دوشنبه 21 مهر 1404

وقتی قیام روشنفکران به نتیجه نرسید

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
وقتی قیام روشنفکران به نتیجه نرسید

رمان «خاک بکر» ایوان تورگنیف داستان دورانی است که روشنفکران روسیه برای برپایی حکومت جمهوری مقابل الکساندر دوم قیام کردند اما به توفیق نرسیدند.

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «خاک بکر» نوشته ایوان تورگنیف، نویسنده روس یکی از کتاب‌های مجموعه «داستان خارجی» انتشارات امیرکبیر است که اولین چاپش مربوط به سال 1349 و ترجمه عبدالرحمن رزندی است.

ایوان سرگه یویچ تورگنیف، نویسنده این کتاب، متولد 1818 و درگذشته به سال 1883 است. پدرش سرگئی افسر بازنشسته ارتش بود که علاقه‌ای به همسرش نداشت اما مادر تورگنیف که زنی ثروتمند و بداخلاق بود، شوهرش را تا حد پرستش دوست داشت. بی مهری پدر به مادر باعث شد رفتار مادر ایوان روز به روز بدتر شود و به سمت خودکامگی حرکت کند. سرگئی در سال 1834 درگذشت و اداره املاک و تربیت ایوان به مادرش رسید که با رفتار خشن و مستبدانه خود، روح پسرش را آزار می‌داد.

بین آثار تورگنیف تاثیر خوبی‌های پدر در داستان «عشق نخستین» و ستمگری‌های مادر در «یادداشت‌های یک شکارچی» خود را نشان می‌دهند. تورگنیف شخصیتی دوگانه داشت و همیشه تحت تاثیر کسانی بود که از لحاظ شخصیت و اراده، قوی‌تر از او بودند.

رکوردشکنی فروش یک کتاب «تاریخ‌ساز» در بازار نشر ایران

او سال 1833 وارد دانشگاه مسکو شد و بعد با مادرش به سن پترزبورگ رفت تا تحصیلاتش را در دانشگاه این شهر ادامه دهد. بعد هم راهی آلمان شد و در دانشگاه برلین به تکمیل تحصیلات فلسفه خود پرداخت. بعد از آن هم با فلسفه هگل که ماهیت انقلابی داشت آشنا شد؛ بنابراین یک وجه شخصیت او، انقلابی گری و وجه دیگرش، همان تاثیرپذیری از دیگران بود.

تورگنیف در ابتدا شاعر بود اما پس از مرگ مادر، شعر و شاعری را رها کرد و به نوشتن نثر رو آورد. «خاطرات روزانه یک آدم زیادی» نبوغ او در نوشتن را نشان داد و جای او را در ادبیات روسیه باز کرد. او نمایشنامه‌های زیادی نوشت که مشهورترین‌شان «یک ماه در حومه» است.

داستان کوتاه هم دیگر ژانری بود که او آزمود و مجموعه آنها را در «یادداشت‌های یک شکارچی» چاپ کرد. او که روحیه‌ای انقلابی داشت، به خاطر چاپ این مجموعه داستان که قصه‌هایی را ضد سرمایه‌داری شامل می‌شد، 18 ماه به اسپاسکویه تبعید شد.

«خاک بکر» آخرین و بلندترین رمان تورگنیف است که اولین‌بار در شماره‌های ژانویه و فوریه مجله پیک اروپا در سال 1877 منتشر شد. او در این رمان از انقلابِ در راه روسیه گفت و نقشی پیشگویانه در جامعه کشورش ایفا کرد.

این رمان به گفته برخی منتقدان، یک رمان اجتماعی آگاهی‌دهنده و موفق است که مخاطب را با زندگی جوانان روشنفکر انقلابی که بین مردم عادی حضور دارند و به زندگی پرناز و نعمت پشت پا می زنند، آشنا می‌کند. جوانان حاضر در «خاک بکر»، ملک‌های خود را با دهقانان تقسیم می‌کنند و همان آینده‌ای را نشان می‌دادند که انقلاب اکتبر روسیه حاکم کرد.

