چهارشنبه 7 آذر 1403

نقد شایگان از همسخن ایرانی هایدگر / فردید آشوبگری مادرزاد بود

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
نقد شایگان از همسخن ایرانی هایدگر / فردید آشوبگری مادرزاد بود

شایگان در کتاب «زیر آسمان‌های جهان» روایت خود از مواجهه با اندیشمندان ایرانی شرا شرح داده است. او در این کتاب فردید و شیوه فکری‌اش را نقد کرده و روایتی را از جلسات فردیدیه ارائه می‌کند.

شایگان در کتاب «زیر آسمان‌های جهان» روایت خود از مواجهه با اندیشمندان ایرانی شرا شرح داده است. او در این کتاب فردید و شیوه فکری‌اش را نقد کرده و روایتی را از جلسات فردیدیه ارائه می‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: مواجهه فکری ایرانیان با مدرنیته همیشه یک مواجهه صفر و صدی بوده است و دلیل این امر به نحوه ورود آن به ایران باز می‌گردد. نیروهای نظامی عقب مانده ایران در دوران فتحعلیشاه قاجار از سپاه مدرن و مجهز به سلاح‌های پیشرفته (برای آن روز) روس غدار شکست خوردند. پس از این شکست بود که ایرانیان علت عقب ماندگی خود را در مدرنیته دانستند.

پس از آن متفکران ایرانی پیشرفت را در پذیرش صد در صدی مدرنیته و مدرنیسم دانستند و هویت و سنت ایرانی - اسلامی را دلیل اصلی عقب ماندگی معرفی کردند. این جریان که به از خود بیگانگی می‌انجامید بعدها در آثار ادبی کسانی چون حسن مقدم با نمایشنامه «جعفرخان از فرهنگ برگشته» و متون تئوریک اندیشمندانی چون سیدفخرالدین شادمان با کتاب «تسخیر تمدن فرنگی» رسید. مطالعه «تسخیر تمدن فرهنگی» اندیشمندی چون احمد فردید را به ابداع مفهوم فلسفی «غربزدگی» رساند، مفهومی که در نظر جلال آل احمد بدل به مفهومی جغرافیایی و سیاسی شد.

در همین دوران هویت اندیشی بدل به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های اندیشمندان معاصر شد و حتی رواج تفکر «سنت گرایی» توسط سیدحسین نصر را نیز باید در این راستا دانست. به هر حال منابع زیادی در آن دهه در مواجهه با تفکر غرب منتشر شد که از میان آنها می‌توان به: «غربزدگی» جلال آل احمد، «آسیا در برابر غرب» داریوش شایگان، «آنچه خود داشت» احسان نراقی و... اشاره کرد.

این مواجهه صفر و صدی مقابل مدرنیته و مدرنیسم هنوز هم در محافل فکری و فلسفی ایران رواج دارد. اما هنوز هم بحث برانگیزترین مواجهه را سیداحمد فردید داشته است. تفکر فردید موافقان و مخالفان بسیاری یافت و نقدهای بسیاری بر آن وارد شد. عمده نقدهای مهم از تفکر فردید توسط کسانی انجام گرفت که ابتدا از حاضران در «محضرش» بودند و پس از «شنود» کامل مباحثش به نقد پرداختند. یکی از این شخصیت‌ها داریوش شایگان است. نقد مختصری از او بر فردید را از کتاب «زیر آسمان‌های جهان» انتخاب کرده‌ایم که در دنباله همین گزارش خواهید خواند. پیش از آن با داریوش شایگان آشنا شوید:

مختصری درباره داریوش شایگان و نظام فکری او

داریوش شایگان، متفکر برجسته ایران در بهمن 1313 در تهران و در خانواده‌ای مرفه به دنیا آمد. پدرش بازرگانی مرفه بود و مادرش بانویی گرجی که فرهنگی روسی و قفقازی داشت. فامیل مادرش آباشیدزه بود و آنها از خاندان‌های نظامی بزرگ گرجستان بودند. مادر و خاله‌اش در خانه به زبان گرجی صحبت می‌کردند اما مادرش چون از خانواده اشرافی و قدیمی گرجستان و از مسلمانان بود به سه زبان دیگر هم آشنایی داشت: گرجی که زبان مادری آنها بود، روسی که در مدرسه آموخته بود و ترکی عثمانی که زبان مسلمانان بود.

