دوشنبه 5 آذر 1403

چرا این طور شدیم؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
چرا این طور شدیم؟

در این گزارش به سراغ مردم رفتیم تا درباره پرخاشگری های رایج روزمره به گفتگو بنشینیم آنچه می خوانید حاصل این گفتگوها هست.

به گزارش مشرق، ترافیک بزرگراه سنگین است. هوا گرم است و همه درتلاشند که زودتر راه گریزی از این ترافیک و گرما پیدا کنند. اشتباه و حتی خودخواهی یکی از خودروها در پیچیدن جلوی خودروی مقابل برای زودتر رسیدن و فرار از ترافیک، کافی است تا یک نزاع خیابانی شکل بگیرد و خودروهای دیگر را تا ساعاتی درگیر ترافیک کند. بوق‌زدن، یک تصادف کوچک، نگاه‌کردن، تنه‌زدن موضوعاتی است که باعث درگیری می‌شود.

راننده درحالی که بشدت عجله دارد، دنبال جای پارک مناسب برای خودرو خود می‌گردد. به محض یافتن جای پارک مناسب، خودروی دیگری از راه می‌رسد و بدون توجه به او وارد جایگاه پارک می‌شود. همین اتفاق نسنجیده از سوی راننده مقابل و عدم قبول اشتباه، باعث درگیری لفظی و گاهی فحاشی و گاهی یک نزاع پردردسر می‌شود.

همسایه شما یک میهمانی خصوصی در منزلش دارد. صدای موزیک، آهنگ و سروصدای میهمانان تا ساعاتی از شب ادامه دارد، طوری که تمام اهالی آپارتمان را درگیر خود کرده و باعث سلب آسایش از آنان شده است. اگر قرار باشد خود شما به عنوان یک همسایه از حق خود دفاع کرده و با یک تذکر ساده از همسایه محترم که اصلاً هم شناختی از او ندارید، بخواهید که صدای موزیک را کم کند، ممکن است دچار درگیری شوید. در این میان یا باید از پلیس کمک بگیرید یا بی‌خیال شوید تا آن یک شب تمام شود و همه چیز به خیر بگذرد.

راننده تاکسی کرایه اضافه گرفته و شما حق دارید از او بخواهید که اضافه کرایه را به شما برگرداند. ممکن است خود شما هم عصبانی شوید و حرف تندی بزنید و یا اینکه راننده در مقابل تقاضای بجای شما یکهو پرخاشگری کند. به هرحال یک روز شما بخاطر این اتفاق به تلخی خواهد گذشت.

مواردی از این دست و هزاران مورد دیگر، نمونه‌هایی از پرخاشگری و نابردباری اجتماعی هستند که در طول روز یا هفته حتی اگر برای خود ما نیز اتفاق نیفتد، در کوچه و خیابان و محل کار و محل زندگی بارها و بارها شاهدش هستیم.

سحر می‌گوید: همسرم اکثر اوقات غذایش را با استرس و عصبانیت می‌خورد، برای همین همیشه موقع جویدن غذا زبانش را گاز می‌گیرد. همیشه از درد زخم زبانش هم می‌نالد. می‌فهممش اما انگار بعضی‌ها درست می‌گویند که باید عصبانیت را ابراز و خشم را آزاد کنیم تا اتفاق بدتری نیفتد؛ مثلاً سمت آسمان فریاد بکشیم یا خشم را روی بالش خالی کنیم.

همسرم اکثر اوقات تماس‌های کاری‌اش را که مرتبط با مشاور املاک و رهن و اجاره خانه است، روی میز غذاخوری انجام می‌دهد. خب خواهش‌های من بی‌تأثیر است که سر سفره گوشی را کنار بگذاریم و گاهی فقط می‌توانیم سکوت کنیم. ولی به نظرم واقعاً این مهارت کنترل‌کردن و داشتن آرامش را باید به بچه‌ها هم از کودکی در خانه آموزش داد.

