقالناس است و به قرائت نماز در اول وقت اهمیت میداد.
وی افزود: بعد از مدتی که از شرکت خصوصی انصراف داد، پیگیر استخدام در مجموعه سپاه و نهایتا نیروی قدس شد؛ از سال 93 تا زمان شهادتش بیش از 8 بار برای انجام مأموریتهای مختلف به سوریه رفت و معمولا هر مرحله 6 ماه آنجا میماند، برای بازگشتش خیلی باید چشمانتظار میماندیم.
مادر شهید «غلامی یاراحمدی» با اشاره به صحبتهای پیش از آخرین سفر اسماعیل، گفت: هیچگاه برای رفتن و دوریاش، گلایه نکردم، چون بارها گفته بود تا آزادی قدس میمانم؛ بار آخر که میخواست برای رفتن آماده شود نهفقط من که همسرش هم گلایه کرد که حداقل چند روز کنار فرزندانت بمان، اسماعیل گفت چی شده؟ چرا اینطور رفتار میکنید؟! من نمیرم اما جواب حضرت زینب (س) را خودتان بدهید، همانجا گفتم برو پسرم، حضرت زینب نگهدارت.
وی درزمینه با مسئولیت شهید در سوریه، بیان کرد: اسماعیل هیچگاه از اینکه در نیروی قدس چه مسئولیتی دارد صحبت نمیکرد، بعدها متوجه شدیم فرمانده تیپ پارتیزانی چریک امام سجاد (ع) و طراح عملیات حاج قاسم در حماه و دیرالزور سوریه بود، حاج قاسم خیلی به او اعتماد داشت.
وی گفت: همرزمانش از دلسوزی اسماعیل گفتند، زمانی که به آنها گفته بود باقیمانده غذایی را که نمیخورند دست نزده نگهدارند تا خودش جمع کند و برای کودکان سوری ببرد، حتی چند ساعت پیش از شهادتش که داعش یکمنزل سوری را هدف قرار میدهد کودک دوسالهای را میبیند که شبیه پسر دوسالهاش مهدیار است و تا مدتی کودک شهید را بغل کرده و گریه میکند.
یاراحمدی با اشاره به لحظه اطلاع از خبر شهادت اسماعیل، گفت: غروب 29 آبان سال 98، ضربان پر از امید قلبم برای همیشه ایستاد، انتهای نگاهم مسیری بود که اسماعیل گفت زود برمیگردم و باهم به سوریه میرویم که بیهوش افتادم.
خانم یاراحمدی، همسر شهید غلامی یاراحمدی در گفتوگو با خبرنگار سفیرافلاک، اظهار داشت: اسماعیل پسرخالهام بود، در سال 86 باهم ازدواج کردیم، فاطمیا و مهدیار ثمره ازدواجمان در سالهای 88 و 95 بودند؛ اسماعیل خیلی با بچهها بازی میکرد، میانه خوبی باهم داشتند.
وی افزود: فاطیما با توجه به سنش تا حدودی شرایط را درک کرده است اما مهدیار مدام سراغ اسماعیل را میگیرد و بیتابیهای او برای همه ما سخت است.
همسر شهید «غلامی یاراحمدی» عنوان کرد: اسماعیل چند مرتبه در سوریه مجروح شده بود اما ما خبر نداشتیم، هیچوقت به ما نگفته بود، روزی که تلفن زدند و گفتند اسماعیل زخمی شده و در بیمارستانی در تهران است میدانستم اسماعیل شهید شده، چون اگر مجروح بود خودش اجازه نمیداد که ما دلواپس شویم.
وی تصریح کرد: شهید محمود رضا بیضایی از شهدایی بود که اسماعیل از رفتار او الهام و الگو میگرفت؛ همیشه میگفت اگر هزار بار بمیرم و زنده شوم باز خدمت در نیروی قدس سپاه را انتخاب میکنم.
یاراحمدی گفت: مردم قدر خون شهدا را بدانند اگر مدافعان حرم نبودند معلوم نبود امروز چه سرنوشتی داشتیم، اسماعیل در پیامی برایم نوشته بود که من آسایش و آرامش خانوادهام را فدای آسایش و آرامش ملتم میکنم.
وی با اشاره به فعالیت پیج اینستاگرام شهید غلامی یاراحمدی توسط خود و خواهر شهید، بیان کرد: فرزندان و همسران و خانواده شهدای مدافع حرم باید راه این عزیزان را به بهترین نحو ادامه دهند، یکی از اهداف فعالیت پیج شهید معرفی سبک زندگی شهدا و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است.
انتهای پیام /