کارگردان «اسپایدر مرد»: سینما میتواند زندگی آدمها را عوض کند / علاقه به ساخت فیلم کمدی - فانتزی با قهرمانان ایرانی
کارگردان فیلم کوتاه «اسپایدر مرد» از علاقه خود به فیلمهای سورئال و فانتزی میگوید که زمینهساز یک فیلم کمدی ایرانی برای نسل z شد اما در آینده دوست دارد فیلم کمدی - فانتزی دیگری با موضوع قهرمانان ایرانی بسازد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسین ذوالفقاری، کارگردان فیلم کوتاه «اسپایدرمرد» که یکی از فیلمهای مورد توجه مخاطبین در جشنواره فیلم کوتاه تهران بود، درباره انگیزهها، چالشها و فلسفه ساخت این فیلم کمدی و فانتزی با ما گفتگو کرد.
انگیزه ساخت فیلم از کجا شکل گرفت؟
علاقه شخصی من به جهان مارول، بهویژه شخصیت اسپایدرمن، از کودکی شروع شد. یادم هست وقتی نسخه اول اسپایدرمن در سال 2002 اکران شد، من 10 سالم بود و از همان موقع شیفته این دنیا شدم. بعدها سریالهای مرتبط را هم دنبال کردم و این علاقه به فضای سورئال و فانتزی در من شکل گرفت. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، نسبت به سینمای اجتماعی، علاقهام بیشتر به آثار سورئال است.
ایده اولیه «اسپایدرمرد» زمانی به ذهنم رسید که در دوره فیلمسازی انجمن بودم. از آنجا که تجربههایی در تولید مستند و ژانرهای دیگر داشتم، برایم مهم بود که فیلمی بنویسم که تولیدش عملی باشد. میدانستم از نظر مالی دستم باز نیست، بنابراین از ابتدا با رویکرد اقتصادی نوشتم: تکلوکیشن، تعداد محدود کاراکتر (یکی یا دو نفر)، و تمرکز بر خلاقیت و فضای سورئال.
مهمترین چالش ساخت فیلم چه بود؟
خوشبختانه تنها چالش جدی ما بحث مالی بود. از نظر تیم اجرایی، ارتباطات خوبی داشتم. بیشتر اعضای گروه را از پروژههای قبلی میشناختم و با آنها رفاقت داشتم. فقط تیم فیلمبرداری بود که برای اولین بار با آنها کار میکردم. همه بچهها جوان، حرفهای و درجهیک بودند. اکثرشان دهه هشتادیاند. مثلاً طراحی گریممان استاد نوید فرحمرزی بود که رزومهای فوقالعاده دارد و همیشه از فیلمسازان جوان حمایت میکند.
ارتباط فیلم با نسل امروز یا همان نسل z چگونه شکل گرفت؟
فیلم ما یک مسئله ملموس را مطرح میکند؛ چیزی که اکثر جوانها یا تجربهاش کردهاند یا در اطرافشان دیدهاند. این مسئله برایم مهم بود و فکر میکنم همین باعث شد مخاطب با فیلم ارتباط بگیرد. البته نمیخواستم کل فیلم حول این موضوع بچرخد، اما مخاطب اصلیام همین نسل جوان بود.
برای همین، المانهای دانشجویی را به فیلم اضافه کردم. دو کاراکتر اصلی دانشجو هستند و این در چند صحنه مشخص است. نمیخواستم داستان صرفاً درباره کسی باشد که مدام جواب رد میگیرد، بلکه از این موقعیت بهعنوان ابزاری برای پرداختن به موضوع اصلی استفاده کردم: تأثیر هنر، بهویژه سینما، بر انسانها. تأثیری که میتواند منتقل شود و حتی زندگی آدمها را تغییر دهد.
برایم مهم بود که شخصیت اصلی صرفاً خودش فیلمباز نباشد. میخواستم این انتقال از طریق دیگری اتفاق بیفتد. دوست شاهین - نقش دوم -، کسی است که جهان سینما را میشناسد و آن را به شاهین معرفی میکند. یکی از دیالوگهای کلیدی فیلم هم همین است: «فیلمها از زندگی واقعی آدمها نشأت میگیرند.» این جمله برایم مهم بود چون میخواستم نشان بدهم که سینما میتواند روی آدمها تأثیر بگذارد، حتی اگر آنها در ابتدا با آن بیگانه باشند. این تأثیر را در قالب طنز و با زبان نسل امروز نشان دادم.
جوایز چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران اهدا شد / خداحافظ آشغال بهترین فیلم آرای مردمیبا اینکه خودتان متولد دهه هفتاد هستید، فیلم را برای نسلی ساختید که از شما جوانترند. چطور توانستید با آنها ارتباط برقرار کنید؟
این یکی از چالشهای اصلی بود. برای همین، در مرحله نگارش فیلمنامه، با بچههایی که از نظر سنی از من کوچکتر بودند، زیاد صحبت کردم. میخواستم بفهمم دغدغههایشان چیست، چه چیزهایی برایشان مهم است، و چطور میشود اینها را در فیلم نشان داد. این گفتوگوها خیلی کمک کرد. از طرفی، انتخاب اسپایدرمن بهعنوان کاراکتر مرکزی، یک تصمیم آگاهانه بود. اسپایدرمن شخصیتی است که تقریباً همه میشناسند؛ حتی اگر فیلمهایش را ندیده باشند، با او آشنا هستند. این شناخت عمومی باعث شد بتوانم بدون پیچیدگیهای اضافی، به اصل موضوع بپردازم.
در ادامه بحث قهرمانها، آیا به ساخت آثار با محوریت قهرمانان ایرانی هم فکر کردهاید؟
صد درصد. قبل از تولید همین فیلم هم خیلی به این موضوع فکر کرده بودم. بحث قهرمان برای من خیلی مهم است. هر کسی یک قهرمان دارد و من هم از این دغدغه بینصیب نیستم. اما ساخت قهرمان داخلی در فضای فانتزی، نیازمند بستر مناسب است. مثلاً اگر بخواهم از مرد عنکبوتی حرف بزنم، نمیتوانم تار نداشته باشم! مخاطب انتظار دارد عناصر بصری و ویژگیهای آشنا را ببیند. در مورد قهرمانان ایرانی، اگر بستر مناسب فراهم شود و ایدهای برسد که حق مطلب را ادا کند، حتماً به آن میپردازم. ما شخصیتهای تاریخی و اسطورهای زیادی داریم که قابلیت تبدیل شدن به قهرمان را دارند. مثلاً میتوان در فضای طنز، از شخصیتهایی مثل رستم و سهراب استفاده کرد و فیلمهایی ساخت که هم سرگرمکننده باشند و هم هویتساز. اگر در دوران کودکی ما به این شخصیتها پرداخته میشد، شاید امروز سوژه فیلم من چیز دیگری بود. این خلأ فرهنگی باعث شده نسل ما بیشتر با قهرمانان خارجی ارتباط بگیرد.
اگر شرایط فراهم باشد، حتماً به این سمت میروم که فیلمی با این فضا بسازم. البته ساخت چنین آثاری هزینهبر است، اما اگر ایدهای برسد که بتواند حق مطلب را ادا کند، قطعاً ارزشش را دارد. مهمترین چیز برای من این است که مخاطب با اثر ارتباط بگیرد و آن را دوست داشته باشد.