نگاهی به کارکرد گرایی در آموزش و پرورش ایران
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سجاد رضائی آلی*: تعلیم و تربیت بعد لاینفک زندگی و زیست آدمی بشمار میرود، درحالی که در گذشتههای بسیار دور که مدرسه یا حتی مکتب خانهای یا (بطور کلی نهاد رسمی و متمرکز) برای امر آموزش و پرورش فرزندان وجود نداشته است، پرروش کودکان و نوجوانان بدون وقفه توسط خانوادهها انجام میشده است، این یعنی اولین زنجیره پرورش توسط خانوادهها و با ابزار تقیلد و یادگیری...
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سجاد رضائی آلی*: تعلیم و تربیت بعد لاینفک زندگی و زیست آدمی بشمار میرود، درحالی که در گذشتههای بسیار دور که مدرسه یا حتی مکتب خانهای یا (بطور کلی نهاد رسمی و متمرکز) برای امر آموزش و پرورش فرزندان وجود نداشته است، پرروش کودکان و نوجوانان بدون وقفه توسط خانوادهها انجام میشده است، این یعنی اولین زنجیره پرورش توسط خانوادهها و با ابزار تقیلد و یادگیری تقلیدی صورت میگرفته. اما با توسعه و پیشرفت جامعه و مدرنیته شدن آن، آموزش و پرورش نقش چشمگیر خود را نشان داد و به عنوان مهمترین نهاد و سازمان پرتاب افراد از خانواده به جامعه شد. در واقع کلیدیترین عامل تغییر نگرش به تحصیل و کارکردی بودن تعلیم و تربیت از انقلابهای صنعتی شروع شد. از این رو فرصتی فراهم آمد که معلمان دارای صلاحیت و شایسته بجای خانواده عهده دار امر خطیر تعلیم و تربیت شوند. اما ما در این یادداشت به دنبال تبیین نقش کارکردی آموزش و پرورش در جامعه ایران هستیم. از آنجایی که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سن شروع تعلیم و تربیت 5 سالگی اعلام شده است، کوشش عمومی همه مجریان تحول در آ. پ باید در راستای شکل گیری یک نظام فراگیر در آموزش و پرورش برای جامعه پذیری کودکان از همان سن 5 سالگی باشد؛ یعنی خانوادهها اطمینان پیدا کنند و قبول کنند که باید فرزندان خود را از همان ابتدا به نظام تعلیم و تربیت بسپرند.
یعنی آموزش و پرورش صرفا از کلاس اول دبستان عهده دار آنان نشود، بلکه از سالهای قبل از آن بستر و شرایط را بطور غیر مستقیم فراهم کند. اگر بخواهیم از مؤلفههای کارکرد گرایی سخن بگوییم. باید بیان کنیم که تحصیل در جامعه جمهوری اسلامی ایران باید دارای کارکردهایی از جمله، افزایش تحرک اجتماعی و موقعیت اجتماعی، یافت شغل و شان اجتماعی در خور استعداد و توانمندی، ثبیت و القای ارزشها و فرهنگ رسمی جامعه (جامعه پذیری)، کارکرد آگاهی و تربیت سیاسی و اجتماعی و عامل وحدت آداب و رسوم مختلف ایران باشد. اما مهمترین کارکرد که هدف عمومی تعلیم و تربیت نیز میباشد، شکوفایی و پرورش استعدادها در راستای 6 ساحت مقدس سند تحول بنیادین است. باتوجه به چنین کارکردهایی در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران به این نتایج دست پیدا میکنیم که در آموزش و پرورش: 1) یکی از رسالتهای تعلیم و تربیت، پرورش افرادی است که حامل فرهنگ ارزشی، آرمانی جامعه ایرانی - اسلامی باشند. 2) جذب و گزینش معلمان باید همسو با تعهد به فرهنگ عمومی باشد. 3) نظام انگیزشی معلمان و بطور کلی همه مجریان وزارتخانه عظیم آموزش و پرورش منطبق بر شناسایی استعدادهای فرزندان و فراگیران ایران در طول نظام ارزشی و پرسشهای بنیادین و اساسی جامعه و همچنین حل مسئله برای این پرسشها باشد. 4) تمرکز بر تربیت دانش آموزان تمام ساحتی و برگرفته از علم نافع باشد. در ادامه این یادداشت میخواهیم آمارهایی را بگوییم که نشان از انحراف و دوری ما از این اهدافی که در فوق بیان کردیم دارد. در کنکور سراسری سال 1402 در نوبت دوم، یک میلیون و 119 هزار داوطلب وجود داشت که از این میان 485 هزار داوطلب به سمت رشته تجربی حرکت کرده بودند، این یعنی جامعه میداند پیشرفت و تحرک اجتماعی که در مطالب بالا گفته شد در رشتههای دیگر میسر نیست. (توزیع عادلانه استعداد رقم نخورده است) در سال 1402، طبق آمار 83 درصد ظرفیتهای رشتههای بدون آزمون خالی بوده است، همچنین در سال 1402 از میان یک میلیون و 60 عزار داوطلب واجد شرایط صرفا 600 هزار نفر انتخاب رشته کرده اند. تمامی این موارد میتواند ناشی از عدم آگاهی کامل و دقیق خانوادهها از وظیفه تعلیم و تربیت و همچنین عملکرد اشتباه طولانی مدت آموزش و پرورش در تحقق نقش دقیق کارکردی خود باشد. به هرحال آن چیزی که مشخص است؛ تعلیم و تربیت امری دراز مدت و از جمله پدیدههای دیربازده است، از این رو نمیتوان صرفا این ضعف را به دورهای خاص یا فرد خاصی نسبت داد. آن چیزی که عیان است این است که این اتفاق در طولانی مدت رقم خورده و برای حل آن نیازمند تلاش مستمر در بازه طویل هستیم. برای حل این مشکلات میتوانیم تصویری از پدیدههای دیگر بدهیم، بطوری که کشور عزیز ما ایران در بین سایر کشورها تعطیلات کمتری دارد و در عین حال ساعات آموزشی آن نیز کمتر است از طرفی طبق آزمون تیمز و پرلز زمان آموزشی ما 60 درصد زمان آموزشی سایر کشورها است و از این منظر باید این نواقص و معایب نیز برطرف بشود. به هرحال تمامی مسئولین، معلمان، دانش آموزان، اساتید دانشگاهها و دانشجویان باید چاره جویی کنند تا آموزش و پرورش به عنوان ید واحده در مسیر تحول قرار بگیرد؛ و همان گونه که امام خمنیی رحمه الله علیه فرمودند آموزش و پرورش وسیله ارتقای عبادی، اخلاقی، علمی و هنری جوانان را به عینه مهیا سازد. از طرفی با اتکا به قدرت لایزال الهی در زمینه فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی زمینه ساز جامعه مهدوی باشیم.
* سجاد رضائی آلی؛ دانشجوی کارشناسی دانشگاه فرهنگیان مشهد
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.