نگاهی به «هالیوود»| چاقویی که دسته خود را نمیبرد / سیاهپوستانی که قربانی قهرمانی سفیدپوستان همجنسباز میشوند
فساد در نظام ستارهسازی و صنعت هالیوود آنقدر گسترده است که فیلمها و سریالهای نقاد خود را هم درون خود هضم و آلوده میکند.
خبرگزاری تسنیم- حمید صنیعی
«هالیوود» سریالی داستانی درباره گروهی از علاقهمندان سینما است که میخواهند با ورود به استودیوهای هالیوودی برای خود مانند دیگر بازیگران سینما اسم و رسمی پیدا کنند. این سریال بدون شک یکی از پروپاگانداییترین سریالهای هالیوودی در تمام سالهای اخیر است. البته اگرچه درون خود به نقد سیستم سرمایهداری و نژادپرستانه در تاریخ دوران طلایی آن پرداخته است اما خود نیز در همین میدان بازی میکند و دچار همان قواعدی است که نزدیک به یک قرن قبل با همان شیوه اداره میشد؛ چاقو نیز در برابر دسته خود جز انفعال حالت دیگری ندارد.
تصویری از سریال هالیوود
داستان این سریال هفت قسمتی محصول نتفلیکس، جوانانی را نشان میدهد که در میان آنان نویسنده و بازیگر سیاهپوست و همینطور همجنسگرا دیده میشود و جالبتر اینکه نویسنده سیاه پوست داستان، خود نیز همجنسگرا است. اگرچه سریال پشتپرده مهمانیهای شبانه همجنسبازانه سران هالیوودی را نشان میدهد و این یکی از افشاگریهای جالب هالیوود درباره خود است، اما برخورد سخت و ستمگرانه همان سران نظام استودیویی با همجنسخواهان را نیز نمایش میدهد تا این دسته از دگرباشان جنسی را مظلوم و مهجور جلوه دهد.
«هالیوود» تلاش و مبارزه عده ای است که باعث شده است تا آزادی به عنوان رکن رکین تمدن و فرهنگ غربی و سیر و فراز و نشیب آن در آمریکا و خصوصا در صنعت بزرگ سینمایی آن بیان شود. درست است که ساخت فیلمی که در این سریال، این گروه رنگارنگ را دور هم جمع میکند خیالی است و در آن سالها فیلمی به نام «مگ» ساخته نشده است و به تبع در آن نه بازیگر سیاهپوستی وجود داشته و نه فیلمنامه نویس سیاه همجنسخواه، اما داستان خیالی است که در پیام خود پیروزی لیبرالیسم فرهنگی برای احقاق آزادی را نمایش دهد و ستایش کند.
نمایی از کارگران جنسی در پمپ بنزین
سریال به خوبی مبارزه علیه نژادپرستی را دستمایه خود میکند تا همجسنگرایی را ترویج دهد؛ از آن فضای بسیار روشن و زیبایی ترسیم کند تا به قول رئیس پمپ بنزین (رئیس فحشاخانه زیرزمینی) دریملند هالیوودی شکل بگیرد. ساختار درام این سریال آنقدر قدم به قدم مخاطبی که احتمالا با تم همجنسگرایی چندان همراه نیست را علیه صاحبان استودیوهای هالیوودی به دلیل نژادپرستی خشمگین میکند که بتواند استدلال کارگردان همجنسگرای فیلم را برای گرفتن آزادی و حق کار و شهرت برای بازیگر و نویسنده همجنسگرای سیاهپوست قبول کند. اینگونه مخاطبی که حاضر نبود همجنسگرایی را به عنوان یک عمل خلاف عرف قبول کند و با آن همذاتپنداری داشته باشد، ناخواسته به علت همراهی با فیلم در جریان مبارزه با نژادپرستی، آزادی همجنسگراها در هالیوود را نیز میپذیرد.
