یک‌شنبه 4 آذر 1403

«پرچم در اهتزاز» روایت محرم کرونایی در مسجد ارک است

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
«پرچم در اهتزاز» روایت محرم کرونایی در مسجد ارک است

«کتاب پرچم در اهتزاز» نوشته سمیه جمالی روایت‌هایی از مراسم عزاداری دهه اول ماه محرم مسجد ارک در دوران کرونا است.

«کتاب پرچم در اهتزاز» نوشته سمیه جمالی روایت‌هایی از مراسم عزاداری دهه اول ماه محرم مسجد ارک در دوران کرونا است.

به گزارش خبرنگار مهر، وقتی صحبت از کتاب‌هایی با حال و هوای محرم می‌شود، شاید بتوان جدیدترین آنها را پرچم در اهتزاز دانست که روایت محرم کرونایی از مسجد ارک است که ماه محرم سال گذشته (1401) توسط مؤسسه هنری رسانه‌ای سلوک و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب با مقدمه‌ای از سمیه جمالی و 13 روایت از شب اول محرم تا شب دهم، روز عاشورا و شام غریبان در 147 صفحه در دسترس علاقمندان است.

سمیه جمالی نویسنده و منتقد ادبی از دوران نوجوانی داستان‌نویس بوده است و داستان‌ها و مقالاتش در مجلاتی مثل سروش نوجوان، رشد، خانه و بعضی مجلات دیگر منتشر می‌شد. بعدها بیشتر فعالیتش بر هنرهای نمایشی متمرکز شد و کمی از فضای جدی ادبیات فاصله گرفت تا زمانی که با یک گروه داستان نویس آشنا شد و بی‌وقفه زندگی‌اش را بر اساس نوشتن و خواندن برنامه‌ریزی کرد. این نویسنده جوان، داستان و شعر را زیر نظر اساتیدی همچون مجید قیصری، محمدرضا گودرزی، گروس عبدالمکیان، احسان عبدی‌پور، زهیر توکلی و یوسفعلی میرشکاک ادامه داد. در تغییر نگاه فیلمنامه‌نویسی جمالی، هادی مقدم دوست نقش مؤثری داشته است.

«همه شب؛ جریان سیالِ جان»، «شب اول؛ کعبه هم تعطیل باشد، روضه‌ات تعطیل نیست»، «شب دوم؛ بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند»، «شب سوم؛ از ارک تا عرش»، «شب چهارم؛ شنید ستم سلیمانی ز یک مور»، «شب پنجم؛ شب قتلگاه»، «شب ششم؛ گل باران»، «شب هفتم؛ جان می‌دهیم اما جانان نمی‌فروشیم»، «شب هشتم؛ شب جوان»، «شب نهم؛ ای هر چه دریا در انحصارات»، «شب دهم؛ نقطه عطف ورق ورق تاریخ»، «روز عاشورا؛ مثل یاکریم‌های صبح عاشورا» و «شام غریبان؛ جان و جهان در آتش»، 13 روایت کتاب «پرچم در اهتزاز» است که همه آنها به صورت روزانه و پس از اتمام هر مجلس، از حال و هوای هیأت عزاداری در مسجد ارک توسط سمیه جمالی با روایتی زنانه و برخورداری از نگاه زنانه نگارش شده است.

در یکی از روایت‌های کتاب که اختصاص به روضه شب سوم محرم دارد، اینگونه نوشته شده است: «امشب شلوغ‌ترین شب و خاص‌ترین روضه حاج منصور ارضی است. همه می‌دانند حاجی دختری داشته که در کودکی لب تشنه از دنیا رفته و شاید برای همین روضه ملیکه‌الحسین را جان‌سوز می‌خواند. برای همین هر دوره مراسمی که داشته باشد، سومین شبش مختص دردانه است و خیلی‌ها سعی می‌کنند خود را به شب این مراسم برسانند. امسال اگرچه به خاطر رعایت پروتکل در پشت‌بام‌ها با فاصله نشسته‌ایم، به نسبت دو شب قبل شلوغ تر شده؛ طوری که خادم‌ها می آیند و یک عده را به پشت‌بام‌های دیگر راهنمایی می‌کنند. همان گوشه دنج برای خودم و سمانه چای می‌ریزم. خواهرم با غصه به چای نگاه می‌کند و می‌گوید: امسال دیگه این فلاسک از چای روضه پایین پر نمیشه. حسرت می‌خورم اما دلداری‌اش می‌دهم «صدای روضه می‌ره به خوردش، می‌شه چای روضه!» حاجی حال خاصی دارد و سوز دلش گریه‌کن را به آتش می‌کشد. سلامش را اینگونه می‌دهد:

من و تو حضرت زهرا حساب کرد

ما را برای بزم عزا انتخاب کرد

دلشوره داشتم که نبینم محرمت

رب الحسین هر چه دعا مستجاب کرد

صدای ناله و بغض محبوس در سینه‌ها از ارک تا عرش می‌رود..