پنج‌شنبه 8 آذر 1403

چشم‌انداز صنعت فولاد و محورهای آن

وب‌گاه گسترش مشاهده در مرجع
چشم‌انداز صنعت فولاد و محورهای آن

بهمن عیاررضایی، تحلیلگر ارشد صنعت فولاد

در سالیان اخیر بحث‌های بسیاری بر سر شیوه تحول صنعت فولاد درگرفته که عموماً ناشی از توافق‌های جهانی در زمینه کربن زدایی از فعالیت‌های اقتصادی است. جهان به نقطه ای رسیده است که می داند باید برای کند‌کردن روند فزاینده تغییرات اقلیمی به سمت کاهش دمای کره زمین از طریق کاهش میزان انتشار آلاینده هایی همچون دی‌اکسید کربن بپردازد. بخش صنعت به‌عنوان یکی از متهمان اصلی تولید آلاینده در صدر فهرست بخش‌های اقتصادی است که باید تغییر مسیر دهد و تا سال‌2030 میزان انتشار آلاینده را به ارقامی بسیار کمتر از امروز برساند. بخش فولاد نیز به‌عنوان یکی از پایه های مهم صنعت و بخش تولید کارخانه ای، باید در این مسیر 35درصد از کل تولید آلاینده های منتشرشده از کارخانه‌های خود در سراسر جهان را تا سال‌2030 کاهش دهد. این بخش که سهم 7درصدی از تولید آلاینده کربن در جهان دارد در ایران یکی از ستون های تولید صنعتی و صادرات غیرنفتی است. راهبرد کلیدی در مسیر همسو کردن صنعت فولاد ایران با صنایع مشابه در جهان در زمینه تحقق اهداف کربن زدایی، تغییر فناوری است. در این راهبرد تغییر مسیر تولید از طریق زغال‌سنگ به هیدروژن اقدامی است که در جهان محبوبیت بالایی داشته و با شمول بالایی در حال فراگیری است. حذف زغال‌سنگ یا حتی گاز طبیعی از چرخه تولید فولاد و جایگزین‌ساختن آن با هیدروژن و سایر روش‌های جایگزین می‌تواند تغییر چشمگیری در روند سبزشدن این بخش ایجاد کند.

امروزه صنایع فولاد در اروپا یا آمریکای‌شمالی با شدت بیشتری روی استفاده از هیدروژن در چرخه تولید کار می‌کنند، اما روش دیگری که می‌توان در ایران از آن استفاده کرد و کربن تولید شده را در بخش فولاد کاهش داد، ترویج استفاده از انرژی تجدیدپذیر در انواع مختلف آن اعم از بادی، خورشیدی و زمین‌گرمایی است. همه این موارد به‌خوبی به کاهش انتشار آلاینده در چرخه تولید فولاد منجر می‌شود. درعین‌حال، تغییر فرآیند تولید در زنجیره ارزش فولاد به شکلی که امکان تولید گندله باکیفیت بالاتر ایجاد شود، موجب خواهد شد تا مصرف سنگ‌آهن کاهش یابد و همین مورد سبب کاهش مصرف انرژی و کاهش میزان انتشار آلاینده شود.

