شنبه 3 آذر 1403

پاسخی به ادعای اخیر مهدی نصیری؛ "مغالطه ارجاع به تاریخِ پیش از دگردیسی"

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
پاسخی به ادعای اخیر مهدی نصیری؛ "مغالطه ارجاع به تاریخِ پیش از دگردیسی"

مهدی جمشیدی در پاسخ به ادعای اخیر مهدی نصیری درباره حمایت‌های رهبر انقلاب از وی در روزنامه کیهان و متهم کردن ایشان به افراط‌گرایی، نوشت: "بهترین دوره فعالیت نصیری، همین دوره کیهان بود و پس از آن به‌تدریج، او رو به دگردیسی و افول نهاد."

- اخبار سیاسی -

به گزارش خبرگزاری تسنیم، مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به انتقاد از اظهارات اخیر مهدی نصیری پرداخته است. نصیری مدیر مسئول روزنامه کیهان در دهه هفتاد در ادعاهای اخیرش نوشته است که چون در دوره روزنامه کیهان و هفته‌نامه صبح، رهبر انقلاب از من دفاع می‌کرد، بنابراین آنان که می‌گویند من در گذشته دچار افراطی‌گری بودم، رهبر انقلاب را نیز - که حامی من بوده است - ملامت می‌کنند.

آقای مهدی نصیری! «عصر حیرت» یا زیاده‌روی در مرده‌خواری؟

جمشیدی در پاسخ به این اظهارات نصیری ضمن اشاره به اینکه "در این سخن وی، مغالطه‌های فراوانی نهفته است"، نوشت:

1. نصیری در زمان مدیریتش در روزنامه کیهان، دچار برخی جزئیات ناصواب و لغزش‌های موردی بود، اما جهت‌گیری و عمده مضامین، درست و به‌حق بودند. روشن است که رهبر انقلاب نیز بر اساس جزئیات، اظهارنظر نمی‌کنند و حداکثر این است که تذکرهای موردی می‌دهند؛ چنان‌که خودِ نصیری هم تصریح که رهبر انقلاب در همان مدت حاکمیت وی در کیهان، تذکر می‌داد. بنابراین، هرگز این‌گونه نبوده که تأیید رهبر انقلاب، مطلق و کامل بوده باشد و هیچ نقص و خللی در کار نصیری در میان نبوده باشد.

2. از قضا، بهترین دوره فعالیت نصیری، همین دوره کیهان بود و پس از آن به‌تدریج، او رو به دگردیسی و افول نهاد. در میان تمام «نصیری‌های جابجاشده» در دهه‌های گذشته، بهترین نصیری، همان «نصیریِ کیهان» است. «نصیریِ کیهان»، بیش از همه نصیری‌ها به آرمان‌های انقلاب، نزدیک بوده و پس از این است که چرخش‌های او لایه به لایه واقع می‌شوند و او فاصله می‌گیرد.

نصیری به «تاریخِ دور» ارجاع می‌دهد تا بطلان داوری ما را اثبات کند، درحالی‌که «گذشته مورد انتقاد ما»، این تاریخ نیست. او تاریخ را بسیار به عقب کشیده است و از جایی آغاز کرده که در آن مشترک هستیم. بنابراین، ما مدعی نیستیم که «نصیریِ کیهان»، افراطی بوده است، بلکه سخن در «نصیریِ پساکیهان» است.

اختصاصی | یادداشت تفصیلی مسعود رضایی درباره مهدی نصیری: این سخنانتان مصداق بارز شیادی نیست؟

3. نخستین تغییر ناصوابی که در نصیری رخ داد این بود که او در اثر بی‌تابی و کم‌تحملی نسبت به مواجهه‌های عینی، به خلوت «اخباری‌گری» پناهنده شد و به جان فلسفه و عرفان افتاد و با ریشه‌های معرفتی و اصیل در افتاد. او در این دوره از حیات خویش، کار نامعقولیت را به آنجا رساند که «فن‌آوری» را برنتابید و حتی «علوم طبیعی» را واجد دو گونه دینی و سکولار تعبیر کرد. در این دوره، او هر مسأله معرفتی را با پاسخی حل می‌کرد که در «انتهای پیوستار» قرار داشت و جز بر «نفی» و «طرد» و «سلب» دلالت نداشت.

او در اثر تجربه شخصی خود، به «انسداد» و «امتناع» رسیده بوده و می‌خواست با تعبیر سنت‌اندیشانه و اخباری‌مسلکانه نسبت به اسلام، خود را تسکین بدهد. اگر دین‌فهمی امثال سروش، به دره نسبیت فلسفه تحلیلی غلتید، دین‌فهمی او به مرداب جزمیت‌های ظاهربینانه شبه‌دینی افتاد. نقطه آغاز چرخش او، انحطاط تفکر عقلی‌اش بود که البته جامه دینی به تن داشت و با اخباری‌گری توجیه می‌شد.

به‌راحتی می‌توان حدس زد کسی که این اندازه درباره امور خنثی و غیرارزشی، موضع نفیی می‌گیرد، همه واقعیت‌های برآمده از غرب را سوغات شیطان و ره‌آورد تفرعن می‌شمارد. شاید زمانی که وی در کیهان بوده، ریشه‌های این تفکر در او شکل گرفته باشند، اما نمودی نداشته یا چنین شدتی نداشته است. از این نقطه به بعد است که باید «گذشته نصیری» را ملامت کرد و پیش روی امروزش نهاد.

4. در دوره بعد، نصیری بسیار پیشتر آمد و دامنه بازاندیشی‌هایش به عالم «تفکر سیاسی» نیز راه یافت و اندک‌اندک، در برابر خط اصیل «اسلام انقلابی» ایستاد. باید از متن آن مبانی متحجرانه و انگاره‌های خبربسنده، تجویزهایی برای عالم سیاست و تفکر سیاسی برمی‌آمد که «لیبرالیسم» و «عمل‌گرایی سیاسی» را نفی کنند، اما او در چرخشی شگفت‌آور، از آن «مبادیِ متحجرانه» در وادی معرفت به «نتایج متجددانه» در وادی سیاست رسید. در اینجا بود که او دچار «تعارض درونی» شد و نتوانست یکپارچگی هویتش را حفظ کند.

او در حوزه بنیان‌ها به سویی فرامی‌خواند و در حوزه دلالت‌ها به سویی دیگر؛ وی دوگانه و دوپاره شده بود؛ چنان‌که از هر دو سو، افراطی بود و نه بر مدار حق و عدل. نه آن غلظت اخباری‌گری و تحجر نسبت به فهم دین، اقتضای عقلانیت و دیانت بود و نه این سازش‌جویی و ایدئولوژی‌زدایی نسبت به حکمرانی. اکنون، پاره‌ای از او ساکن عالم دین‌فهمیِ متحجرانه است و پاره‌ای دیگر، ساکن عالم سیاست‌ورزیِ متجددانه.

او هم این است و هم آن. ازاین‌رو، کار او از «افراط» گذشته و به «تناقض‌های بنیادین» رسیده است. بنابراین، انتقاد جبهه انقلاب از وی، منطقی و موجه است و ارتباطی به حضورش در کیهان و صبح ندارد.