چرا و چگونه نوجوانان را با ادبیات معاصر آشنا کنیم?
اکثر نوجوانان حتی آنها که کتابخوان حرفهای هستند، ذهنیتی درباره قلههای ادبیات معاصر کشورشان در شاخههای شعر، داستان، نمایشنامه و... ندارند.
خبرگزاری تسنیم، سیدعلی کاشفی خوانساری
نظام آموزش رسمی ایران و ضمائم نیمه رسمی آن برنامهای برای آشنایی نوجوانان با ادبیات معاصر نداشته و ندارد، چرایی این رویکرد خود موضوع بحث مفصلی است. شاید در نگاه عمده سیاستمردان و سیاستگذاران فرهنگی، ادبیات معاصر در مقایسه با ادبیات کهن فاقد ارزش و وجاهت است. شاید هم رویکردهای سیاسی و اجتماعی ادبیات معاصر مورد تائید آنان نباشد و یا از موضعگیریهای بالفعل و بالقوه نویسندگان معاصر در مسائل عمومی آزردهخاطر و بیمناک باشند.
به هرحال واقعیت این است که پرداختن به ادبیات معاصر (از دوره مشروطه تا به امروز) چه در کتابها و برنامههای رسمی مدارس و چه در برنامههای نهادهایی چون کانون پرورش، امور تربیتی، نهاد کتابخانهها، وزارت ارشاد و... جایگاهی ندارد. اکثر نوجوانان حتی آنها که کتابخوان حرفهای هستند، ذهنیتی درباره قلههای ادبیات معاصر کشورشان در شاخههای شعر، داستان، نمایشنامه و... ندارند.
ادبیات کودک و نوجوان نیز ناخواسته در این امر دخیل و مقصر است. نویسندگان و نظریهپردازان ادبیات کودک و نوجوان با تاکید بر تفاوتها و ویژگیهای سنی مخاطبان که در جای خود حرف صحیحی است گونههای ادبی جدیدی با عنوان شعر نوجوان، داستان کوتاه نوجوان، رمان نوجوان و... پدیدآورده و اشاعه دادهاند، که گرچه ارزشمند و خواندنی هستند، اما هیچ برنامهای برای متصل ساختن خوانندگان نوجوان به ادبیات در معنای عام ندارند.
در نظام سنتی، کودکان پس از آن که مقدمات خواندن و نوشتن را در مکتبخانه می آموختند، خیلی زود خواندن کتابهای ادبی عمومی (بهویژه آن کتابهایی که سادهتر بودند و محتوای اخلاقی مناسب داشتند) را شروع میکردند و به دنیای کتاب و ادبیات وارد میشدند، اما در شکل فعلی به دلیل اصرار به نوجوانان که تنها کتابهای گروه سنی خود را بخوانند، عملا آنها مجال و تجربه آشنایی با دنیای شیرین ادبیات را پیدا نمیکنند. از سوی دیگر ظواهر کتابهای نوجوانانه اصلا مناسب این گروه سنی نیست.
تصویرگریها، طرح جلد و کتابآرایی بسیاری از کتابهای نوجوانانه از سوی این گروه سنی لوس و بچهگانه تلقی میشود و آنان را میراند. محتوای این کتابها هم عاری از واقعیات اجتماعی و دور از نیازها و دغدغههای نوجوانان و متونی تصنعی و پاستوریزه است. نتیجه این میشود که نوجوانان از کتابهای گروه سنی خود لذت نمیبرند و مطالعه را برای همیشه کنار میگذراند.
ریشه این مشکل را باید در به رسمیت نشناختن نوجوانی و نوجوانان دانست که به تبع منجر به به رسمیت نشناختن ادبیات نوجوانان و کتابهای نوجوانانه هم شده است که بر آن اساس هنوز هم کتابهای نوجوان در انتشاراتیها در کنار کتب کودکان برنامهریزی و تولید میشوند، در وزارت ارشاد از بخش کتابهای کودک مجوز میگیرند، در کتابخانهها کنار آنها ردهبندی میشوند، در جشنوارهها با آنها داوری میشوند و....
راهحل این مشکل که برخلاف تصور بسیار هم جدی و تاثیرگذار است؛ نه آن است که دیگر ادبیات نوجوانانه نداشته باشیم و همه نوجوانان را به کتابهای بزرگسال ارجاع دهیم و نه آنکه سعی کنیم با روشهای مختلف آن نوجوانانی که کتابهای عمومی را میخوانند از این کار بینیاز و یا منصرف کنیم. راهحل در طراحی سیر و روندی منطقی است که مثلا نوجوان 11 ساله را با اطلاعات و اقتضائات ادبیات عمومی به مرور و به گونهای آشنا کند که در هجده سالگی به خوانندهای متبحر، آشنا و توانا در مطالعه کتب ادبی تبدیل شود.
یک راه در این مسیر که در جهان و ایران بارها تجربه شده است، ارائه گزیدهها و متون ساده شده به همراه اطلاعات جانبی و راهنماست. در اینجا مراد من بازنویسی و یا بازآفرینی متون کهن نیست. بازنویسی و بازآفرینی در جایگاه خود مفید و ضروری است، اما گرچه مخاطب را با درونمایه، پیامها، شخصیت و... اثر اولیه آشنا میسازد، ادبیاتی نو و متفاوت از متون ادبی به دست میدهد. افراط در بازنویسی و بازآفرینی بر اساس این نگاه که فعالیتی هنرمندانه و خلاقانه و برتر از تلخیص و گزینش است، به ناآشنایی و فاصله گرفتن مخاطبان از متون اصلی و اصیل دامن زده است.
سهم اندک ادبیات کودک ایران در بازار کشورهای اسلامی / دستمان پر است، اما صدایمان به گوش کسی نمیرسد جای خالی تفکرات پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران در تربیت فرزندان ادبیات کودک پیش از انقلاب، اشرافی و انحصاری بود / دنیای جدید پیش روی کودکان ایرانیدر نقل ادبیات معاصر زبان نویسنده و شیوه نگارش او باید حفظ شود. گرچه نگارش برخی لغات و تعبیرات برای نوجوانان غریب خواهد بود، آشنایی مخاطب با شیوه نگارشی ادیبان خود شیرینی و لطف جداگانهای برای مخاطبان خواهد داشت. با این حال میتوان با جدانویسیها و علائم نگارشی خواندن متون را تسهیل کنیم. همچنین برخی لغات دشوار و نامانوس در پانوشت معنا شوند؛ اما در این راه نیز به حداقلها اکتفا شود تا کتاب شبیه متون درسی نشود.
راه مهم و کم و بیش مغفول دیگر نقش کتابهای غیرداستانی، کتابمجلهها (bookazines) و مطبوعات نوجوان است که میتواند با سادهسازی، تاکید بر موارد جذاب، نگاه نوجوانانه و تحلیلهای کاربردی مخاطبان را به متون ادبی و بهویژه ادبیات معاصر پیوند دهد.
نوشتههایی که به آسانی و شیرینی، زیباییها و شگفتیهای متون ادبی رانشان دهند و به طرح پرسش و انگیزه مطالعه در ذهن مخاطب بیانجامد. نوشتههایی که برخلاف نوشتههای کتب درسی و تاریخ ادبیات نه بر سالهای تاریخ تولد و وفات تاکید دارد و نه بر اطلاعات و محفوظات غیرضروری مثل فهرست آثار و مکاتب ادبی و... بلکه نوشتههایی که بر نکته هایی که از دید مخاطب جالب و شگفتیآور است متمرکز باشد.
نوشتههایی که بیش از آموزش، به سرگرمی و لذت خواندن میاندیشد و بیش از آموختن و پاسخ دادن در آرزوی ایجاد پرسش و شگفتی است. کتابهایی که به مخاطب نوجوان همچون یک بزرگسال احترام میگذارد و از طرح نقادانه زشتیها و کاستیها ابایی ندارد.