شایان‌ذکر است که در روش‌های تولید فولاد مبتنی بر هیدروژن، وجود یک مثلث با سه بعد در اکوسیستم صنعت فولاد حیاتی است. نخستین مورد به تقویت بنیه مالی شرکت‌های فولادسازی مربوط است. مورد دیگر به نظارت های محیطی بر صنعت فولاد مربوط است. دیگر اینکه تنظیم گری دولت باید به شکلی باشد که صنایع به سمت استقرار فناوری تولید فولاد کم کربن جهت گیری کنند. ترکیب این سه موضوع موجب خواهد شد تا بنگاه‌های داخلی برای تغییراتی که جهان در 2030 اعمال خواهد کرد، آماده شوند. پاسخ به این پرسش که چرا امروز صنایع ایران به دنبال تولید فولادسبز و کم کربن یا سبک و مقاومت بالا نمی روند در همین روش تنظیم گری دولت نهفته است، درواقع در اکوسیستم فولاد ایران سه راس مثلث بالا به شکلی نیستند که همه چیز در خدمت جهت گیری درست صنایع باشد. در شرایط کنونی نیاز است سیاست‌گذار به شکلی تنظیم گری کند که تولید صنعت فولاد با ترندهای جهانی هماهنگ شود. اما متاسفانه تنها دغدغه مدیران این حوزه دستکاری قیمت و مداخله اشتباه در روند فعالیت طبیعی صنعت و اقتصاد است؛ موضوعی که اصرار بر آن سبب خواهد شد تا نه‌تنها اهداف ملی محقق نشود بلکه زمینه حذف یا کمرنگ شدن اثر و جایگاه ایران از یک بازار بزرگ ایجاد شود. ادامه رویکرد فعلی در تنظیم گری و سیاست‌گذاری بخش فولاد نیز سرعت این افول را شدت می بخشد. امروز سیاست‌گذار تمام‌وقت و هزینه خود را صرف معرفی نفراتی برای مدیریت بخش فولاد می‌کند و توجهی به لزوم تحول در ساختار مصرف انرژی، زنجیره ارزش و شیوه ارتقای ارزش‌افزوده این محصول ندارد که این آفت بزرگی است. به‌جای این امور حاشیه ای، دو ترند کنونی صنعت فولاد باید مورد‌توجه سیاست‌گذار قرار گیرند. سیاست‌گذار باید بداند تغییر مسیر تولید فولاد به سمت تولید مبتنی بر هیدروژن، فرآیند پرمنفعتی است که نتایج بسیاری در پی خواهد داشت. برای نمونه معضل خاموشی که بخشی از آن به مصرف بالای انرژی در بخش‌های صنعتی نسبت داده شده از طریق سیاست‌گذاری درست برای صنعت فولاد قابل‌حل است. امروزه تولید فولاد در کشور به ازای هر تن به 700 تا 750 کیلووات ساعت برق (این رقم مربوط به مجتمع فولاد مبارکه است و در فولاد خوزستان میزان مصرف، بیشتر است) نیاز دارد که این عدد در برخی از واحدهای فولادی کشور حتی به ارقامی بالاتر از این نیز می‌رسد. تمرکز روی تغییر جهت واحدهای بزرگ فولادساز کشور برای کاهش مصرف انرژی، صفر کردن کربن و استفاده از انرژی های تجدیدپذیر می‌تواند بسیاری از مشکلات این بخش را حل کند و قیمت تمام‌شده کمتری را برای صنعت به همراه خواهد داشت. برآوردهای اولیه نشان می‌دهد با اندکی تغییر در فناوری تولید و برخی اصلاحات در کارخانه‌های داخلی امکان کاهش 30 تا 35‌درصدی مصرف برق وجود دارد. در این بین البته مشکلی که وجود دارد بهای پایین برق است که بهره وری در مصرف برق را غیراقتصادی و غیر بهینه کرده است. در گاز نیز همین وضعیت برقرار است؛ مواردی که در صورت برخی تغییرات می‌تواند امکان کاهش مصرف، کاهش هزینه و کاهش میزان انتشار آلاینده در این بخش را فراهم سازد.

شکی نیست که تا اینجای کار صنعت فولاد ایران توانسته است موفقیت های بی‌شماری به دست آورد، اما ادامه حیات و حرکت در مسیر تحول در محیط بسیار متغیر کنونی اقتصاد بین‌الملل جزء با توجه به ترندهای روز صنعت و نیازهای جدید مشتریان امکان پذیر نیست.

به‌منظور تحقق اهداف عالیه کشور، صنعت فولاد ایران می‌تواند یکی از نمادهای تولید دانش بنیان باشد. حرکت در مسیر توسعه تولید ارقام با ارزش‌افزوده بالا در مقطع کنونی نه یک انتخاب که ضرورتی است حیاتی برای تداوم مسیر رشد. ازآنجاکه این تحول می‌تواند گاهی درآمد و ارزآوری صنعت فولاد را تا 10برابر ارقام کنونی به دست آمده جهت صادرات شمش فولاد عاید کشور کند، لازم است سیاست‌گذاران به‌خوبی از وضعیت کنونی صنعت فولاد و دامنه متنوع محصولات این بخش اطلاع کافی داشته باشند. شناخت دقیق از رده بندی تولیدات صنعت فولاد در این زمینه گره گشاست.

وقتی درباره صنعت فولاد بحث می‌شود، طبیعتاً باید روی دسته‌بندی های گوناگون فولاد متمرکز شد. به‌طورکلی فولاد از دو منظر فرآیند یا تغییر در محصول قابل دسته‌بندی است. درعین‌حال در برخی تحلیل ها نیز فولاد را از منظر فرمول شیمیایی، روش تولید، روش پرداخت، اکسیداسیون (جداسازی اکسیژن در فرآیند تولید فولاد)، زیرساخت‌ها، عملیات حرارتی و استحکام فیزیکی تقسیم بندی می‌کنند. آنچه شایع است اما دسته‌بندی ارقام فولادی برمبنای آنالیز شیمیایی است که از اهمیت بالایی برخوردار است. براین مبنا AISI انواع فولاد را این‌گونه رده بندی می‌کند. در این رده بندی فولادهای کربنی به چهار دسته فولاد ابزار، کربنی، آلیاژی و ضدزنگ تقسیم بندی می‌شوند. در بخش کربنی سه نوع فولاد اعم از کم‌کربن، کربن متوسط و پرکربن تولید می‌شوند. فولادهای کم کربن آن دسته از محصولات فولادی هستند که در ساخت آنها بین 04/0 تا 3/0‌درصد کربن به‌کار رفته باشد. در این رده، تولیدکنندگان اغلب فولاد را با مقداری آلومینیوم و منگنز درهم آمیخته و محصولاتی برای استفاده در صنعت ساختمان، صنعت خودرو و نیز تولید سیم و فنس کاربرد دارد. فولاد هرچه کربن کمتری داشته باشد، شکل پذیری بهتری داشته و توان ماشین کاری بالاتری پیدا می‌کند، ضمن اینکه مقاومت کشش آن هم کاهش می یابد. فولادهای با کربن متوسط نیز به آن دسته از محصولات گفته می‌شود که بین 3/0 تا 6/0‌درصد کربن در ساخت آنها به‌کار رفته باشد. اغلب صنایع تولید میلگرد و ورق با این نوع از فولاد به کار خود ادامه می‌دهند.

در بخش فولاد پرکربن نیز عموماً بین 6/0 تا 5/1درصد و حتی 2درصد کربن در ساخت فولاد به کار می‌رود و خروجی کار نیز در محصولات جانبی نظیر صنایع تولید میخ و... استفاده می‌شود. 90درصد از کل تولید صنایع فولاد جهان بر عرضه این سه گونه فولاد متمرکز شده است. آنچه حائز اهمیت است، بخش‌های دیگر صنعت فولاد است. برای نمونه بخش کوچکی از تولید فولاد جهان به ساخت فولاد آلیاژی مشغول است. این بخش پس از ترکیب‌کردن فولاد با فلزات دیگری نظیر نیکل، منگنز، تیتانیوم، کروم، آلومینیوم و... تولید شده و پس از عملیات ساخت، مقاومت بالایی در برابر خوردگی پیدا می‌کند. درعین‌حال درنتیجه تولید این ارقام، نوعی از فولاد با سختی و استحکام بالاتر به دست می‌آید که موجب می‌شود این محصول در صنایع هوایی، صنایع کشتی‌سازی و... مصرف بالایی داشته باشد.

سومین نوع از ارقام فولادی به آن دسته از محصولاتی مربوط است که در مقابل زنگ زدگی مقاومت بالایی دارند. معمولاً این گروه از فلزات حاوی بیش از 12درصد کروم هستند و همین عامل زمینه ساز ارتقای مقاومت تا 200 برابر فولاد معمولی می‌شود. این محصول که در برابر خوردگی به‌شدت مقاوم است، اغلب در صنایع تولید محصولات آشپزخانه، صنایع پزشکی و نیز تولید محصولات حساس صنعتی کاربرد دارد. به‌جز رده های اصلی، یک نوع خاص از فولاد نیز در جهان تولید می‌شود که به فولادابزار معروف است و حاصل آمیختن وانادیوم و کبالت با فولاد است. در این رقم خاص، فولاد با مقاومت گرمایی و دوام بالا تولید می‌شود و محصول نهایی در ساخت ابزار، مته و تجهیزات این حوزه استفاده می‌شود.

