شنبه 3 آذر 1403

نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید

مراسم بزرگداشت عباس کیارستمی با عنوان یک روز با کیارستمی در سالن شهنار خانه هنرمندان با استقبال دوستداران و شاگردان و همکاران وی برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در این مراسم همایون ارشادی بازیگر فیلم طعم گیلاس و جهانگیر میرشکاری صدابردار و همایون پایور مدیر فیلمبرداری این اثر سینمایی و ابوالفضل جلیلی، کارگردان نیز حضور داشتند و خاطراتی را از همکاری با عباس کیارستمی بازگو کردند. این مراسم با استقبال بالای مخاطبان همراه شد به طوری که سالن شهناز مملو از جمعیت ایستاده بود و صندلی‌هایی برای مخاطبان در راهروها نیز چیده شد.

در نشست اول که با اکران فیلم نان و کوچه و راه‌حل همراه بود، مازیار چشمه‌علایی، مسئول برگزاری این مراسم به همراه مریم اسمی‌خانی، زهرا علی‌اکبری و جواد آتش‌باری؛ از شاگردان کیارستمی که تجربه فیلمسازی را در کارنامه‌ی خود دارند، توضیحاتی درباره‌ی این فیلم‌ها دادند.

مازیار چشمه‌علایی، مسئول برگزاری این مراسم در این نشست که با اکران فیلم‌های نان و کوچه، راه‌حل، طعم گیلاس و پنج همراه بود، به معرفی سینمای کیارستمی پرداخت و تاکید کرد: در همه‌ی فیلم‌های کیارستمی، از اولین فیلم‌ها تا آخرین آنها ما با المان‌های مشترکی روبرو هستیم. پلان‌های طولانی، کار با نابازیگر و همچنین اهمیت لوکیشن و شخصیت داشتن آن.

وی با اشاره به حساسیت آقای کیارستمی در یافتن لوکیشن‌هایی برای روایت قصه‌هایش گفت: در اغلب فیلم‌ها مانند طعم گیلاس، خانه دوست کجاست و حتی نان و کوچه که اولین فیلم او بود، می‌بینیم که لوکیشن همپای شخصیت واجد اهمیت است.

چشمه‌علایی گفت: عنصر تکرار و برداشت‌های بلند نیز در این فیلم‌ها به وضوح قابل مشاهده است.

او نان و کوچه را فیلم مهمی دانست و گفت: پنجاه و سه سال از ساخت این فیلم می‌گذرد اما هنوز دیدنی است و فیلم با اهمیتی محسوب می‌شود چرا که این فیلم اولین فیلم آقای کیارستمی و همزمان اولین فیلم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.

کیارستمی شرایط آینده ایران را پیشگویی کرد

در این مراسم، زهرا علی‌اکبری، روزنامه‌نگار و از شاگردان آقای کیارستمی در کارگاه‌های فیلمسازی گفت: اینکه ما بعد از پنجاه‌وسه سال به تماشای فیلم نان و کوچه نشستیم، به تصمیم آقای کیارستمی برمی‌گردد و مسیری که ایشان انتخاب کرد چرا که اگر فیلم‌های بعدی آقای کیارستمی متولد نمی‌شد، بعد از پنج دهه فیلم نان و کوچه مورد بازبینی قرار نمی‌گرفت.

کارگردان فیلم سیگار کشیدن در باد در توضیح این مطلب ادامه داد: در این فیلم و فیلم‌های بعدی، می‌بینیم آقای کیارستمی همواره به دنبال راه‌حل بود، البته نگاهی به مقطع زمانی ساخت فیلم‌های نان و کوچه و راه‌حل نشان می‌دهد گویا همه‌ی جامعه ایران در پی راه حل بوده و هستند.

او به پایان نمادین فیلم نان و کوچه اشاره کرد و گفت: در نمای پایانی فیلم، وقتی کودک بر بحران غلبه کرده و با تکه‌ای نان سگ را راضی کرده و به خانه رفته است، با کودک دیگری روبرو می‌شویم که وارد کوچه می‌شود؛ کاسه‌ای در دست دارد و حالا او نیز باید راه حل خودش را در مواجهه با این مشکل پیدا کند. از همان زمان آقای کیارستمی می‌خواست بگوید هر فردی باید به دنبال یافتن راهی برای حل مشکل خودش باشد و یک راه حل واحد به هیچ روی برای همه جوابگو نیست.

کارگردان مستند "آنها روزی هزار بار می‌میرند"، به انتقادی که برخی نسبت به آقای کیارستمی مطرح می‌کردند اشاره کرد و گفت: آقای کیارستمی از سوی برخی متهم بود، فیلم‌هایی می‌سازد که شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه در آن بازنمایی نمی‌شود. در اواخر دهه شصت در نشست فیلم مشق شب به او انتقاد می‌کنند چرا شما این فیلم‌ها را می‌سازید؟ احتمالا انتقاد بابت این بود که فضا عوض شده و جامعه‌ی ایران با انقلاب و جنگ و... روبرو شده است. ایشان می‌گوید: «من میدان نیستم که قبل از انقلاب شهیاد باشم، بعد از انقلاب آزادی؛ من خیابان نیستم که با انقلاب از پهلوی به مصدق و ولیعصر تغییر کنم. این میدان‌ها و خیابان‌ها و ساختمان‌ها هستند که حوادث اجتماعی دگرگونشان می‌کند. من از جنس درختم. پاییز برگ‌هایم می‌ریزد، زمستان خشک می‌شوم، بهار شکوفه می‌دهم و تابستان پرمیوه می‌شوم.

وی ادامه داد: آقای کیارستمی مثل هر هنرمندی پیشگوی زمانه‌ی خودش بود. فیلم طعم گیلاس را ببینید؛ او سال 76 از چیزی حرف زد که امروز جامعه با ان روبرو شده است. ناامیدی و خودکشی. انگار آینده جامعه‌ی ایران را پیش‌بینی کردند و چقدر خوب است که حالا فیلم طعم گیلاس را بارها وبارها ببینیم و از لابلای همه پلان‌ها و دیالوگ‌هایش مفهوم زندگی را پیدا کنیم.

کیارستمی شبیه فیلم‌هایش بود

جواد آتشباری، عکاس و گرافیست نیز در این مراسم گفت: من وقتی فیلم نان و کوچه را می‌بینم به این نتیجه می‌رسم آقای کیارستمی یک فیلم ساخته است و در همه‌ی عمر خود همین فیلم را تکرار کرده است.

او با اشاره به نقل قولی از کیارستمی تاکید کرد: خود آقای کیارستمی می‌گفت من وقتی فیلم نان و کوچه را ساختم که سینما بلد نبودم و از سینما نابلدی تبدیل به بلد کار شدم. البته زوایای دوربین و استفاده از نابازیگرها و... بعدها تبدیل به سبک و سیاق کاری وی شد. در نان و کوچه من بیشتر به تیتراژ فیلم رجوع می‌کنم و احساس می‌کنم اگر در کارنامه آقای کیارستمی یک پلان تکرار شده باشد، آن پلان در همین تیتراژ هم هست.

وی گفت: اولین برخورد من با فیلم‌های آقای کیارستمی موقعی بود که خود ایشان را از نزدیک دیدم و فهمیدم خودش شبیه فیلم‌هایش بود و فیلم‌هایش نیز شبیه خودش بود. من از کیارستمی آموختم که چیزهای بی‌اهمیتی که اطراف ماست، توسط آقای کیارستمی به چیزی تبدیل می‌شود که باید بدان توجه کرد. در تیتراژ فیلم نان و کوچه، قوطی مچاله که زیر پای کودک قل می‌خورد یک جا در فیلم دیگری تبدیل به چرخ می‌شود و در فیلمی دیگر به راه‌ها و جاده‌ها و درخت‌ها. به گفته وی موفقیت آقای کیارستمی دقیقا همین است که در فیلم‌هایش همه‌چیز اهمیت دارد حتی دیوارها.