عصبانی شدن شاید طبیعی باشد ولی واقعاً از کوره در نرفتن نکته مهمی است. مثلاً من همیشه چند بادکنک بادنشده که هزینه خاصی هم ندارد در خانه دارم، وقتی کودکم به هر دلیلی بدرفتاری می‌کند و به لج می‌افتد و جیغ می‌زند، بادکنک را می‌آورم و از او می‌خواهم که تمرین بادکردن انجام دهیم؛ بعد گره‌اش می‌زنیم یا اگر دوست داشته باشد، کم‌کم بادش را خالی می‌کنیم و صحنه‌های خنده‌داری را به وجود می‌آوریم.

ورزش هم که خیلی در ایجاد آرامش مؤثر است و هم به کودکان و هم والدین شادابی می‌دهد. پارک کنار خانه‌مان هر غروب ورزش گروهی دارند، پنجاه، شصت زن و مرد، پیر و جوان، کنار هم چهل و پنج‌دقیقه فقط تمرین می‌کنند، ورزش‌های توی پارک خیلی می‌چسبد و خیلی راه‌گشاست.

بچه‌های من به قصه‌گویی، قصه‌خواندن و بازی راحت‌تر اعتماد می‌کنند و وقت می‌گذرانند. لالایی و شعرخواندن و رقصیدن با بچه‌ها در آرامش‌شان خیلی مهم است. من هم سعی می‌کنم با قصه‌گویی لحظه‌های مفیدتری با هم داشته باشیم تا بهتر بردباری و صبوری را یاد بگیرند. با بچه‌ها درمورد اتفاق‌های روز و احساسات و هیجاناتی که تجربه کردند حرف می‌زنیم، عمدتاً وقتی که کنار هم در حال استراحت هستیم و خانه هم ساکت است.

حرف‌زدن درمورد جزئیات تعامل با دوستانشان خیلی در تعامل روزهای بعد، کمک‌کننده است.

محسنی که اهل اصفهان است، کنترل سطح توقعات فرزندان را از دوران کودکی در کاهش پرخاشگری و افزایش صبر و گذشت در زندگی آینده آنها مؤثر دانسته و می‌گوید: علت پرخاشگری در روابط اجتماعی می‌تواند بالارفتن توقعات، نابرابری دخل و خرج‌ها و کم‌توجهی گسترده به مفاهیم فرهنگی و ارزشی در خانواده‌ها و جامعه باشد. وقتی ما از کودکی هر چیزی را که فرزندمان درخواست می‌کند، بدون کم و کاست و چون و چرا در اختیارش قرار می‌دهیم و آن را برای او تهیه می‌کنیم، در واقع فرزند ما یاد می‌گیرد که هر چیزی را که بخواهد باید به دست بیاورد. زمانی که مثلاً فرزند جوان خانواده‌ای از پدرش توقع خرید ماشین یا فلان وسیله شخصی گرانقیمت را دارد اما پدر وسعش برای تأمین چنین انتظاراتی کفاف نمی‌دهد. عدم تأمین چنین خواسته‌هایی می‌تواند به مذاق فرزند سنگین بیاید که همین سرمنشأ تلخ‌کامی و گفت‌وگوی تند می‌شود. این یعنی آغاز نابردباری و پرخاشگری.

اما اگر ما والدین، صبوربودن برای به‌دست‌آوردن چیزهایی را که دوست داریم از همان کودکی به فرزندمان یاد بدهیم و خودمان هم به‌عنوان اولین الگوی فرزندمان برابر مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه می‌شویم یا برخوردهای نامناسبی که از برخی اطرافیان می‌بینیم گذشت کنیم، گاهی سکوت کنیم و گاهی به یک لبخند بسنده کنیم، خب فرزند ما هم یاد می‌گیرد که توقعاتش را کنترل کند. در واقع گاهی توقع بی‌جا داشتن از دیگران و عدم‌گذشت خودش عامل مهمی می‌شود برای خشونت و اعتراض و پرخاشگری.

خانم اکرمی مادر دو فرزند و خانه‌دار است. می‌گوید پرخاشگری و زود از کوره‌دررفتن می‌تواند محرک‌های مختلفی داشته باشد، مثلاً ناامیدی، نوع تربیت، تضاد فرهنگی، اقتصاد و ناسازگاری‌های خانوادگی. اما واکنش‌های تند و غضبناک در برابر هر تضاد فکری و مسائل مادی بین افراد در وهله اول به عقیده من نشان از ضعف فرهنگی و عدم خویشتن‌داری است و خویشتن‌داری خودش نشان رشد فرهنگی است. البته آموزش این فرهنگ در وهله اول باید در خانواده‌ها صورت بگیرد.

وی می افزاید: اگر من به عنوان مادر، نه در حرف و فقط در رفتار و عملم به فرزندم نشان دهم که مثلاً در برابر رفتار اشتباهی که از یک فرد دیدم، صبوری به خرج می‌دهم و تصمیم‌گیری من همراه با غضب و ناراحتی نیست، مسلماً فرزند من هم این رفتار را یاد می‌گیرد و این یعنی فرهنگ و تداوم در این امر با بزرگ‌تر شدن فرزندم باعث رشد فرهنگی‌اش می‌شود.

خانم اکرمی در ادامه می‌گوید: من حتی در دوران بارداری‌ام خیلی مراقب بودم که آرام باشم، عصبی نشوم و صبوری کنم؛ چون معتقدم از همان دوران جنینی هم این صفات به فرزندم منتقل می‌شود. به هر حال اثر رفتار والدین و اعضای خانواده بر یکدیگر انکارناپذیر است. گاهی این اثر، نامحسوس است یعنی شاید ما به عنوان والدین فرزندمان را از عصبانی‌شدن، داد زدن و پرتاب کردن وسایل منع کنیم اما کافی است در خیابان و کوچه تنه فردی به ما بخورد و ما به تلافی حرف ناسزایی به طرف مقابل بزنیم و یا حتی برخورد فیزیکی کنیم. این نوع رفتار خودش بیش‌ترین اثر را بر فرزندان ما می‌گذارد. خاطرم هست قدیمی‌ها می‌گفتند که خون را با خون نمی‌توان شست، شاید آن زمان خیلی این حرف را جدی نمی‌گرفتم اما بعدها در زندگی واقعاً با تمام وجودم این حرف را درک کردم. گذشت و صبوربودن راه‌گشاست. بویژه اگر ما این صبوری را برابر همسر و فرزندانمان داشته باشیم. در برابر رفتار و گفتاری که آزارمان می‌دهد تندی نکنیم، با آرامش در موردش صحبت کنیم، زود از کوره در نرویم، اگر تندی کردیم، عذرخواهی کنیم و اگر نمی‌توانیم خشممان را کنترل کنیم، آن محیط را ترک کنیم. این راه‌حل‌ها در زندگی خانوادگی و اجتماعی من نتیجه داده است.

محمد 47 ساله و کارمند اداره بیمه است. او که علت تمام پرخاشگری‌ها را تورم بالا و شرایط نامساعد اقتصادی افراد می‌داند، می‌گوید: «آنقدر شرایط اقتصادی به افراد فشار وارد می‌کند که آدم ناخودآگاه نسبت به خیلی از رفتارها و حتی حرف‌های فرزندانش واکنش تلخ نشان می‌دهد. اگر در گذشته پرخاشگری کم‌تر بوده، به این دلیل است که شرایط زندگی افراد به این سختی نبوده است و پدر و مادر هر دو مجبور به کار کردن نبودند. شغل پدر خانواده برای گذران زندگی یک خانواده کافی بود اما امروز به دلیل همان تورم، مادر هم مجبور است، کار کند. خب فشار این موضوع از طریق پرخاشگری و نابردباری تخلیه می‌شود.»

رضا 34 سال دارد و در یک مغازه مکانیکی کار می‌کند. او می‌گوید: «از زمانی که وارد مدرسه شدم، والدینم به بهانه اینکه باید بتوانم از خودم دفاع کنم، مدام در گوشم زمزمه می‌کردند که از کسی نخوری، توسری‌خور نباشی یا حتی اگر کسی زدت، تو هم پسش بزن و من هم به دلیل سن پایین‌ام بدون هیچ درنگی حرف‌های آنها را می‌پذیرفتم و آنها هم خواسته و ناخواسته به جای نشان‌دادن رفتار منطقی در برابر برخی مسائل، من را به پرخاشگری تشویق می‌کردند، خصلتی که با بزرگ‌شدن هم در من ماندگار شد و گاهی من را به دردسر انداخت.

وی افزاید: در دوران مدرسه گرچه هیچ‌وقت نگذاشتم که از کسی به قول معروف کتک بخورم اما در دوران دبیرستان و سربازی گاهی پیش می‌آمد که زور طرف مقابلم از من بیش‌تر بود و حرف او به کرسی می‌نشست ولی به هر حال اینکه خیلی از دوستان و اطرافیانم به من می‌گویند خیلی عصبی هستی و اصلاً طاقت شنیدن هیچ حرف مخالفی را نداری، فکر می‌کنم به دلیل همان طرز فکر اشتباه والدینم بود که در اوج شکل‌گیری شخصیتم به من ناخواسته آموختند.

علی از دانشجویان مشاوره، می‌گوید: قبلاً مشکلاتی در زندگی داشتم که فشار عصبی زیادی بر من وارد کرد و باعث شد که تندخو شوم. حالا آن اتفاقات را فراموش کرده‌ام اما آن پرخاشگری هنوز با من است و از وجودش رنج می‌برم. خودم می‌دانم که آدم تندی هستم. همین رفتارها باعث شده دیگران بارها از من ناراحت شوند و حالا مدتی است که از من کناره‌گیری می‌کنند. در رفتارم با دیگران زود عصبانی می‌شوم و پرخاشگری می‌کنم. می‌ترسم این اخلاق آخر سر کار دستم بدهد و دنیا و آخرتم را خراب کند.

علی در ادامه می گوید: دیگران می‌گویند چرا آنقدر عصبی هستی اما خودم متوجه نمی‌شوم. ناخودآگاه صدایم بالا می‌رود و با تندی حرف می‌زنم، با کوچکترین اتفاقی، نسبت به اطرافیان و بخصوص پدر و مادرم مضطرب می‌شوم و صدایم بالا می‌رود و به هر صدای بلندی عکس‌العمل نشان می‌دهم. دست خودم نیست، یک‌دفعه از کوره در می‌روم و دیگر هیچ‌چیز جلودارم نیست. انگار اصلاً خودم هم متوجه نیستم در آن حال چه کار می‌کنم. هردفعه بعدش حسابی پشیمان می‌شوم، اما دفعه بعد باز همان کار را می‌کنم.

علی می افزاید: یکی از استادان اخلاق دانشگاه می‌گوید که مسیر اصلی و اساسی درمان این خُلق، زمان خاموشی آتش غضب است. شما هم لابد زیاد شنیده‌اید که خُنکای آب آرام‌تان می‌کند، مادرم نکته دیگری را هم همیشه به ما می‌گفت که در شهرهای مبتلا به جنگ، پناهگاه‌هایی درست می‌کنند تا مردم در هنگام بمباران، با رفتن به آن محل، از آتش جنگ در امان بمانند. در متون دینی آمده است که پناهگاهِ عصبانیت، استعاذه است. مهم نیست دیگران چه فکری کنند، آینده ما مهم‌تر است. حتی در اوج عصبانیت هم که شده، زبان را حرکت بدهیم و تکرار کنیم: «أعوذُ بالله مِنَ الشیطانِ الرجیم»؛ این دعا را باید با همان حسی بر زبان بیاوریم که گویا داریم با شتاب به سمت پناهگاه جنگی حرکت می‌کنیم. ناگفته هم پیداست که بهترین عکس‌العمل در لحظه عصبانیت، «سکوت» است.

زهرا می‌گوید: به نظرم باید بنشینیم و تمام آنچه طی این روزها باعث عصبانیت و پرخاشگری‌مان شده است را روی کاغذ بنویسیم. یک به یک بررسی کنیم و بیندیشیم که آیا هریک از اینها واقعاً آنقدر اهمیت دارند که تبدیل بشوند به آتشی که ما و اطرافیان‌مان را بسوزاند؟ در اولویت‌های روزمره‌ات بازنگری کن و آنچه ناخودآگاه برایش ارزش قائل هستی را به سنجش عقل در آور. از این مسیر، کم‌کم وابستگی‌هایت را هم مدیریت می‌کنی و منافع تهدید شونده‌ات نیز تغییر می‌کند.

این، راهکاری اساسی برای آن است که حتی‌الامکان در موقعیت و در معرض عصبانی‌شدن و پرخاشگری قرار نگیریم. تغییر حالت فیزیکی هم زیاد توصیه شده است. همین که نشانه‌های اولیه عصبانیت را در خود مشاهده کردید، از محیط دور شوید تا بتوانید شرایط را بهتر مدیریت کنید. اینها برای من خیلی کمک‌کننده بوده است. مثلاً از اتاق یا از خانه خارج شوید و چند قدم راه بروید. حتی می‌توانید در محلی که هستید، این کار را انجام دهید. اگر در حالت ایستاده هستید، بنشینید.

حتی اگر می‌توانید دراز بکشید و چشم‌ها را ببندید تا بر خود مسلط شوید. همچنین سفارش شده است که اگر امکانش را دارید، لحظه‌ای پیشانی به خاک بگذارید که این راهکار بیشتر برای زمانی مفید است که هنوز عصبانیت شدت نیافته است. از جمله نگرانی‌هایم این بود که پرخاشگری می‌تواند یک رفتار باشد. اما ممکن هم هست که تبدیل به یک خُلق بشود، اگر نتوانم اولویت‌هایم را ارزش‌سنجی کنم و از بروز پرخاشگری‌های بیهوده جلوگیری کنم، اگر نتوانم عصبانیت خود را مدیریت و مهار کنم، اگر زود به زود بر سر هر موضوع کم‌اهمیتی عصبانی بشوم، کم کم تبدیل به یک عادت رفتاری شده و سپس برایم تبدیل می‌شود به یک خصوصیت اخلاقی ثابت و مستمر.

مریم که عضو کانال طب سنتی است و سعی می‌کند با دمنوش‌ها و مغذی‌های مختلف مشکلات هورمونی و استخوانی‌اش را بهبود بخشد، می‌گوید: متخصصان طب سنتی معتقدند رژیم غذایی غلط شامل فست‌فودها و غذای آماده باعث افزایش حرارت بدن می‌شود و شاید یکی از دلایل کم‌تحملی و پرخاشگری و ناهنجاری‌های رفتاری آدم‌ها به‌دلیل افزایش حرارت بدن‌شان باشد که این مسأله به‌دلیل گرمای هوا تشدید هم می‌شود.

یکی از مهم‌ترین پایه‌های درمان در طب سنتی، درمان با غذا است. زکریا رازی طبیب بزرگ ایرانی می‌فرماید تا زمانی که درمان بیماری‌ها با کمک اغذیه مقدور است از ادویه استفاده نکنید. در این مورد هم بدون شک می‌توان از غذا بویژه غذاهای بومی کمک گرفت. در مناطق مختلف کشور ایران، افراد بومی بر اساس آب و هوا و شرایط اقلیمی منطقه سکونت خود تغذیه خاصی دارند. در مناطقی که دارای آب و هوای گرم هستند برای پیشگیری از گرمازدگی و بروز یا تشدید بیماری‌های ناشی از گرما باید از افراط در مصرف مواد غذایی دارای مزاج گرم خودداری کنند و تا حدی که باعث بروز بیماری نشود از مواد غذایی دارای مزاج سرد و تر یا دافع صفرا استفاده کنند.

همچنین غذاهای سرخ‌کردنی و فست‌فودها می‌توانند حرارت زاید بدن را بالا ببرند. مصرف افراطی مواد غذایی شیرین و چرب می‌تواند باعث افزایش تولید صفرا شود که پرهیز از آن بویژه در افرادی که در مناطق گرم کشور زندگی می‌کنند، توصیه می‌شود. در عوض خوردن سوپ (بویژه سوپ جو)، ماءالشعیر (نوع طبی)، آب‌میوه تازه مانند انار، سیب، گلابی و سبزی‌های رطوبت‌بخش مانند خرفه، رطوبت مناسبی به بدن می‌رساند و از افزایش حرارت بدن جلوگیری می‌کند. بوییدن بوهای خنک مانند گلاب هم اگر خانه‌مان را از عطرش پر کنیم، در آرام بودن آدم‌ها مؤثر است. حرارت بدن که کم‌تر بشود، انسان آرام‌تر رفتار می‌کند.