شایگان روایت کرده که در خانه زبان‌های گرجی، روسی (چون دایه‌اش روس بوده)، ترکی عثمانی که مادرش با پدرش به این زبان سخن می‌گفت و ترکی آذری که پدرش با آن جواب مادرش را می‌داد، می‌شنید و ترکی و فارسی را اینگونه آموخت. پدرش شایگان تاجری قدیمی از شیعیان آذربایجان (شهر سلماس) بود و مادرش سنی مذهب. در خانه خدمتکاری خراسانی داشتند که برای بچه‌ها قصه‌های پریان نیز می‌گفت.

دوره اول فکری شایگان که شاخص‌ترین بروزش کتاب «آسیا در برابر غرب» است کم‌وبیش با دغدغه‌هایی سنت‌گرایانه شروع می‌شود (رد این دغدغه‌ها در کتاب «ادیان و مکتب‌های فلسفی هند» نیز به چشم می‌خورد) و با نقد رادیکال غرب از سویی و هویت‌جویی شرق‌ستایانه از سوی دیگر ادامه می‌یابد یک معلم موسیقی به خانواده شایگان ویولون می‌آموخت که ارمنی بود و معلم انگلیسی شایگان در کودکی نیز مذهبی ارمنی داشت. پزشک خانوادگی شایگان‌ها زرتشتی و راننده‌شان از آشوریان بود. شایگان با همه این فرهنگ‌ها از دوران کودکی آشنا بود و زبان‌های انگلیسی و فرانسه را نیز به خوبی آموخت. شاید به همین دلیل باشد که مسئله هویت و گفت‌وگوی فرهنگ‌ها در نظام فکری شایگان اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد.

شایگان در تهران به مدرسه سن لویی می‌رفت که توسط پدران لازاری اداره می‌شد و از سن پانزده سالگی به انگلستان رفت و از همان دوران چگونگی مواجهه با غربی‌ها از دغدغه‌های فکری‌اش بود. او کل اروپا را زیر پا گذاشت. در حین تحصیل خود نیز چند بار به ایران آمد. او تحصیلات دانشگاهی خود را در ژنو و در رشته پزشکی آغاز کرد، اما چون علاقه به ادبیات، هنر و فلسفه داشت، آن را رها کرد و همزمان تحصیل در چند رشته را پی گرفت: حقوق، فلسفه و زبان‌شناسی.

شایگان در همین دوران به فرهنگ فرانسه نیز علاقه بسیار پیدا کرد. پس از اتمام تحصیلات زندگی در ایران را پی گرفت. پس از انقلاب اما به فرانسه مهاجرت کرد. هرچند که به ایران رفت و آمد داشت و سال‌های پایانی عمر را در تهران گذراند. او صبح پنجشنبه دوم فروردین 1397 در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت.

سه دوره فکری داریوش شایگان

منظومه فکری و سیره عملی شایگان بر چند نسل پس از او تاثیر به‌سزایی داشت و به جرأت می‌توان گفت که بسیاری در ایران تفکر را با داریوش شایگان و کتاب‌هایش آغاز کردند. محمدمنصور هاشمی در فصل شایگان کتاب کتاب «هویت‌اندیشان و میراث فکری احمد فردید» تفکر او را به سه دوره تقسیم کرده است:

دوره اول فکری شایگان که شاخص‌ترین بروزش کتاب «آسیا در برابر غرب» است کم‌وبیش با دغدغه‌هایی سنت‌گرایانه شروع می‌شود (رد این دغدغه‌ها در کتاب «ادیان و مکتب‌های فلسفی هند» نیز به چشم می‌خورد) و با نقد رادیکال غرب از سویی و هویت‌جویی شرق‌ستایانه از سوی دیگر ادامه می‌یابد. در انتهای کتاب «آسیا در برابر غرب» فصلی هم هست با نام «تاریک‌اندیشی جدید» در نقد نگاه افراطی و ایدئولوژی‌زدگی که طبعا در آن دوره چندان برجسته نمی‌شود.

در دوره دوم نقد ایدئولوژی‌زدگی و ایدئولوژیک‌اندیشی کاملا بارز می‌شود که حاصلش کتاب‌های «انقلاب دینی چیست؟» و «نگاه شکسته: اسکیزوفرنی فرهنگی» است. دوره سوم به نوعی جمع دو دوره پیش است و سنتز آن دوره‌های قبلی که به معنایی همدیگر را تکمیل می‌کردند. کتاب شاخص این دوره «افسون‌زدگی جدید» است. کتابی که در آن از سویی از تجدد و دستاوردهای آن دفاع می‌شود و از سویی از معنویت و سهم روح در آن سخن گفته می‌شود.

به باور هاشمی شایگان قطعا از جنبه‌های گوناگونی بر فضای فکر و فرهنگ ما موثر بوده است: به عنوان هندشناسی که کتابی که پنجاه سال پیش نوشته هنوز بهترین منبع فارسی در شناخت ادیان و مکاتب فلسفی هند است و رساله تطبیقی‌اش در مورد آیین هندو و عرفان اسلامی، منبعی معتبر در حوزه مطالعات تطبیقی، به عنوان یکی از شاگردان و نزدیکان هانری کربن که بهترین تک‌نگاری عالمانه و همدلانه را درباره او نوشته است، به عنوان شخصی که فرهنگ ایران را به زبان فرانسه و فرهنگ فرانسه را به زبان فارسی به شیوایی معرفی و بیان می‌کرد و امکان شناخت اهل دو فرهنگ از یکدیگر را به‌خوبی فراهم می‌آورد، به عنوان نخستین پیشنهاددهنده و برگزارکننده همایش گفت‌وگوی فرهنگ‌ها، به عنوان کسی که خلاقیت ادبی را عمیقا می‌شناخت و هم رمان و شعر نوشته بود و هم درباره شاعران و نویسندگانی بزرگ تک‌نگاری‌های خواندنی پدید آورد، به عنوان فیلسوف و دین‌پژوهی که هنرشناس بود و درباره هنر و هنرمندان مقالات خواندنی نوشت، به عنوان ایرانی‌ای که آثارش برد و دامنه‌ای جدی در زبان‌های مختلف پیدا کرده بود و به یکی از جهانی‌ترین اندیشمندان و نویسندگان ما تبدیل شده بود؛ طبعا از همه این جنبه‌ها او اهمیت و اثرگذاری داشت، اما بیش از همه این‌ها او یک نویسنده اندیشمند بود که مجموعه‌ای از مفاهیم ظریف را در آثارش پرورده که کلید ورود به دنیای فکری اوست، جستارنویس (اسه‌ایست) باذوق و با فراستی که توانست با مفاهیمش مسئله‌ها ا و دغدغه‌هایی را مطرح کند که خاص خودش است و اصیل.

فارغ از این تفاصیل اندیشه شایگان نیز مانند دیگر متفکران و اهالی فلسفه قابل نقد و بررسی است.

معرفی کتاب

همانطور که اشاره شد این روایت از کتاب «زیر آسمان‌های جهان» انتخاب شده است. چاپ نخست این کتاب با عنوان فرعی «گفت‌وگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو» به ترجمه نازی عظیما، سال 1376 با شمارگان 3300 نسخه، 264 صفحه و بهای 600 تومان توسط انتشارات فرزان روز منتشر شد. این کتاب امسال (1400) با عنوان فرعی «مجموعه گفت‌وگو با رامین جهانبگلو» در شمارگان هزار نسخه و بهای 120 هزار تومان به چاپ نهم رسید.

فردید متفکری هایدگری بود و فیلسوف آلمانی را چنان می‌ستود که به بت‌پرستی می‌مانست و از آنجا که در ضمن در عرفان نظری دست داشت، ملغمه‌ای شگفت به وجود آورده بود که ذهن‌ها را به حیرت وا می‌داشت این کتاب سومین مجلد از مجموعه «گفت‌وگوهایی با اندیشمندان امروز جهان» است که به سفارش انتشارات فلن (felin) در پاریس انجام می‌شد و به زبان فرانسه روانه کتابفروشی‌ها می‌شد. دو جلد اول این مجموعه به گفت‌وگو با دو متفکر مشهور انگلیسی یعنی آیزایا برلین و جورج استاینر اختصاص داشت. همه این کتاب‌ها به فارسی نیز ترجمه و در دسترس مخاطبان ایرانی قرار گرفتند.

برخی از آثار شایگان در عصر حاضر از جمله کتاب دو جلدی مهم و اثرگذار «ادیان و مکاتب فلسفی هند»، «آسیا در برابر غرب» و «بت‌های ذهنی و خاطره ازلی» توسط انتشارات امیرکبیر بازنشر می‌شوند. از جمله آثار منتشر شده او به زبان فرانسه و توسط ناشران فرانسوی می‌توان به نخست تک‌نگاری مهمش درباره هانری کربن یعنی کتاب «هانری کربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی» اشاره کرد که توسط باقر پرهام ترجمه شده و دیگری کتاب «افسون‌زدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار» است که فاطمه ولیانی آن را به فارسی برگردانده است. این دو کتاب توسط انتشارات فرزان روز در دسترس ایرانیان قرار می‌گیرد.

آخرین کتاب او نیز «فانوس جادویی زمان: نگاهی به رمان در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست» بود که برای نخستین بار به سال 1396 توسط انتشارات فرهنگ معاصر در دسترس مخاطبان قرار گرفت و امسال (1400) نیز چهارمین چاپ آن منتشر شد.

از دیگر کتاب‌های مهم شایگان می‌توان به این عناوین اشاره کرد: «در جست‌وجوی فضاهای گمشده»، «جنون هشیاری: بحثی درباره اندیشه و هنر شارل بودلر»، «پنج اقلیم حضور، فردوسی، خیام، مولوی، سعدی، حافظ: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان»، «آیین هندو و عرفان اسلامی: بر اساس مجمع البحرین داراشکوه» (ترجمه مشترک با جمشید ارجمند) و «بینش اساطیری».

همچنین منتخبی از آثار شایگان در یک مجلد با عنوان «آمیزش افق‌ها» با گزینش و تدوین محمدمنصور هاشمی توسط انتشارات فرزان روز منتشر شده است. این کتاب برای کسانی که وقت و حوصله مطالعه همه آثار شایگان را ندارند، یک دوره منظومه فکری او را روایت می‌کند. همچنین کتاب «داریوش شایگان و بحران معنویت سنتی» نوشته علی اصغر حقدار که توسط انتشارات کویر منتشر می‌شود نیز مرور و نقد خوبی است بر منظومه فکری شایگان.

در نهایت می‌رسیم به کتاب مهم محمدمنصور هاشمی با عنوان «هویت اندیشان و میراث فکری احمد فردید» که برای نخستین بار سال 1383 توسط نشر کویر منتشر شد و بارها فرصت تجدید چاپ را پیدا کرد. این کتاب از 6 فصل و چند ضمیمه و پیوست تشکیل شده است. کار مهم نویسنده در این کتاب این است که همراه با شرح و بررسی اندیشه‌های متفکران و روشنفکرانی چون جلال آل احمد، احسان نراقی، رضا داوری اردکانی، داریوش آشوری، داریوش شایگان و سیدجواد طباطبایی به همسنجی و نسبت این اندیشه‌ها با منظومه فکری احمد فردید پرداخته است. هاشمی بعدها کتاب «دین اندیشان متجدد» را به عنوان تکلمه‌ای بر این کتاب نوشت. «دین اندیشان متجدد» نیز توسط نشر کویر روانه بازار اندیشه ایران شده و می‌شود.

روایت نقد

نقد شایگان از فردید از صفحات 76 تا 78 کتاب انتخاب شده است. این فصل «در جست‌وجوی شرق» نام دارد و صحبت درباره دو حضور شایگان و دو سفر او از غرب به شرق است. شایگان در نوبت نخست حضور خود در ایران با عمده شخصیت‌های فکری و فرهنگی ایرانی روابطی برقرار و از آنها می‌آموزد. او در این روابط خود از آشنایی و کسب فیض از محضر شخصیت‌هایی چون آیات علامه طباطبایی، مرحوم سیدجلال الدین آشتیانی، ابوالحسن رفیعی قزوینی و... به نیکی یاد و به آن افتخار می‌کند. شایگان گفته است که «از برکت این دیدارهای استثنایی و این دوستی‌های سرشار از عصاره حکمت قدیم ایران، در گذار سالیان خود را از معنویت کشور می‌انباشتم.»

