چنان دان که خاک پی حیدرم

از 15 اردیبهشت تا 24 خرداد، به فاصله 40 روز مانده تا غدیر، بنا داریم هرروز یک شعر از شاعران معاصر و نیز شاعران بزرگ زبان فارسی درباره امیرالمومنین (ع) و روز غدیر بخوانیم.
از 15 اردیبهشت تا 24 خرداد، به فاصله 40 روز مانده تا غدیر، بنا داریم هرروز یک شعر از شاعران معاصر و نیز شاعران بزرگ زبان فارسی درباره امیرالمومنین (ع) و روز غدیر بخوانیم.
به گزارشخبرنگار مهر، از 15 اردیبهشت تا 24 خرداد، به فاصله 40 روز مانده تا روز غدیر، بنا داریم هرروز یک شعر از شاعران معاصر و نیز شاعران بزرگ زبان فارسی درباره امیرالمومنین، علی بن ابیطالب (ع) و روز غدیر بخوانیم.
در بیست و ششمین شماره از پرونده «غدیریه در شعر فارسی» سراغ حکیم ابوالقاسم فردوسی میرویم که در اثر گرانسنگ خودش به صراحت و بسیار آشکارا از ارادت و محبتش به امیرالمومنین (ع) نوشته و نیاز به توضیح ندارد که این ابیات را میتوان شهادتنامه فردوسی به حقانیت و ولایت حضرت علی (ع) به حساب آورد. فردوسی، اگرچه در دو سه بیت، به اقتضای زمانه و در تقیه، نامی از خلفای پس از پیامبر (ص) میآورد، اما چون به حضرت علی (ع) میرسد، سخن را طول داده و آشکارا از ولایت حضرت امیر (ع) و ارادتش به ایشان مینویسد و مفتخر است به اینکه «شیعه» و «شیعهزاد» است؛ یعنی نه تنها خودش شیعه است، بلکه پدر و مادرش هم شیعه امیرالمومنین (ع) بودهاند.
در ادامه ابیاتی از شاهنامه فردوسی را با هم میخوانیم؛
*
تو را دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دائم بُوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخنها از اوست
تو گویی دو گوشم پر آواز اوست
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج از او تندباد
چو هفتاد کشتی بر او ساخته
همه بادبانها بر افراخته
یکی پهن کشتی به سان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدید
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار وفی
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر
خداوند جوی می و انگبین
همان چشمه شیر و ماء معین
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان خود دل است
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همه نیکیات باید آغاز کرد
چو با نیکنامان بُوی همنورد
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی