پای درس آقا | توحید یعنی «آری» به خدا و «نه» به طاغوت
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، از مظاهر حقیقی پذیرش توحید الهی نفی طاغوت و پذیرش حضور آن در زندگی یک شخص موحد است. یکتاپرست حقیقی سرسپرده به خداوند است و جایجای حیاتش محل نفوذ اراده الهی است. آنچه در ادامه میخوانید سخنان آقا سیدعلی خامنهای در مورد رابطه ضدیت توحید و طاغوت است.
دو جهتگیری بعثت عبودیت الهی و اجتناب از طاغوت است
در مسئله مبعث یک نکتهای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران که برای هدایت بشر است در قرآن مکرر در مکرر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر میکند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛ هُوَالَذی بَعَثَ فِی الاُمِیینَ رَسولًا؛ وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِ اُمَه رَسولًا؛ نکتهی مهمی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درسآموز نیست. پیغمبری که در جامعهای ظهور میکند، فقط این نیست که آمده تا یک چیزهایی را به مردم یاد بدهد؛ بله، «یُعَلِمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَه» هست، «یُزَکیهِم» هست اما همه اینها در قالب یک بعثت است، در قالب یک حرکت عظیم است.
بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِ اُمَه رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطاغوت؛ اولاً عبودیت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه ظالمان، همه پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند اینها همان طواغیتند معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطی در مقابل خط توحید و خط عبودیت الهی وجود دارد و آن، خط طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است. (بیانات 1398/01/14)
اعتقاد به خدا و کفر به طاغوت؛ معنای آزادی در قرآن
در اسلام مبنای اصلی آزادی انسان، توحید است. البته دوستان بعضی از موارد دیگر را هم ذکر کردند آنها هم درست است اما آن نقطه کانونی، توحید است. توحید فقط عبارت نیست از اعتقاد به خدا؛ توحید عبارت است از اعتقاد به خدا، و کفر به طاغوت؛ عبودیت خدا، و عدم عبودیت غیر خدا؛ «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا». نمیگوید «لا نشرک به احدا» البته یک جائی هم «احداً» دارد، اما اینجا اعم از آن است میفرماید: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهید. یعنی شما اگر از عاداتِ بیدلیل پیروی کنید، این برخلاف توحید است؛ از انسانها پیروی کنید، همین جور است؛ از نظامهای اجتماعی پیروی کنید، همین جور است آنجائی که به اراده الهی منتهی نشود همه اینها شرک به خداست، و توحید عبارت است از اعراض از این شرک. «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی»؛ کفر به طاغوت وجود دارد، بعدش هم ایمان به خدا. خب، این معنایش همان آزادی است. یعنی شما از همه قیود، غیر از عبودیت خدا، آزادید.
بنده سالها پیش در نماز جمعه تهران، 10 15 جلسه راجع به همین بحث آزادی صحبت کردم؛ آنجا به یک مطلبی اشاره کردم و گفتم ما در اسلام، خودمان را بنده خدا میدانیم؛ اما بعضی از ادیان، مردم و خودشان را فرزند خدا میدانند. گفتم این یک تعارف است؛ فرزند خدا هستند و غلام هزاران انسان، غلام هزاران شیء و شخص! اسلام این را نمیگوید؛ میگوید فرزند هر کس میخواهی، باش؛ فقط باید غلام خدا باشی، غلام غیر خدا نباید باشی. عمده معارف اسلامی که در باب آزادی وجود دارد، ناظر به همین نکته است.
این حدیث معروفی که هم از امیرالمؤمنین نقل شده، هم ظاهراً از امام سجاد نقل شده، من در ذهنم هست که از امام هادی (علیهالسلام) هم نقل شده، میفرماید: «أو لا حر یدع هذه اللماظه لأهلها» این آزادی است آیا آزادهای نیست که این متاع پست را لماظه را، آب بینی یا دهان حیوان پستی را جلوی اهلش بیندازد؟ خب، تا اینجا چیزی فهمیده نمیشود. معلوم میشود که حُر کسی است که این را جلوی اهلش بیندازد، خودش دنبال این نرود. بعد میگوید: «فلیس لأنفسکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها بغیرها»؛ قیمت شما فقط بهشت است. معلوم میشود که برای آن لماظه میخواستند قیمت بپردازند؛ یعنی آن لماظه را میدادند که نفسِ این را ببَرند، هستی این را ببَرند، هویت و شخصیت این را ببَرند؛ بحث معامله در کار بوده، از آن معامله نهی میکند. اگر بناست معامله کنید، چرا نفستان را در مقابل این لماظه میدهید؟ فقط در مقابل بهشت و عبودیت خدا بدهید. بنابراین نقطهی کانونی، این است. البته یک نقطه کانونی دیگر هم وجود دارد که عبارت است از همان کرامت انسانی، که همین «فلیس لأنفسکم ثمن الا الجنه» آن را نشان میدهد؛ که دیگر حالا وارد این قضیه نشویم.(بیانات 1391/08/23)
انتهای پیام /