ما در خانه دوستمان امیر حسین جهانبگلو با فردید دوره داشتیم. این شب‌ها که به دلیل حضور فردید به فردیدیه معروف بودند آزمایشگاه زنده پریشانی و تشویشی بودند که در آن زمان بر خاطرها حکومت می‌کرد شایگان در این سال‌ها به دنبال مسئله هویت شرقی در مواجهه با غرب است. در دومین حضور در خانه دوست خود امیرحسین جهانبگلو در جلسات فردیدیه شرکت می‌کند. امیرحسین جهانبگلو (1302 - 1370) دکترای اقتصاد از دانشگاه سوربون فرانسه داشت و در حوزه‌های فلسفه، اخلاق و تاریخ فعالیت علمی می‌کرد. از جمله معروفترین کتاب‌های منتشر شده با ترجمه امیرحسین جهانبگلو می‌توان به: «گفتاری درباره دکارت» و «سیاست از نظر افلاطون» هر دو از الکساندر کویره، «ضربه آینده» از آلوین تافلر، «اص‌ول ب‌رن‌ام‌ه‌ری‌زی رش‌د اق‌ت‌ص‌ادی» از تین برگن. از کتاب‌های تالیفی مشهور جهانبگلو نیز می‌توان به «تاریخ اجتماعی دوره مغول» اشاره کرد. جهانبگلو علاقه داشت که در خانه خود جلساتی را برای کسانی که فکر می‌کرد اندیشه‌ای نو دارند برگزار می‌کرد که جلسات فردیدیه از آن نوع است.

روایت شایگان از جلسات فردیدیه شامل نقد اندیشه و کنش فردید است. او در کتاب اشاره کرده که: «آنچه من از این دوره دوم زندگی‌ام در ایران به دست آوردم، پی بردن به تفاوت سطوح هشیاری و فاصله میان نظر و آگاهی، میان سنت و روح زمانه، و حفره دهان گشوده‌ای بود که میان شیوه‌های کهنه و نو، که غالبا با یدیگر آشتی ناپذیرند بوجود می‌آمد. این آغازگاه تفکر انتقادی من بود.»

پس از این سخن، پرسشگر سوال مهمی را به این شرح می‌کند: «آیا این مسائل در محافلی که شما آمد و شد داشتید، مورد بحث قرار می‌گرفت؟» پاسخ شایگان را در ادامه بخوانید:

اینها تقریبا «سؤالات لعنتی» ما بودند و غالبا درباره‌شان بحث می‌کردیم. عقیده فاصله و بازگشت به هویت در فضا موج می‌زد. مثلا کتاب «غرب‌زدگی» آل احمد موضوع داغ بحث‌ها بود و مباحثات تند و تیز موافق و مخالف برانگیخت. کتابی جالب و پر تضاد بود. از یک سو با نظریات شهودی درخشان، با عقایدی که بدون مفهوم پردازی طرح می‌شدند، روبه‌رو بودیم، از سوی دیگره ترمزها و مناطق مقاومت وجود داشتند که حتی معضل طرح شده خود کتاب را نابود می‌کردند. کشتی بی‌لنگری از تضادها بود که به صخره‌ها می‌خورد و درهم می‌شکست.

آل احمد، از آغاز تا پایان کتاب، با خودش و با مقدمات مسئله‌ای که طرح می‌کرد، در وضعیت کج دار و مریز بود. مسأله‌ای را پیش می‌کشید اما همه روزنه‌هایی را که ممکن بود به راه حلی گشوده شوند می‌بست. این به عبارتی وضعیت ذهنی اکثر روشنفکران بود که نمی‌توانستند طلسم دیوهای بغض و کینه را بشکنند و سد و ترمزها را از تفکرشان بردارند. گمان می‌کنم که بهترین مثال، نمونه احمد فردید است. شخصیت عجیبی که بر تمامی نسلی از روشنفکران ایران و از جمله بر آل احمد تأثیر گذاشت.

فردید متفکری هایدگری بود و فیلسوف آلمانی را چنان می‌ستود که به بت‌پرستی می‌مانست و از آنجا که در ضمن در عرفان نظری دست داشت، ملغمه‌ای شگفت به وجود آورده بود که ذهن‌ها را به حیرت وا می‌داشت. بدین ترتیب و برای مثال، استار وجود هایدگری، یا به قول فردید «حوالت وجودی» از راه کشف اسماء الهی در عرفان اسلامی تعبیر می‌شد، یا عصر انتظار فرار خدایان در معنای هایدگری، هنگامی به پایان خود می‌رسید که «پس فردا» ی هستی به طرح اولیه «پریروز» خود - یعنی مبدا - متصل شود. خلاصه آنکه زنجیره‌ای از شبیه و بدل‌سازی‌ها بود که مقاید و مفاهیمی را که از زمینه‌های بکلی متفاوت برمی‌آمدند، در یک کفه ترازو می‌نهاد.