چنین کتابهایی میتواند در بخشهای آغازین به زبان ساده اطلاعاتی درباره اوضاع اجتماعی و شرایط فرهنگی هر مقطع تاریخی داشته باشد و سپس با رویکردی شبیه کشف و گردشگری به پرسه در آثار و اشاره به ویژگیهای جذاب آنان بپردازند.
در نگارش چنین آثاری ضروری است، از تحلیلهای فنی و ادبی که از دغدغههای مخاطب فاصله دارد پرهیز کنیم و با عینک یک نوجوان همه چیز را ببینیم و دوباره کشف کنیم.
غیر متخصص بودن مخاطب نباید به تصور ساده و دم دستی بودن چنین آثاری بیانجامد و تالیف آن در مرور و انتخاب از کتابهای تحلیلی موجود خلاصه شود. بلکه شایسته است گزینش آثار از متن کتابهای اصلی و اسناد دست اول انجام گیرد.
واقعیت این است که بسیاری از کتابهای تاریخ ادبیات معاصر. از نگاه پررنگ ایدئولوژیک و جناحی رنج میبرند. عمده توجه منتقدان و مورخان به مسائل سیاسی و اجتماعی مطرح در داستانها معطوف بوده و ادبیات را با عینک ایدئولوژی و سیاست نگریستهاند. اما اینجا به احترام مخاطب باید نگاه شخصی و سلایق اجتماعی و ادبی خود را کنار بگذاریم و به همه بضاعت و گستره ادبیات معاصر نگاهی فراگیر داشته باشم. گرچه اقتضائات سنی مخاطب و ملاحظات تربیتی در معرفی آثار نباید فراموش شود، تسری دادن خط قرمزهای کتب کودکان به خواندنیهای نوجوانانه هم پسندیده و معقول نیست.
در مسیر آشنایی خوانندگان نوجوان با ادبیات معاصر بیش از هر چیز باید بر اختیاری و داوطلبانه بودن مطالعه تاکید کرد. هر فعالیت و برنامهای که انتخاب گری و کنشگری خواننده را مخدوش سازد، مقبول نیست. خواه تعریف سیر و سبد مطالعاتی یا طراحی آزمون و مسابقه، پیشبینی تحقیق و کار عملی و یا.... هیچ اجباری برای خواندهشدن چنین کتابهایی از اولین صفحه تا برگ آخر نیست. ممکن است نوجوانی بخواهد تنها گزیده داستانی را بخواند و یا اظلاعات تاریخی و ادبی را مرور کند. ممکن است خوانندهای پس از رسیدن به نام شاعری مشتاق شود به سراغ کتابهای او برود و یا پس از خواندن اشارات به یک رویداد سیاسی یا اجتماعی تصمیم بگیرد به جستجو در کتب تاریخی درباره آن واقعه بپردازد. مهم تنها آزادی مخاطب در مطالعه است. همچنین در صورت تمایل خوانندگان میتوان مجالی برای گفتوگوی آزاد ایشان درباره آنچه خواندهاند و در این زمینه میاندیشند فراهم ساخت.
آشنایی نوجوانان با ادبیات معاصر از منظرهای گوناگون مفید و یا حتی ضروری است. چه اینکه زمینهساز پیوند جدی ایشان با مطالعه و تبدیل به کتابخوانانی حرفهای باشد و چه آنکه در خلال آن ایشان را با تاریخ و مردم کشورشان آشنا کند و یا آن که نگاه تحلیلی و نقادانه را در ایشان تقویت کند و بر روابط تنگاتنگ ادبیات و جامعه واقف گرداند و یا شاید آنها را به نوشتن داستان ترغیب کند.
جا دارد سیاستگذاران فرهنگی، ناشران و نویسندگان بیش از پیش به راههای آشتی نوجوانان با ادبیات معاصر توجه و تمرکز کنند.
انتهای پیام /