کیارستمی در فضای غیرواقعی قصه تعریف نکرد

مریم اسمی‌خانی، کارگردان و از شاگردان آقای کیارستمی نیز در این نشست با تایید سخنان آتشباری مبنی بر اینکه فیلم‌های آقای کیارستمی شبیه خود وی بوده است، گفت: اصولا هر فیلمی به فیلمسازش و جهان‌بینی وی شباهت دارد و این امر در مورد آقای کیارستمی مصداق دقیق‌تر و عینی‌تری را دارد.

وی گفت: البته مصاحبت با آقای کیارستمی و دیدار با ایشان سبب می‌شد بخش مهمی از مفهوم اثر بیش از پیش درک شود.

او با تاکید بر اینکه کیارستمی در حالی در سینمای جهان درخشید که هیچ خط قرمزی را در داخل ایران نشکست، ادامه داد: در حقیقت وی توانست داستان را طوری تعریف کند که خط قرمزها نشکند اما حاضر نشد قصه را طوری تعریف کند که به نظرش غیرواقعی بود.

برنده سیمرغ بلورین فیلم کوتاه از جشنواره فجر با اشاره به استقلال آقای کیارستمی در حوزه فیلمسازی گفت: ایشان اگر معتقد بود که نمایش زنان با حجاب کامل در خانه، قصه را غیرواقعی می‌کند، راه حل شخصی خود را پیدا کرد و داستان‌هایش را بیرون از محیط خانه روایت کرد و این هنر بزرگ وی است.

کارگردان فیلم وضعیت اورژانسی تاکید کرد: وقتی دوباره فیلم‌های کیارستمی را می‌بینم، به این نتیجه می‌رسم که وی در حال تلاش بود که به بیننده بگوید باید خودشان قهرمان زندگی خودشان شوند و لازم نیست منتظر کسی باشند تا زندگی‌شان را متحول کند. این درس زندگی است. به نظرم هم فیلم نان و کوچه و هم در فیلم راه‌حل و سایر فیلم‌هایش همین پیام را دارند.

وی سینمای ایران را مدیون کیارستمی دانست و تاکید کرد به نوعی می‌توان کیارستمی را پدر سینمای ایران دانست.

میرزایی: کاش کیارستمی اینجا بود

در این مراسم که با استقبال بالایی از سوی مخاطبان همراه شد، علی اصغر میرزایی که بازیگر نقش اول فیلم راه حل بود و در پانزده فیلم نیز کیارستمی را پشت دوربین همراهی کرد، روی صحنه حاضر شد.

وی دقیقا شبیه کاراکتری که در فیلم راه‌حل بازی کرده بود، با قل دادن یک چرخ و پوشیدن کاپشنی که در همان فیلم بر تن داشت، روی صحنه آمد و با تشویق حضار همراه شد.

وی در سخنانی گفت: این اولین باری است که پس از درگذشت آقای کیارستمی من در جمعی از دوستداران ایشان حضور دارم. باید بگویم 46 سال است که با این چرخ که در فیلم راه حل آن را حرکت دادن، می‌دوم و همین حالا نیز این کار را کردم. حتی در فیلم ایرج کریمی به اسم "از کنار هم می‌گذریم" هم همین نقش را بازی کردم.

وی با اشاره به چهل سال رفاقت با آقای کیارستمی به اظهارات برخی درباره آقای کیارستمی و موقعیت شغلی وی اشاره کرد و گفت: شنیده‌ام که می‌گویند ایشان رو از کانون اخراج کرده بودند و وی در خانه صندوق می‌ساخت. این‌ها همه دروغ است، اجر و قربی که آقای کیارستمی بعد از انقلاب داشت، هیچ گاه قبل انقلاب نداشت. هیچ کسی را نمی‌توانید از من رفیق‌تر و محرم‌تر پیدا کنید.

او خاطراتی از فیلم خانه دوست کجاست را نیز تشریح کرد و گفت: آقای کیارستمی روزی به من گفت بیا از تپه بالا برویم. ما پیاده از تپه بالا رفتیم. ایشان با چوب خطی که روی زمین کشیدند و گفتند فردا صبح این را پررنگ کن تا جاده از آن دربیاید و من با بیل و کلنگی که از اهالی گرفتم مسیر جاده را طراحی کردم. آن درخت که در تصویر می‌بینید نیز نهال نازکی بود که ما با سیم مفتول از جاهای دیگر شاخ و برگ آوردیم و به ان چسباندیم.

او تاکید کرد: همکاری با آقای کیارستمی به ما آموخت که دروغ نگوییم و سروقت باشیم. وی هیچ وقت غذایش ر از گروه جدا نمی‌کرد. هیچ وقت عصبانی نمی‌شد و فحش و ناسزا نمی‌داد. متاسفم در دوره حیات در ایران مهجور ماندند. خیلی دلم می‌خواست اینجا بودند.

توصیه عجیب کیارستمی به جلیلی

پس از نشست اول، ابوالفضل جلیلی، جهانگیر میرشکاری، همایون پایور و همایون ارشادی صحبت‌هایی درباره اقای کیارستمی و همکاری با وی داشتند.

ابوالفضل جلیلی، کارگردان در این نشست گفت: سال‌هاست که فیلم‌های من نمایش داده نمی‌شود. من نه عضو انجمنی هستم. از مجامع سینمایی کلا دور شده‌ام. بالاخره از بچگی وقتی سینما می‌رفتم؛ آن قدر کتک می‌خوردم که چرا رفتی و این کار حرام است که اصلا می‌ترسیدم.

وی با تاکید بر اینکه از استقبال بالا از این مراسم خوشحال است، گفت: خوشحالم با همه تلاشی که کردند تا بگویند همه اعم از سلبریتی و ورزشکار و... بد هستند، امروز این جمعیت برای یادبود اقای کیارستمی گرد هم آمدند.

وی ادامه داد: به قول دوستمان آقای اصلانی همین که کسی دروغ نمی‌گوید دارید به این معنی است که مبارزه می‌کند. همین که خلاف نمی‌کند، یعنی مبارزه می‌کند. شما هم همین که از هنر و بزرگان هنر مملکت حمایت می‌کنید یعنی در حال مبارزه هستید.

وی گفت: من از شانزده سالگی پشت صحنه فیلم‌ها بودم و سینما می‌رفتم اما یک نکته که وجود داشت این بود که به فیلم‌هایی علاقه داشتم که آن‌ها را باور کنم. حالا خیلی کمتر فیلم می‌بینم چون برایم قابل باور نیستند. خاطرم هست همان سال‌ها فیلمی دیدم که بدجور آن را باور کردم. این فیلم گزارش آقای کیارستمی بود.

او ادامه داد: امروز برخی جوانان به من زنگ می‌زنند که ما را برای فیلمسازی راهنمایی کن؛ آن وقت سئوالشان این است که ما چی بسازیم تا آن طرف جایزه بگیرد. انگار دنیا را بر سر من می‌کوبند. فکر می‌کنند آقای کیارستمی چون با بچه کار کرده و در دهات کار کرده جایزه رفته، در حالی که کیارستمی فلسفه داشت. من همیشه به آقای کیارستمی می‌گفتم حسم این است که همه در یک جوی مملو از منجلاب دست می‌کنند و آشغال بیرون می‌کشند در حالی که شما دست می‌کنید در جوی و جواهر بیرون می‌کشید. این فرق شما با بقیه است. این است که دنیا را تغییر می‌دهد. دنیا تشنه حرف نو است.