آنچه از این شب‌های هیجانی و نمایشی و غالبا مضحک تا حد فضاحت به یاد دارم نزاع‌ها و درگیری‌های لفظی، از جا در رفتن‌ها و یقه‌درانی‌های پر تلاطم و بددهنی‌های رسوایانه بود آنچه از میانه غایب بود و موجب شگفتی برون از وصف من می‌شد، نا آگاهی کلی نسبت به شکاف‌ها و بریدگی‌های میان تمدن‌ها بود. گویی که فردید با نگاه شعبده‌بازانه، از فراز قرون، آسمان را به ریسمان گره می‌زد. پس از انقلاب، هنگامی که مدرنیته را به هیأت یک دیکتاتور توصیف کرد که نفس اماره‌اش بر نفس مطمئنه چیره است، عقاید ارتجاعی‌اش ابعاد واقعا خطرناکی یافت. به این ترتیب، حقوق بشر که توسط همین مدرنیته به دست آمده است می‌توانست به گونه سانسوری تلقی شود که این بار نفس اماره بر نفس مطمئنه روا می‌داشت.

روایتی از جلسات فردیدیه

ما در خانه دوستمان امیر حسین جهانبگلو با فردید دوره داشتیم. این شب‌ها که به دلیل حضور فردید به فردیدیه معروف بودند آزمایشگاه زنده پریشانی و تشویشی بودند که در آن زمان بر خاطرها حکومت می‌کرد. سوای این معجون حیرت انگیز، آنچه از این شب‌های هیجانی و نمایشی و غالبا مضحک تا حد فضاحت به یاد دارم نزاع‌ها و درگیری‌های لفظی، از جا در رفتن‌ها و یقه‌درانی‌های پر تلاطم و بددهنی‌های رسوایانه بود.

شب‌هایی پربار و در عین حال غم انگیز بودند. فردید یک آشوبگر مادرزاد بود. در او جرقه‌هایی از نبوغ و کینه‌ای عمیق وجود داشت که به خلق و خویش جنبه‌ای ترحم انگیز می‌بخشید؛ و نیز دارای بینش شهودی صاعقه آسایی بود که انسان را مبهوت می‌کرد. او از به سامان رساندن و پیگیری بحثی که طرح می‌کرد عاجز بود یا لااقل به ندرت از عهده آن برمی‌آمد.

هنوز عقیده‌ای را طرح نکرده عقاید دیگر سر برون می‌کردند و گفتارش را منحرف می‌ساختند و سرانجام غائله با بهتان‌های موذیانه و زهرآگین نسبت به فلان شخص یا به همان عقیده ختم می‌شد. جرقه‌های عقاید، در مظلمه بغض و عداوت و آتشفشان حساسات خاموش می‌شدند. و این همه بر زمینه تنشی عصبی و حاد صورت می‌گرفت. از آنجا که هرگز چیزی نمی‌نوشت و از نوشتن ترسی بیمارگونه داشت، در صورت لزوم، هر آنچه را دیروز گفته بود فردا تکذیب می‌کرد.

من به او بسیار مدیونم او به من آموخت تا از خلط مباحث اجتناب کنم. شکاف‌های تاریخی را در نظر آورم و از کیمیاگری‌های فلسفی که در آن متافیزیک و عرفان و زبان‌شناسی به هم می‌ریزند، باهم گلاویز می‌شوند و همدیگر را آلوده می‌کنند تا معلوم نیست چه آش درهم جوشی پدید آورند، فاصله بگیرم.

او تصویری منفی شده از آنچه نباید بکنم به من ارائه داد و نیز عامل مؤثری شد تا با خونسردی، در آرامش فکر و دور از عواطف هویتی، معنای این شکست را، که فردید به عقیده من واقعی‌ترین و مستندترین جلوه آن است، درک کنم.

***

برای مطالعه دیگر قسمت‌های مجموعه «مواجهات و جدل‌های فلسفی» به این نشانی بروید.