هنوز جایی برای پیرمردها در سینما هست؟!
وقتی یک کارگردان قدیمی و کهنهکار فیلمی میسازد، با او با احترام رفتار میکنند. برایشان بزرگترین افتتاحیهها را میگیرند. فیلمشان به بهترین فستیوالها راه میباید.
به گزارش مشرق، جایی هست برای پیرمردها. هنوز هست. آنها هنوز زندگی میکنند، فیلم میسازند، هنر خودشان را به نمایش و قضاوت عمومی میگذارند. برخلاف بسیاری از همسنهای خودشان، خانهنشین نشدهاند. تمام نشدهاند. هنوز در چشمهایشان برقی هست وقتی صحبت از یک پروژه جدید را میشنوند.
هنوز هم عوامل تولیدشان با آنها در تماسند. هنوز هم تقویم کاری دارند. بازنشست نشدهاند. خودشان را بازنشسته اعلام نمیکنند. قرار نیست کنار بکشند. هنوز فیلم میسازند.
در روزگاری که تارانتینو در 60 سالگی اعلام میکند که تنها قصد دارد یک فیلم دیگر بسازد و کنار بکشد، کارگردانهایی با دو یا حتی سه دهه عمر بیشتر، هنوز عطش ساختن دارند. هنوز دوست دارند درگیر جزئیات شوند. بسازند، بنویسند یا تهیه کنند. خیلیها دیگر نمیسازند. بازنشستهاند.
خیلیهای دیگر کار اجرایی پشت دوربین را کنار گذشتهاند و استودیوهای فیلمسازی ساختهاند یا حتی تهیهکننده شدهاند. کار را سپردهاند به دیگران. نظارت میکنند. یک عده، هنوز میسازند. هنوز با فیلمنامهنویس سروکله میزنند. هنوز بازیگر استخدام میکنند.
هنوز تقویم کاری خود را با فیلمبردار یا تدوینگرشان چک میکنند. هنوز درگیر پیشتولید، تولید و پساتولید میشوند. آنها هنوز زندهاند و فیلم میسازند. سوال این است که چرا ما هنوز درگیر آنهاییم.
چون هنوز حرفی برای گفتن دارند!
اینطور نیست که آنها پیر، مفلوک یا قدیمی شده باشند و دیگر نتوان به صحبتهایشان گوش کرد. هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارند و هنوز میشود از تماشای کارهایشان لذت برد. آنها هنوز قابلیت این را دارند که یک اتفاق جدید را رقم بزنند و این حسنی است که طرفداران قدیمیشان از این بابت بسیار خوشحالند.
مهمترین چیزی که میتوان در مورد آنها گفت این است که عمده آنها هنوز فلسفهای برای فیلم ساختن دارند. هنوز هم میتوان ریشه عقاید مذهبی یا اجتماعی یا سیاسی آنها را در فیلمهایشان دید و از تماشایشان لذت برد. آنها حرفی برای گفتن دارند چون همیشه همینطور بودهاند.
کار به تئوری فیلمساز مولف ندارم. اساسا آدمها در این حرفه، همیشه حرفی برای گفتن دارند. حتی اگر دم دستی و ساده باشد. فلسفهای که در طول چندین و چند دهه کار فیلمسازی، توشه راهشان بوده، در این فیلمهای آخری هم با آنها هست. تماشای کارهای آنها هنوز لذتبخش است چون هنوز همانی هستند که قبلا بودند و در دنیایی که آدمها به فاصله یک رفرش شدن نتایج انتخابات، موضع سیاسیشان تغییر میکند، ثابت ذهنی و فکری این افراد اطمینانبخش و قابل تحسین است.
کن لوچ یک کارگردان اجتماعی است. حتی اگر نگوییم چپ، اما دغدغه او طبقه کارگر و فرودست بوده و هنوز هم هست.
اسکورسیزی همیشه تهنگاه فیلمهایش، یک نگاه مذهبی به زندگی، مرگ و مجازات دارد. شاید درست عین گراهام گرین در کتابهایش که یک تم کاتولیکی در آثارش کاملا مشهود است. وودی آلن همان نگاه طنز و پوچگرایانه همیشگیاش به زندگی را دارد.
قصه اینجاست که این آدمها، چندین دهه مضامین ذهنی خودشان را در اختیار مخاطبان گذاشتهاند. نگاه مردسالارانه «کلینت ایستوود» در کارهایش، تا امروز تکرار شده. هر بار به سمتی و صد البته این نگاه مردسالارانه ضدزن هم نیست. نوعی نگاه دست راستی سبک است در مواجهه با جامعه وقت آمریکا. «گران تورینو» نمونه مناسبی است از نگاه ایستوود به جامعه در حال تغییر کشورش.
کیفیت محصول آنها تضمین شده است
چرا کارهای آنها را دوست داریم؟ طبیعی است چون اسم آنها برند است. این برند یک معنای مشخص دارد. اینکه شما قرار است یک کالای قابل اعتماد را دریافت کنید. رستورانهای قدیمی را دیدهاید؟ آنهایی که هنوز محصولشان همان کیفیت دهههای قبل را دارد.