او با ذکر خاطره‌ای گفت: وقتی آقای کیارستمی فیلم خانه دوست کجاست را می ساخت من هم فیلم گال را می‌ساختم. موقع نمایش که شد فیلم گال را توقیف کردند. گفتند برو بگو این فیلم برای زمان شاه است. من پلانی گرفتم و عکس شاه را گذاشتم که بگویم این فیلم متعلق به زمان شاه است اما بعد خودشان گفتند این شلم‌شوربایی که در فیلم نشان دادی معلوم است که متعلق به بعد انقلاب است و دو سالی فیلم را توقیف کردند. حتی نامه زده بودند به لابراتوار. وقتی نامه را باز کردم دیدم نوشته‌اند نگاتیو فیلم را معدوم کنید. رفتم به آقای شاهرخ گفتم این کار را نکن، گفت این نامه را به من نده. می‌گویم نرسیده. در این فاصله فکر کردم که فیلم را به چند نفری نشان بدهم تا شاهد باشند که من فیلم را ساخته‌ام. آقای کیارستمی و آقای فروزش آمدند و فیلم را دیدند. دو روز بعد آقای کیارستمی زنگ زدند و به من گفتند بیا سر وزرا؛ انجمن ایران و امریکا که متعلق به کانون بود و انگار حالا در آن آچار و پیچ گوشتی می‌فروشند. رفتم و آقای کیارستمی را دیدم که با ژست خاص خودش ایستاده بود و به من گفت این فیلم را چطور ساختی؟ چقدر فیلم خوبی بود. گفتم واقعا این فیلم را دوست دارید؟ جواب مثبت داد. پرسیدم که اگر این را دوست دارید چرا فیلم گل و بلبل می‌سازید؟ فیلم معترضانه نمی‌سازید؟ گفت: سی سال پیش این حرف تو را به کارگردانی زدم و او جوابی داد که من گوش ندادم. حالا به تو می‌گویم می‌خواهی گوش کن، می‌خواهی گوش نکن. اگر در جمعی برویم و به آدمی که خیلی بد است، دائم بگوییم خیلی بد هستی و... فایده ندارد اما اگر به او بگوییم این مشکلات را داری اما لبخند زیبایی هم داری، او به این نتیجه می‌رسد که یک حسنی دارد و خودش را اصلاح می کند. گفتم همین حالا حرف شما را پذیرفتم و از آن به بعد 15 فیلم ساختم و دیگر نقش منفی در آن نگذاشتم. البته فیلم های من همه آرشیوی است و جایی نمایش ندارد.

جهانگیر میرشکاری، صدابردار نیز در این مراسم به ذکر خاطراتی از همکاری با آقای کیارستمی پرداخت و گفت: من در چهار فیلم با آقای کیارستمی همکاری داشتم و خیلی چیزها از وی یاد گرفتم. خیلی چیزها را در حرفه‌ی خودم از او آموختم و خودم را مدیون وی می‌دانم.

کیارستمی عاشق سفر در ایران بود

همایون ارشادی، بازیگر فیلم طعم گیلاس نیز دراین مراسم در حالی سخنانش را اغاز کرد که بغض داشت.

وی گفت: من نمی‌توانم درباره‌ی آقای کیارستمی حرف بزنم چون گریه‌ام می‌گیرد. تمام حرف‌ها درباره‌ی این بزرگمرد سینمای ایران و جهان گفته شده و حرف دیگری نیست. ولی برای من این‌ها کافی نیست چون هر چه بگویم نمی‌توانم ارزش واقعی این هنرمند را توصیف کنم. به دنبال لغت جدید هستم تا همه محاسن را بیان کند.

او از روی نوشته‌ای که تهیه کرده بود خواند و گفت: عباس کیارستمی تنها سینماگر نبود. در تمام رشته‌های هنری و بصری نقش داشت می‌توان گفت او فیلسوف سینمای ایران بود. من همایون ارشادی اعتراف می‌کنم اگر امروز زندگی راحتی دارم و جایگاهی در سینمای ایران و جهان پیدا کردم مدیون این مرد بزرگ هستم. من از لغت مرگ برای این انسان بزرگ پرهیز می‌کنم چون این واژه را باید برای کسی استفاده کنیم که بعد از رفتنشان، از ذهن ما بیرون می‌روند اما در این مورد عباس کیارستمی این طور نیست. وی همیشه در کنار من خواهد بود و هر وقت لازم باشد راهنمایی لازم را برای بهتر کردن کارم به من خواهد گفت و واقعا به او اعتماد دارم.

