وقتی هر آیه را به نام کسی میزنند؛ انحرافی که امام صادق هشدار داد

برای توجیه جایگاه خود، آیات قرآن را به نام افراد و قبایل تأویل میکردند و از معنای عام و جاودان وحی، معنایی خاص و مقطعی میساختند. این خطر امروز در قالبهای جدید، از رسانه تا منبر، رخ مینماید.
خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: در روزگار ما، یکی از آشکارترین آسیبهای فهم دینی، پدیدهای است که میتوان آن را «تطبیقگرایی» نامید؛ یعنی میل شتابزده به اینکه هر آیه از قرآن را بر شخص یا رخدادی خاص در زمان حاضر منطبق کنیم. در نگاه نخست، این رفتار نشانهی شور دینی و علاقه به قرآن به نظر میرسد، اما در واقع، یکی از لغزشگاههای بزرگ معرفتی است؛ زیرا انسان را از شنوندهی سخن خدا به تفسیرگری خودبنیاد تبدیل میکند که معنای وحی را در قالب باورهای شخصی و موقعیتهای اجتماعی میریزد.
تطبیقگرایی در ظاهر با نیت فهم قرآن انجام میشود، اما در باطن نوعی تصرف در معنای آیات است. هنگامی که مفسر، بدون معیارهای علمی و روایی، هر نشانهای را بر فرد یا جریان دلخواه خود منطبق کند، عملاً قرآن را به ابزاری برای اثبات دیدگاه خود بدل کرده است. نتیجهی چنین روشی، فروپاشی مرجعیت قرآن و گمشدن مرز میان «هدایت الهی» و «برداشت انسانی» است.
تطبیقگرایی تنها آسیبی فکری نیست، بلکه پیامدهای اجتماعی خطرناکی نیز دارد. وقتی افراد یا جریانها آیات قرآن را به دلخواه خود بر اشخاص یا حوادث روز تطبیق میدهند، دین از جایگاه «معیار حق» به ابزار «توجیه منافع» سقوط میکند. این رویکرد، جامعه را دچار چنددستگی و نزاع میسازد؛ زیرا هر گروه، قرائت خود را وحیانی میپندارد و دیگری را باطل میشمارد. نتیجه آن است که وحدت ایمانی از میان میرود، اعتماد مردم به مرجعیت دینی آسیب میبیند و قرآن، به جای آنکه سرچشمهی آرامش و عدالت باشد، به میدان رقابتهای فکری و سیاسی بدل میشود. در چنین فضایی، حقیقت قربانی تفسیرهای شخصی میشود و ایمان جمعی به تدریج در گرداب شعارهای دینیِ بیروح فرو میرود.
چرا عقل دورترین چیز به تفسیر قرآن است؟تاریخ تفسیر نشان داده است که این آسیب همواره در کمین بوده است. گروههایی در گذشته، برای توجیه جایگاه خود، آیات قرآن را به نام افراد و قبایل تأویل میکردند و از معنای عام و جاودان وحی، معنایی خاص و مقطعی میساختند. این همان خطری است که در عصر ما نیز در قالبهای جدید، از رسانه تا منبر، رخ مینماید و در نهایت، چهرهی قرآن را از کتابی برای همهی زمانها به متنی مقطعی و حزبی تقلیل میدهد.
در برابر این انحراف، امام صادق علیهالسلام هشدار میدهند و میفرمایند: «لَا تَقُولُوا لِکُلِ آیَهً هَذِهِ رَجُل وَ هَذِهِ رَجُل...»؛ یعنی به هر آیهای نگویید این برای فلان مرد است و آن برای دیگری. (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج1، ص536) امام با این سخن، باب تأویلهای خودسرانه را میبندند و مردم را از نسبت دادن بیاساس آیات به اشخاص بازمیدارند. این جمله، در حقیقت، مرز میان «تدبر در قرآن» و «تطبیقگرایی بیضابطه» را روشن میکند.
امام صادق علیهالسلام در ادامه توضیح میدهند که قرآن ساختاری جامع دارد: بخشی از آن دربارهی حلال و حرام است، بخشی دربارهی امتهای گذشته و آینده، و بخشی احکام و قوانین جاری میان مردم است. این بیان به ما میآموزد که قرآن، نظامی از معارف بههمپیوسته است و نباید با نگاه جزیرهای و شخصمحور، معنای آن را از پیوستگی الهیاش جدا کرد. ایشان سپس به نقش پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اشاره میکنند که مأمور بود احکام الهی را به مردم برساند و پس از آن، واجبات و فرائض در دین تثبیت شد. از این رو، امام یادآور میشوند که معیار عمل دینی، آن چیزی است که از پیامبر رسیده است، نه برداشتها و تطبیقهای افراد. همینجا آیهی شریفه «ما آتاکُمُ الرَسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُوا» را میآورند تا نشان دهند که مرجع نهایی در تفسیر و عمل، سنت پیامبر است. این آیه گویای آنست که آنچه رسول به شما عطا کرده، دریافت کنید و از آنچه نهیتان کرده، باز ایستید.
پیام پنهان در این حدیث آن است که قرآن کتابی فراتر از زمان و اشخاص است. هرچند در هر دوره میتوان از آن الهام گرفت، اما این الهام باید در پرتو قواعد فهم، سنت معصومان و روح کلی قرآن باشد، نه با ذوق و سلیقهی افراد. قرآنِ منهای عترت مساوی با ضلالت است و این همان سری بود که رسول خدا در حدیث ثقلین بیان فرمود. در غیر این صورت، قرآن از کتاب هدایت به ابزار جدال و سیاست تبدیل میشود. امام صادق علیهالسلام با این هشدار در واقع راهی را برای فهمی عقلانی و تعبدی از قرآن هموار میسازند. ایشان میخواهند امت اسلام بیاموزد که قرآن را نه با عینک اشخاص، بلکه با نگاه توحیدی بخواند. این یادآوری، پاسخی است به انحرافی که هنوز هم زنده است: اینکه هر گروه و فردی، آیات را به نفع خویش مصادره کند.
حقیقت آن است که تأویل قرآن تنها در اختیار عترت پیامبر علیهمالسلام است؛ آنان که علم الهی و باطن وحی نزدشان به ودیعه نهاده شده است. هرکس جز آنان، اگر بخواهد آیات را به میل خویش تفسیر یا بر اشخاص و رخدادها تطبیق دهد، در واقع پا در جایگاه عترت نهاده و به حریم علم معصوم تجاوز کرده است. تطبیقگرایی در چنین معنایی، نه تفسیر قرآن، بلکه نوعی تصرف در مقام ولایت علمی اهلبیت است؛ گامی خطرناک که مرز بندگی را میشکند و انسان را از شنوندهی وحی به مدعی سخن خدا بدل میکند.
به این ترتیب، سخن امام صادق علیهالسلام، نه صرفاً نکتهای تفسیری، بلکه بیانی راهبردی در حفظ قداست و جامعیت قرآن است. قرآن به واسطهی تبیین پیامبر و اهل بیت وحی، آینهای است که باید در آن حقیقت را دید، نه چهرهی خود را. و تطبیقگرایی، غبار این آینه است که اگر زدوده نشود، فهم دینی را از درون تهی میکند و امت را از سرچشمهی روشن هدایت محروم میکند.