نگاهی به فیلم «یادگار جنوب»| بازنده تنهاست!
پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری فیلمسازان جوان سینمای ایران در دومین تجربه کارگردانی مشترکشان به سراغ روایت قصهای چندلایه و پرتعلیق رفتهاند.
خبرگزاری تسنیم- محمد خاجی
فیلم سینمایی «یادگار جنوب» دومین ساخته مشترک حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری در جایگاه کارگردان است. آنها در نخستین گام مشترک خود درام اجتماعی «جاندار» را روایت کردند و سپس به عنوان همکار حضور موفقی را در نگارش فیلمنامههای «شنای پروانه» و «یاغی» نشان دادند.
این دو کارگردان جوان اینبار به سراغ روایت قصهای چندلایه و پرتعلیق رفتهاند. «یادگار جنوب» روایتی برآمده از متن زندگی است؛ روایتی آکنده از حرمان و فقدان، ناکامی و کامیابی، دلدادگی و شیدایی، بیم و امید، رفاقت و عداوت، عشق و نفرت، کینه و انتقام...
امیری دوماری و پورامیری برای شرح داستان تازه خود از بیانی نسبتا مغلق و ساختار غیرخطی بهره میگیرند. آنها قصه خود را با طمأنینه و بدون شتاب پیش میبرند و به موازات پیشبرد داستان، اطلاعات لازم را تدریجا به تماشاگر ارائه میدهند تا مخاطب فیلم با شیبی ملایم در جریان جزئیات روابط، سوابق و انگیزه شخصیتها قرار گیرد و تا حد امکان در کشف معادلات داستان سهیم باشد. اگرچه ممکن است این نوع زمانبندی در ارائه اطلاعات و جزئیات مربوط به قصه نزد مخاطب عام کُند و ملالآور بهنظر برسد و چهبسا لازم باشد برای اکران عمومی از تمهیداتی نظیر افزایش تمپوی روایت در بازتدوین بهره گرفت.
"جنگل پرتقال" با طعم تلخ کمالگرایی و تکبرپورامیری و دوماری نسبت به فیلم نخستشان «جاندار» کارگردانی منسجمتری را نشان میدهند و به نظر میرسد که بیش از گذشته به فرم، تکنیک، اسلوب قصهگویی و روایتپردازی مسلط شدهاند. بازی بدون ادای سازندگان فیلم با عنصر زمان باعث شده است که «یادگار جنوب» از تعلیق و کشش مناسبی بهره ببرد و امکانی بالقوه برای اینکه مخاطب تا لحظه آخر با قصه و کاراکترهای آن همراه باشد را ایجاد کند. شخصیتپردازی نسبتا کمنقص در کنار ترکیب منطقی بازیگران فیلم میتواند امتیازی برای «یادگار جنوب» محسوب شود؛ بهویژه حضور متفاوت صابر ابر و سحر دولتشاهی که به احتمال فراوان نام آنها را در زمره کاندایداهای اصلی کسب سیمرغ بلورین قرار دهد. اگرچه در این میان، شخصیتپردازی عمو حیدر در نقش پدر شیدا (با بازی مسعود کرامتی) ناتمام، مستعجل و فاقد جزئیات کافی به نظر میرسد و بازی وحید رهبانی در نقش «وحید» نیز میتوانست از ظرایف و باورپذیری بیشتری برخوردار باشد، اما در اجرا چنین اتفاقی رخ نداده است.
ثبت قابهای گیرا از اقلیم زیبای جنوب ایران همراه با موسیقی خوب بامداد افشار که در دقایقی با نوای خوش سازهای سنتی منطقه جنوب ایران نظیر نیانبان ترکیب میشود، بر اثرگذاری فیلم میافزاید و حس و حال متفاوتی را به مخاطبان انتقال میدهد. همچنین بوکههای میلاد پرتوی در جایگاه مدیر فیلمبرداری فیلم، بهویژه در سکانس گفتوگوی وحید و رعنا داخل ماشین که در شبی بارانی اتفاق میافتد از دیگر نکات قابلتوجه فیلمبرداری «یادگار جنوب» است.
به رغم وجوه مثبت مذکور، «یادگار جنوب» از حفرههایی نیز رنج میبرد. برای مثال، مشخص نیست که چرا در میان کاراکترهای جنوبی فقط شخصیت «حرا» با بازی سحر دولتشاهی دارای لهجه غلیظ جنوبی است و سایر شخصیتها با لهجه فارسی سخن میگویند. همچنین مفصلبندی و تعلیل برخی وقایع و اتفاقات فیلم با ابهام و نقایصی از جنس عدم ارائه اطلاعات کافی در فیلمنامه مواجه است. مثلا مشخص نیست که نقش پدر شیدا در پیشبرد نقشه فرار دخترش و همراهی با وحید چه بوده و اساسا چرا حضور مسعود کرامتی در نقش پدر اینقدر کوتاه و کمرمق است. بهنظر میرسد که نواختن نیانبان مهمترین کارویژه کرامتی در فیلم تلقی شده و اگر حضور حداقلی و کمرمق او در فیلم حذف میشد نیز خللی در روند داستان پیش نمیآمد.
با این همه، دومین ساخته امیری دوماری و پورامیری را میتوان در مجموع، روایتی «جاندار» بهشمار آورد که با بهرهگیری از آرایه ایهام، تعلیق را در عنوان خود نیز امتداد داده است. فیلم در غایت، مخاطب خود را به عبور از گذشته، زیستن در لحظه اکنون و امید به آینده فرامیخواند و بر این اساس میتوان گفت که کارگردانان جوان فیلم در ایفاد چنین مقصودی نسبتا موفق عمل میکنند. شاید حالا دیگر با اطمینان بیشتری بتوان این زوج جوان را ترکیبی قابلاعتنا در سینمای ایران بهشمار آورد که از پس روایت قصههای پیچیده، پرتعلیق و البته مخاطبپسند برمیآیند.