چطور چادری شدم؟ / من و حرم خانم معصومه و جوشیدن کوثر فاطمی
به رسم عرف زیارت، چادری بر سر کردم و داخل حرم شدم، برای منی که چادری نبودم، نگه داشتن آن ولو برای یک زیارت کوتاه سخت بود.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تبریزبیدار، به کوچه باغ های حرم تو پناه می آورم و در سایه سار ملکوتی آن، نفسی تازه می کنم. ضریح نورانی ات را در آغوش می گیرم و از بین شبکه های آن، مزار مطهر تو را تماشا می کنم. باورم نمی شود! آیا به این سادگی، به زیارت تو آمده ام!
6 سال پیش، در یک اردوی دانشگاهی در مسیر برگشت، توقف یک روزه در قم مقدس داشتیم و زیارت خانم معصومه (س) اولین باری بود قسمت شده بود و حس عجیبی داشتم.
به رسم عرف زیارت، چادری بر سر کردم و داخل حرم شدم، برای منی که چادری نبودم، نگه داشتن آن ولو برای یک زیارت کوتاه سخت بود.
اما حس دیگری در زیارت به من دست داد گویا که دوست نداشتم چادر را بردارم. به تبریز که بازگشتم به خانواده و دوستان گفتم دیگر میتوانم چادر سرکنم، میگفتند ممکن است دست و پاگیر شود و یا اصلا به تو چادر نمی آید.
دروغ چرا؛ خودم هم فکر میکردم مردم وقتی که چادر سرکنم چه خواهند گفت و یا توجیه میکردم چادری شدن لیاقت خاصی می خواهد که من هنوز ندارم.
و یا می گفتم من که حجابم کامل است و نیازی به چادر نیست اما ته قلبم مطمئن به کامل بودن این حجاب زیبا و دوست داشتنی بودم.
بالاخره چادر ملی خریدم و دیگر برنداشتم.
البته دوستان و آشنایان چیزهایی می گفتند ولی دیگر مهم نبود هر چند قبلا می خواستم پوشش خود را با راضی نگه داشتن آنها داشته باشم.
بعد ها بعضی از دوستان و آشنایان با تبریک می گفتند؛ چادر خیلی به تو می آید و میپرسیدند چطور چادری شدی!؟ میگفتم عنایت خانم معصومه است
انتهای پیام /