سه‌شنبه 6 آذر 1403

واکنش تاریخی به ادعای مخالفت امام خمینی با نوروز!

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
واکنش تاریخی به ادعای مخالفت امام خمینی با نوروز!

در پی انتشار مطلبی در خصوص قصد امام خمینی (س) برای حذف نوروز از تقویم ایران که از سوی رسانه بیگانه عنوان شده بود، یادداشتی با عنوان «دروغ گوی کم حافظه / پاسخِ تاریخی به ادعای کذب مخالفت امام خمینی (س) با نوروز!» به قلم روزبه علمداری منتشر شده است.

به گزارش تابناک به نقل از جماران، متن این یادداشت به این شرح است: یکی از دوستان مطلبی را از یکی از تلویزیون های خارج نشین برایم فرستاد. در این چند دقیقه که من دیدم یکی از شرکت کنندگان می گفت:«[امام] روح‌الله خمینی مانند طالبان قصد داشت نوروز را از تقویم ایران حذف کند اما مردم نگذاشتند.»

حقیقت قضیه اینکه می خواستم از کنار موضوع بگذرم ولی دوست من اصرار داشت که صحت و سقم داستان را جویا شود.

گفتم دروغ داستان آنقدر واضح است که اگر کسی فقط در اینترنت جستجوی کوتاهی داشته باشد به خوبی از این امر مطلع می شود.

به عنوان نمونه چند مثال را نقل می کنم.

1- دکتر صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود درباره اولین عید نوروز پس از پیروزی انقلاب اسلامی می نویسد:«من در جریان تدارک رفراندوم در روزهای آخر اسفند مرتب به قم رفت و آمد می‌کردم. در روز اول عید سال 58 در بیت امام در قم بودم که هیأت دولت خدمت ایشان رسیدند. یادم است یک کیسه پلاستیکی کنار امام بود که در آن سکه‌های کوچک یک ریالی بود. مهندس بازرگان خطاب به امام گفتند یک عیدی در شأن انقلاب به ما بدهید. امام به هر کدام از وزرا از این سکه‌ها دادند. من گفتم جداگانه خدمتتان می‌رسم این فایده ندارد. وقتی همه رفتند و امام هم رفتند داخل، به آقای صانعی گفتم ببینید اگر آقا اجازه می‌دهند بروم خدمتشان. ایشان از سر لطف گفت شما از ما به امام نزدیکتر هستید ما باید از طریق شما اجازه بگیریم. رفتم نزد امام، داشتند بین دو اتاق قدم می‌زدند. سلام کردم و با حالت خنده و تبسم پر از مهر و عطوفت گفتند هان چیه؟ گفتم عیدی می‌خواهم. کیسه را برداشتند، گفتم نه اگر همه‌اش را هم بدهید فایده‌ای ندارد. ایشان 5-6 تا از همان سکه‌ها دادند و یک شوخی هم کردند و گفتند: تو باید از پدرت برای ما عیدی بگیری.»

2- حجت الاسلام رحیمیان نیز در خاطرات خود می نویسد: «حضرت حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان، یکی از اعضای دفتر امام می نویسد: «ما روز نوروز به اتاق حضرت امام وارد شدیم... امام حدود ساعت نه صبح، با نشاط تر از روزهای گذشته و متبسم و با قبای نو وارد شدند, و به افراد حاضر که در مجموع با دکترها پنج نفر بودیم، چند بار مبارک باشد گفتند. سپس خودشان سراغ سکه های یک ریالی را گرفتند و کف دست قرار دادند، افراد حاضر نیز بعد از دست بوسی, هر کدام چند عدد برداشتند. مشابه این برنامه در نوروز سال های دیگر نیز تکرار می شد.»

3- نویسنده کتاب خمینی روح الله در مطالب خود آورده است که: «از رفته‌گر کوچه‌اش] امام خمینی [پرسیدم آیا هرگز او را دیده‌ای؟ گفت: «دوبار اما در هر عیدی، عیدی ام در یک پاکت دربسته می‌رسید». پرسیدم آخرین عیدی را کی گرفتی؟ گفت: «یک هفته قبل از نوروز با یک نامه که قابش کرده‌ام و یک جفت جوراب که پا نکرده ام». حلقه مفقوده ام در اینکه به اعیاد ملی چه مقدار بها می‌داده از این جا پیدا شد و وقتی به آثارش رجوع کردم دیدم از کثرت ظهور چنین مطلبی پنهان مانده است... مردی که یک نسل پیش نوجوان بود گفت: هفته های آخر اسفند 1335 برای خانواده ما هفته بدی بود. پدر نداشتم، مادرم نتوانسته بود لباس نو تهیه کند. غروبی غمگین کسی درِ خانه‌مان را کوبید برق شادیِ چشم های مادرم، خانه را روشن کرد. بقچه ای را که حاج آقا روح الله فرستاده بود باز کرد. برای همه اعضای خانواده لباس فرستاده بود. چه لباس هایی! هرگز بلوز و شلواری به زیبایی هدیه او نپوشیده ام.»

4- حضرت امام خمینی (س) در نوروز جلوس داشتند و تبریک می گفتند و تبریک دیگران را می پذیرفتند و در پیام تلویزیونی خود دعای معروف «یا مقلب القلوب والابصار...» را می خواندند.

5- از حجت الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی نوه حضرت امام در کتاب «پدر مهربان» نقل شده است که «منزل امام در نوروز سال 1368 خیلی شلوغ بود، من و [پسر دایی ام] یاسر و [برادرم] محمدتقی در خانه دایی‌ام [مرحوم یادگار امام] داشتیم بازی می‌کردیم و منتظر بیرون آمدن امام بودیم. یکدفعه حسن آقا از در وارد شد و گفت: عیدی گرفتید؟ گفتیم: نه. گفت: سریع بروید که آقا شما سه تا را صدا کرده. ما با سرعت به آنجا رفتیم. عیدی امام به ما در سال های 65 تا 67 سیصد تومان بود؛ ولی سال 68 به ما هزار تومان عیدی دادند. امام همیشه وقتی می خواستند عیدی بدهند هیچ وقت نمی گفتند: بگیر. می گفتند: بیا جلو. ما را یکی یکی در بغلشان می نشاندند و بعد عیدی می دادند و یک دستی روی سر ما می کشیدند و بعد می رفتیم.»

6- این همه را اضافه کنید به خاطرات خانواده امام که از دوران قم و نجف و نوروزهای مختلفی که داشته اند بازگو می کنند. در تمام این خاطرات تقید همسر امام به چیدن سفره هفت سین هم مشاهده می شود.

این ها را نوشتم ولی دروغ دشمنان «خمینی» تمامی ندارد. پس چنانکه نوشته اند، «شنونده باید عاقل باشد». والا، حرف بی دلیل را می توان در هر جا گفت. شلوغ بازار است، می گویند و می روند. چنانکه تا کنون نیز رفته اند و تنها عرض خود برده اند و زحمت ما را داشته اند.