حال با توجه به این توضیحات لازم است یادآوری کنم، ایران برای تحول صنعت فولاد خود نیاز دارد که دستکم 10درصد از کل تولیدات سالانه خود را که به حدود 40‌میلیون تن می‌رسد به ساخت ارقام مختلف فولاد ازجمله فولاد آلیاژی اختصاص دهد که این به معنای افزایش سطح تولید این ارقام در کشور از حدود 300 تا 500‌هزار تن فعلی به بیش از 4‌میلیون تن است. دلیل تاکید روی افزایش سهم این ارقام تا 10درصد کل تولید کشور روندی است که در جهان شایع است. افزایش تولید در این بخش کمک می‌کند تا فولاد تولیدشده در کشور که هم‌اکنون به ازای هر تن، 600 دلار درآمد عاید صنایع کشور می‌کند با قیمت بالاتری به فروش رود، درواقع بسته به اینکه صنایع چه عملیاتی یا چه ساختار شیمیایی خاصی را روی فولاد صورت دهند، می‌توان انتظار افزایش درآمد و کسب ارزش‌افزوده بالاتر از تولید همین مقدار فولاد را داشت. این رقم از هزار دلار برای هر تن در برخی ارقام شروع شده و تا 12هزار دلار برای هر تن در برخی از ارقام خاص افزایش می یابد. درعین‌حال ازآنجاکه صنایع راهبردی نظیر صنایع نظامی مصرف کننده این نوع خاص از فولاد هستند، کشور توان بالاتری برای توسعه بخش‌های دفاعی خواهد داشت.

در مقطع کنونی، می‌توان به‌راحتی ساده ترین ارقام تولیدی کشور نظیر میلگرد را با مقداری تغییر به سمتی هدایت کرد که تولیدات نهایی ضدزنگ و ضدحرارت شده و در سطوح قیمتی بالاتر برای انواع خاصی از مهندسی و ساختمان سازی مورد‌استفاده قرار گیرند. این تغییر کمک می‌کند تا نه‌تنها دست کشور و صنایع داخلی برای ساخت زیرساخت‌های عمرانی بهتر و ساختمان های حساس و بلندمرتبه باز شود که صادرات محصول نهایی در قیمت بالاتر و با تقاضای بهتری همراه شود.

این مهم البته چنانکه در سطور بالاتر نیز اشاره شد، پیش نیازهایی دارد. مداخلات دولتی در فضای بنگاه باید جای خود را به تنظیم گری صحیح دولت در راستای هدایت صنایع در مسیر تولید ارقام با ارزش‌افزوده بالاتر قرار دهد. در مقطع کنونی که نیاز به سنگ‌آهن در کشور بالاست و ذخایر کشور نیز با برخی کاستی ها روبه روست، تولید محصولات با ارزش‌افزوده بالاتر می‌تواند بهترین اقدام در راستای افزایش درآمدزایی با مصرف همان میزان از سنگ‌آهن باشد، درواقع در صنعت فولاد فرق چندانی بین سنگ‌آهن موردنیاز برای فولاد ساده 600 دلاری یا فولاد آلیاژی 12هزار دلاری نیست و این ذات دانش‌بنیان بنگاه و تنظیم گری صحیح دولت است که می‌تواند از حداقل منابع، حداکثر درآمد و صادرات را عاید کشور کند.

متاسفانه بسیاری از مدیران کنونی بخش معدن و صنایع معدنی نه مدیران تحول ساز که مدیران اداره بنگاه با حفظ وضع موجود هستند. کشور برای عبور از گردنه کنونی و همسو ساختن خود با ترندهای حیاتی دنیای تولید و صنعت، نیازمند ارتقای سیاست‌گذاری و بهبود در مدیریت است. تشویق صنعتگران به تولید ارقام با ارزش‌افزوده بالاتر یا تولید محصولاتی نظیر برخی انواع لوله که در کشورهای عربی منطقه، داخل کشور یا بازار جهانی خریداران بسیاری دارد، ازجمله مواردی است که می‌تواند در مقطع کنونی در دستور کار سیاست‌گذاران کشور قرار گیرد.