جملهای که هتی مک دنیل (بازیگر فیلم برباد رفته که نقش ندیمه سیاهپوست فیلم را بازی کرد و اجازه نداند تا در مراسم اسکار در میان بازیگران بنشیند و در انتهای سالن قرارش دادند) با بازی کویین لطیفه، بازیگر سیاهپوست فیلم خدمتکار در این سریال بیان میکند، جالب است. او به کمیل سیاهپوست که نقش مگ را در فیلم بازی میکند میگوید که شجاع باش و در سالن در ردیف جلو بنشین. او نیز با شجاعت این کار را میکند و برنده اسکار میشود. اما چه این سکانس و چه دیگر سکانسهای ضدنژادپرستی همه راه صافکنهایی است برای آزادی جنسی و همجنسگرایی به عنوان یکی از غایات فرهنگ منحط و ضداخلاقی آمریکا.
اینچنین سیاهپوستان فیلم به حاشیه و پسزمینه میروند و سفیدان همجسنگرا در پیشانی سریال میدرخشند و قهرمانان سریال میشوند.
در پایان سریال زمانی که یکی از صاحبان استودیو که به انسانیت شهرت دارد و البته همجنسگرا است، میمیرد، تهیهکننده همجنسباز طماع و بیکار هالیوود فرصت را غنیمت میشمارد و با طرح ساخت زندگی این مرد، طرح ساخت اولین فیلم درباره مردان همجنسگرا را مطرح میکند. در آخرین سکانس از این سریال میبینیم که همان پمپبنزینی که محل قرار و ملاقات همجسنگراها است سوژه اصلی فیلم میشود. در این سکانس مهم که حکم حرف اصلی سریال را در آخرین دقایق خود دارد، سیاهپوست نویسنده فیلم مانند عروسکی در گوشهای روی صندلی نشسته و حتی کلمهای از او نمیشنویم و در عوض سکانس با بازیگران سفیدپوست چشم آبی همجنسباز تمام میشود تا سرزمین رویایی آمریکا خلق شود.
نمایی از هالیوود
هالیوود در پایان، همان سرزمین رویایی است که نظام سرمایهداری میخواهد باشد؛ سریال در ابتدای امر شاید قصد دارد تا با نقد صاحبان امتیاز و سرمایه فساد و آلودگی اخلاقی و خیانتهای میان مدیران هالیوودی را بیان کند و اثری معترض باشد اما به مرور میبینیم که خبری از یک اثر مکتب نیویورکی انتقادی هم نیست و تمام سریال در خدمت خود هالیوود است. بازیگرانی که در ابتدای تیتراژ به صورت نمادین از نماد هالیوود بالا میروند و دست یکدیگر را میگیرند تا به اوج شهرت در قله هالیوود برسند، به جز همراهی و دلسوزی صاحبان سفیدپوست سرمایه و امتیاز در هالیوود به این نقطه اوج نمیرسیدند. از این نظر «هالیوود» یک اثر بسیار حاکمیتی و سفارشی است. تمام آنچه که در پروسه ساخت فیلم مگ در این سریال نمایش داده میشود بیانگر روایت ساخت خود همین سریال در نتفلیکس است.
به راستی بازیگران سیاهپوست و همجنسگرا در این سریال جز با اجازه سرمایهداران هالیوود میتوانستند در سال 2020 چنین سریالی را بساند و نمایش دهند؟ اگر فیملسازی در هالیوود قصد آن داشته باشد تا مستقل از جریان اصلی فیلمی بسازد که آزادانه علیه نژادپرستی و حتی همجنسگرایی پیامی داشته باشد، مطمئن باشید که جایش در ابرقدرتی مانند نتفلیکس نیست و باید مانند مل گیبسون برای ساخت فیلم مستقل ضدیهودی مصائب مسیح به دنبال شرکتهای مستقل اروپایی بگردد تا پرفروشترین فیلم مستقل تاریخ سینمای آمریکا باشد.
بنابراین «هالیوود» سریالی برای جان دادن به اعتراضات نژادپرستی نیست بلکه حتی تشدیدکننده آن است؛ سیاهانی که باید قربانی شوند تا همجنسگرایی ترویج شود. اینچنین سریالی که مزه آثار انتقادی را داشت مثل چاقویی شد که دسته خود را نمیبرد!
انتهای پیام /