وی گفت: آقای کیارستمی معتقد بود سفر با ماشین دلچسب است. سفر با هواپیما مقصد مشخص است اما با ماشین مقصد مشخص نیست و می‌توانی هر جا خواستی بروی. اعتقاد داشت با ماشین می‌شود رفت اما در سفر خارجی هیچ وقت نمی‌گفت ماشین بگیریم چون عاشق سفر در ایران بود.

او گفت: این علاقه در فیلم‌های او هم بود و اغلب فیلم‌ها جاده‌ای بودند. البته بعد سبک عوض شد و در فاز دیگر رفتند.

او سه جمله مهم را از کیارستمی بازگو کرد و گفت: این‌ها جملات خود این مرد بزرگ است. می‌گفت "هر گاه همه بینندگان را راضی کردی به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید. "، "توانایی این را دارم که بگویم فیلمی را دوست دارم یا نه ولی برایم خیلی ساده نیست که از این عمیق‌تر بروم و دلایل دوست داشتن و نداشتن را توضیح بدم. "، "رسیدن به سن پیری امتیازاتی هم دارد، یکی اینکه از قید برخی از مقررات و تعهدات خفقان‌آور خلاص می‌شوی اگر تا مرگ یک قدم بیشتر نباشد چه ترس از بیراهه رفتن چه صراحت لهجه؟ "

او گفت: من چندین ماه قبل از فیلم طعم گیلاس با آقای کیارستمی معاشرت می‌کردم. یک بار پرسیدم چرا من را انتخاب کردید؟ من بازیگر نیستم و فیلم شما را خراب می‌کنم. گفت اگر خراب شود تقصیر خودم خواهد بود. حتی یک بار پرسیدم آقای بدیعی در فیلم طعم گیلاس کیست؟ یک توضیحی بدهید درباه وی به من بدهید گفت آرشیتکتی است که از ایتالیا آمده، یعنی خودم را به خودم معرفی کرد.

همایون پایور، مدیر فیلمبرداری طعم گیلاس نیز گفت: یادم هست شش ماه قبل از آغاز فیلمبرداری هنوز بازیگر نقش را پیدا نکرده بودند و خودشان و بهمن نقش‌ها را برای تمرین بازی می‌کردند. یک روز با خوشحالی من را صدا زد و گفت بنشین برویم. آقای ارشادی نزدیک خونه ما بود من را برد و آقای ارشادی را نشانم داد. گفت نظرت چیست؟ گفتم خود آقای بدیعی را پیدا کردی.

او ادامه داد: هنرپیشه دوم این فیلم یعنی آقای باقری اما تا نیمه فیلم پیدا نشده بود.

جهانگیر میرشکاری، نیز در تکمیل این صحبت‌ها گفت: یادم هست، ماشین را پارک کرده بودم داشتم روی صدا کار می‌کردم. شنیدم کسی به من گفت شما دزدین یا زمین خوار؟ برگشتم و گوینده را نگاه کردم. جواب دادم من دزدم اما دزد صدا. همان لحظه رفتم روی ضبط و کمی صحبت کردم. دیدم آقای کیارستمی از دور می‌آید. اشاره کردم و گفتم بازیگر نقش آقای باقری پیدا شد. خدا شاهد است هر بار به وی می‌گفتم وسط کار هستیم و می‌خواهید چه کنید؟ جواب می‌داد بازیگری که می‌خواهیم خودش پیدا خواهد شد.

223

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1785024
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 2
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 3
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 4
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 5
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 6
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 7
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 8
نصیحت مهم عباس کیارستمی به ابوالفضل جلیلی چه بود؟/ هر گاه همه بینندگان را راضی کردید به مبتکرانه بودن اثرتان شک کنید 9