از کیفیت کار نمیدزدند چون برایشان مهم است که محصولشان باکیفیت باشد. برایشان مهم است چون یک برند چند دهساله هستند. نکتهای که برای افزایش یا حفظ کیفیت اهمیت دارد استفاده از همکاران خوب است. وقتی محصولی از این کارگردانهای باکیفیت را میبینی مطمئنی فیلمبردار، فیلمنامهنویس، مسئول انتخاب بازیگر، تدوینگر و آهنگساز، هم کارشان را بلدند و هم خودشان یک برند به حساب میآیند. آنها میدانند که مشغول انجام یک پروژه درجه یک هستند و باید بهترین کیفیت ممکن را با خود به پروژه بیاورند.
تیمسازی مهمترین دلیل موفقیت این کارگردانهاست. آنها دههها تجربه کار با عوامل تولید را دارند و میدانند چطور از یک تیم بسیار باکیفیت بهترین محصول و خروجی را بیرون بکشند. اگر به دنبال یافتن دلیل موفقیت این فیلمسازان کهنهکار بعد از سالها و دههها کار هستید، بخشی از دلیل در این است که آنها قواعد کار تیمی را رعایت میکنند ضمن اینکه قطعا از نوآوریهای موجود در صنعت سینما نیز بهره میگیرند.
برای نمونه آوردن پیرامون این بحث، میشود اسکورسیزی را یک نمونه تمامعیار از کیفیت محصول اسم برد. فقط نگاه کردن به فهرست عوامل تولید دو کار آخر او یعنی «آیریش من» و «قاتلان ماه کامل» نشان میدهد که اسکورسیزی چه تیم پرستاره و بلندبالایی را دور خود جمع کرده و نتیجه کار این همه آدم درخشان و برجسته جلو یا پشت دوربین، تبدیل به چه کارهای باکیفیتی شده.
آیریش من که واقعا یک اثر تماشایی است و قاتلان ماه کامل هم که مورد انتظارترین فیلم سال 2023 است و منتقدان و اهالی سینما، برای دیدن آن انتظار میکشند. در کارهای وودی آلن همیشه ستارههای هالیوودی حضور دارند و اتفاقا با لذت و افتخار در کارهای او حضور دارند.
نکته دیگر کیفیت کارهای کارگردانهای کهنهکار است. کارهای آلن از نظر کیفیت، تفاوت معناداری با کارهای گذشتهاش ندارند. کارهای کن لوچ همچنین. پولانسکی همچنین. «افسر و جاسوس» یکی از بهترین کارهای این کارگردان و یک اثر هنری بسیار چشمنواز است. یک کار بسیار باکیفیت، خوشساخت و تماشایی.
با آنها با احترام برخورد میشود
وقتی یک کارگردان قدیمی و کهنهکار فیلمی میسازد، با او با احترام رفتار میکنند. برایشان بزرگترین افتتاحیهها را میگیرند. فیلمشان به بهترین فستیوالها راه میباید و آنجا با بالاترین حد ممکن از احترام تحویل گرفته میشوند.
برایشان تبلیغات فراوان، نشستهای خبری فراوان، تولید محتوای سفارشی و درجه یک و رونمایی درست و حسابی میگیرند. کالایی که تولید میشود یک محصول درجه یک و گرانقیمت است و برایش بهدرستی هزینه میشود. برندهای پرسابقه در سینمای جهان بسیار اعتبار دارند و به اندازه اعتبارشان قدر میبینند.
یک نمونهاش اینکه برای آنها همیشه یک راه ایجاد میشود. مثلا اسکورسیزی برای فیلم مرد ایرلندی، بودجهای میخواست که در زمانه کرونا در دسترس نبود. نتفیلکس حاضر شد 157 میلیون دلار برای فیلم او هزینه کند. هزینهای که از خیلیها دریغ شد، در اختیار اسکورسیزی قرار گرفت. همچنین وقتی کارگردانهای مستقل و باسابقه برای ساختن یا پخش فیلمهای خود دچار مشکل بشوند، در انواع جشنوارهها به سمت آنها باز میشود.
حضور آنها در جشنوارههای مختلف اعتباری است. نمونهاش کنلوچ 86 ساله، فیلمساز مستقل چپ که فیلمهای کمهزینه میسازد و در جشنوارههایی مثل کن کارهای خود را عرضه میکند. کن برای امثال لوچ، فرصتی برای بازاریابی و توزیع و پخش فیلمهایش فراهم میکند.
یادمان باشد لوچ، آدم سیستم و کمپانیهای فیلمسازی نیست و معمولا فیلمهای کمهزینه و بدون ستاره میسازد و فیلمهایش موقع پخش شدن از سالنهای پرتعداد سینمایی برخوردار نمیشود. جشنوارههای سینمایی برای امثال لوچ و کارگردانهای کهنهکاری مثل او، همیشه یک فرصت ایجاد میکنند تا بتواند کارش را درست انجام بدهد.
منبع: روزنامه فرهیختگان