داستان رمان پیش رو مربوط به سال‌هایی است که الکساندر دوم تزار روسیه با صدور فرمانی، سرواژ (رعیت داری یا سرف داری) را در روسیه لغو کرد و در مقابل، روشنفکران برای مبارزه تمام عیار و کسب آزادی قیام کردند. آن‌ها تلاش داشتند نظام جمهوری را در روسیه برپا کنند اما موفق نشدند.

«خاک بکر» محصول تفکر گسترده و مترقی تورگنیف است. او که قلم زدن در حوزه نثر را با نوشتن درام‌های عاشقانه شروع کرده و بیشترین تکیه اش بر تفسیر عشق‌های طبقه اشراف بود، در کتاب‌های «پدران و پسران»، «دود» و «در آستانه فردا» نگاهی تازه پیدا کرد و به زندگی اجتماعی مردم کشورش پرداخت.

عناصر انقلابی در رمان «خاک بکر» هرکدام یک ویژگی منفی دارند و نژادنف قهرمان داستان در نهایت دست به انتحار می‌زند. گالو شکین، تاجر انقلابی مسلک هم که گویی از ترس مجازات دیوانه شده، جا می زند و پشیمان از کرده خود، طلب عفو می کند. حرکت های شخصیت های انقلابی این رمان کور و بدون هدف هستند و استرودوموف هم به دست مغازه داری که به شورش تحریکش کرده کشته می شود. کیسلیا کوف نویسنده و طراح جنبش‌های انقلابی هم پس از یک ماه آزاد می‌شود و مشخص نیست براساس چه عاملی به این آزادی مشکوک می‌رسد. سالومین و مارینا هم به عنوان دو عنصر پیشتاز قصه، با هم ازدواج و کارخانه‌ای دایر می‌کنند.

رمان مورد اشاره، در 38 فصل نوشته شده است. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

صبح روز بعد، وقتی که نژادنف از خواب بیدار شد، از آنچه که اتفاق افتاده بود کوچکترین احساس ناراحتی نکرد و برعکس سرشار از یک نوع لذت آرام بخش بود، گویی کاری انجام داده بود که می بایستی خیلی پیش از این انجام گرفته باشد. از سیپیاگین تقاضای دو روز مرخصی کرد.

با اینکه سیپیاگین کمی سختگیری، کرد با وجود این بلادرنگ تقاضایش را پذیرفت و نژدانف عازم منزل مارکلوف شد. قبل از حرکتش ترتیبی برای دیدن مارینا داد. او نیز آشفته نبود، به آرامی و مصمم به او نگاه کرد و او را به طور خیلی طبیعی «عزیزم» خواند. به آنچه که ممکن بود نژدانف در منزل مارکلوف بشنود بسیار علاقه‌مند بود و از او خواهش کرد که همه چیز را به او بگوید.

نژدانف جواب داد: البته!

بعد فکر کرد: «به طور کلی، چرا ما باید مضطرب بشویم؟ در دوستی ما احساس شخصی فقط یک نقش فرعی... به عهده دارد و پیوند ما جاودانی است. به خاطر هدف؟ بله، به خاطر هدف!»

نژدانف این طور فکر کرد و نمی‌دانست که چقدر حقیقت و چقدر دروغ در افکارش نهفته است.

مارکلوف را در همان وضع خسته و افسرده روحی یافت. بعد از یک ناهار بسیار ساده، با همان کالسکه مشهور به کارخانه نخ ریسی فالی یوا بازرگان، جایی که سالومین می زیست، رهسپار شدند. (اسب دوم که به کالسکه بسته شده بود کره جوانی بود که قبلا هرگز یراق نشده بود. اسب خود مارکلوف هنوز کمی می‌لنگید.)

کتاب مورد اشاره زمستان 1401 به چاپ هشتم رسید و به تازگی نسخه‌های چاپ نهمش وارد بازار نشر شده است. چاپ هشتم ترجمه عبدالرحمن رزندی از «خاک بکر» با شمارگان 350 و چاپ نهمش با تیراژ هزار نسخه عرضه شد.