مریم می‌گوید: اگر دقت کنید می‌بینید که ما آدم‌ها همانگونه رانندگی می‌کنیم که زندگی می‌کنیم و برای اینکه بخواهیم به پاسخ این پرسش کلی برسیم که چرا برخی رانندگان پرخاشگرند، باید سراغ زندگی این افراد برویم و ببینیم چگونه زندگی می‌کنند و چه مسائلی باعث اینگونه بداخلاقی‌های آنها می‌شود و چرا آنها مستعد اینگونه رفتار هستند. در حقیقت پرخاشگری محصول یک سبک زندگی بی‌اخلاق است؛ زندگی‌ای که عوامل ذکر شده در بالا سطح رضایتمندی راننده از آن را کاهش داده و سبب بداخلاقی شخص شده است. با همه این احوال، رعایت اصول اخلاقی تأکیدشده در دین، به تنهایی انسان را برابر تمام مصایب و سختی‌ها بردبار و صبور می‌کند.

بر اساس نتایج یک تحقیق در اصفهان، دیده‌ایم که بین دو گروه مسجدی (مسجدرو) و غیرمسجدی در میزان پرخاشگری تفاوت معناداری وجود دارد. میزان پرخاشگری در گروه مسجدی کمتر از گروه غیرمسجدی است. همچنین بین دفعات حضور در مسجد و میزان پرخاشگری رابطه معکوس وجود دارد، یعنی هرچه میزان دفعات مراجعه به مسجد بیشتر باشد، از میزان پرخاشگری کاسته می‌شود.

او می‌گوید: آستانه تحمل افراد بسیار پایین آمده و آنچه که برای من عجیب است، این که این مسأله در خانم‌ها دارد ریشه می‌دواند. من بارها در ساختمانی که ساکن هستم، شاهد رفتار تند و پرخاشگر مادرها به‌دلیل دعوای بچه‌ها سر بازی‌کردن بوده‌ام. در صورتی که مادر به‌عنوان الگوی فرزندش باید سعه صدر داشته باشد و موضوع به این سادگی را با آرامش حل کند، نه با داد و فریاد.

مریم که مادر چهار فرزند است، ادامه می‌دهد: گره‌ای که با دست باز می‌شود را نباید به دندان کشید. من این جمله را مدام به فرزندانم می‌گویم. اینکه اگر مشکل و مسأله‌ای راه‌حلی داشته باشد، دیگر نیازی به ناراحتی و عصبانی‌شدن ندارد چراکه پرخاشگری اولین صدمه روانی را به خود فرد وارد می‌کند. البته قبل از اینکه مجبور شوم خیاطی را به طور جدی دنبال کنم، چندان هم صبور نبودم اما این حرفه خیلی من را صبور کرده است. بعد از فوت همسرم حرف و حدیث در مورد یک زن تنها با چهار فرزند کم نبود اما مشغول خیاطی‌شدن و فکرکردن به الگوها و مدل‌هایی که دوست داشتم بدوزم، باعث شد از کنار خیلی از رفتارها و حرف‌ها به راحتی عبور کنم و به قول معروف گذشت داشته باشم. این نوع رفتار من نه به طور صددرصد اما درصد زیادی بر رفتار فرزندانم هم اثر داشته است. البته گاهی پسرم زود از کوره درمی‌رود و نسبت به یک اتفاق که قابل حل‌شدن هم هست، واکنش تند نشان می‌دهد اما وقتی که من به صبوربودن تشویقش می‌کنم و یک لیوان آب خنک دستش می‌دهم و سعی می‌کنم آن جو و محیط را عوض کنم، به نتیجه می‌رسم.

مریم خاطرنشان می کند: همیشه هم برای فرزندانم شرایط زندگی خودم را مثال می‌زنم. اینکه چطور با صبوری و گذشت آنها را بزرگ کردم و حالا دارم ثمره‌اش را می‌بینم چون برابر خیلی از مشکلات به جای آنکه داد و فریاد کنم، دنبال یک راه‌حل بودم و خشم را با فرستادن یک صلوات از خودم دور کرده‌ام. درست است که زمانه تغییر کرده و الان فشاری که روی جوان‌ها وجود دارد خیلی زیاد است، اما همیشه می‌گویم چهار ستون بدن‌مان سالم است و کار می‌کنیم. با عصبانی‌بودن نمی‌شود زندگی کرد.