شنبه 3 آذر 1403

کاش قدر استعدادم را می‌دانستم / اعترافات ستاره‌ای که از اردوی تیم ملی فرار کرد!

وب‌گاه ورزش سه مشاهده در مرجع
کاش قدر استعدادم را می‌دانستم / اعترافات ستاره‌ای که از اردوی تیم ملی فرار کرد!

در مورد سهراب بختیاری‌زاده، موضوع ترک اردوی تیم ملی از سوی او که چندین بار تکرار شد، هنوز مسئله عجیب و البته جالبی است.

به گزارش ورزش سه، این ستاره سابق فوتبال باشگاهی و ملی ایران در گفتگویش با آنتن به تفصیل درباره ماجراهایش در اردوی تیم ملی صحبت می‌کند. اگرچه او خداحافظی جالبی با تیم ملی داشت و آخرین بازی‌اش با گل ملی او مقابل آنگولا در جام جهانی 2006 به خاطر ما می‌آید، اما سهراب خیلی سخت در تیم اعزامی به رقابت‌های جام جهانی قرار گرفت، چراکه قبل از آن برانکو قسم خورده بود دیگر به تیم ملی دعوتش نمی‌کند.

بختیاری‌زاده درباره موضوعی که منجر به ناراحتی ایوانکوویچ شده بود، گفت: وقتی خودم را آنالیز می کنم، نوسان کم داشتم و همیشه تقریبا متوسط به بالا بودم. اگر بخواهم از تمام دوران فوتبالم، یک مقطع را یاد کنم و به عنوان یک دوره شیرین و جذاب از آن لذت ببرم، زمانی بود که روزهای آخر به تیم ملی برای جام جهانی 2006 دعوت شدم. چون 3 سال قبل تر از آن، من اردوی تیم ملی را ترک کرده بودم در زمان آقای برانکو. سن و سالم هم طوری بود که دیگر احتمال زیادی نداشت دعوت شوم چون 30 به بالا بودم. آقای برانکو هم برعکس اینکه شاید خیلی ها فکر کنند اجازه می داد بازیکن هر کاری دلش می خواهد بکند، اما اینطور نبود؛ واقعا کارش اصولی بود. بازیکن را آزاد می گذاشت اما یک خط قرمزهایی داشت که واقعا به آنها پایبند بود. روزی که من اردو را می خواستم ترک کنم، به این دلیل بود که دوست داشتم بازی کنم ولی ایشان چهار نفر دیگر را در ترکیب گذاشته بود. وقتی گفتم می روم؛ گفت اگر بروی - با وجود اینکه می‌دانی دوستت دارم - تا زمانی که اینجا هستم نمی‌توانم دعوتت کنم. من هم گفتم اعتراضی ندارم و دست دادیم و خیلی شیک اردو را صبح بازی ترک کردم.

او در ادامه توضیح داد: بعد از دو، سه سال از این اتفاق، نزدیک جام جهانی بودیم و من هم سال‌های آخر بازی‌ام بود و خیلی دوست داشتم برگردم؛ ولی دنبال این نبودم که ارتباطی برقرار کنم و عذرخواهی بکنم. به هر حال یک غروری داشتیم و در شرایط سنی‌ای بودم که برایم سخت بود که بگویم اشتباه کردم. آن فصل با صباباتری در باشگاه‌های آسیا بودیم و از نظر فنی شرایط خیلی خوبی داشتم. تقریبا یک هفته مانده بود که آقای برانکو اسامی کامل را به فیفا اعلام کند، که اسم من را هم جزو لیست گذاشت و این خیلی برایم اتفاق شیرینی بود چون می‌دانستم دیگر فرصت بازی در جام جهانی را ندارم.

بختیاری‌زاده افزود: تقریبا یک سال قبل از این اتفاق، یک روز لوکا بوناچیچ به من زنگ زد و گفت بیا هتل آزادی همدیگر را ببینیم. وینکو بگوویچ هم آنجا بود. بوناچیچ آن روز به من حرفی زد که مرا بیدار کرد و مثل یک پتک به سرم کوبید. گفت تو فوتبالیست بزرگی هستی و شاید باید در اروپا بازی می‌کردی. تلاش کن در جام جهانی 2006 جزو تیم ملی باشی. حیف است فوتبالت تمام شود و جزو فوتبالیست‌هایی نباشی که در جام جهانی بازی کرده‌اند. شاید باورتان نشود؛ من یک هفته به این حرف فکر می‌کردم و خیلی به من کمک کرد و ذهنیت و نگرشم را در آن سال تغییر داد. مدام زندگی می‌کردم، تمرین و بازی می‌کردم برای اینکه آن لحظه برسد و من انتخاب شوم. آن سال از لحاظ فوتبالی هم - هرچند خدا شاهد است که چنین نیتی نداشتم - به خاطر گل‌های زیادی که زدم، خیلی در چشم بودم. 8 گل در لیگ زدم و چند گل هم در جام حذفی، و از لحاظ بدنی و روحی روانی هم خیلی آماده بودم. این یک فصل برای من خیلی تعیین کننده بود.

او با اشاره به دوره مربیگری بلاژویچ و امیر قلعه‌نویی اظهار داشت: زمان بلاژویچ یک تایم کوتاه من اردو نرفتم. این یکی را خودم یادم رفته بود (با خنده). در واقع اردو را ترک نکردم؛ ماندم تهران که بعد از حدود یک هفته به اردو بروم ولی یک هفته گذشت و خودم هم تنبلی کردم و دیگر ماندم در تهران. بچه‌ها که برگشتند، فکر کردم دفعه‌های بعد دعوت می شوم ولی بلاژویچ هم عصبانی شده بود و گفت نه دیگر سهراب را دعوت نمی‌کنم. بار آخر که زمان آقای قلعه نویی اردوی تیم ملی را ترک کردم، دیگر نمی‌خواستم بازی کنم چون از جام جهانی آمده بودیم و هم سن‌های من مثل آقای دایی و آقای گل محمدی کنار رفته بودند و من هم احساس کردم ماندنم در سن 34،35 سالگی درست نیست؛ البته آقای قلعه نویی لطف داشت و دعوت کرده بود که من خودم زنگ زدم و عذرخواهی کردم.

سهراب تاکید کرد: هر مربی ای را اذیت نکردم. من زمان آقای مایلی کهن در تیم ملی بودم که کارش واقعا بیست است، یک انسان واقعی و دوست داشتنی است و از همین جا خدمتش عرض ادب می کنم. یک آدم با اصالت که خدمت بزرگی به فوتبال کشورمان کرد و فکر می‌کنم باید بیشتر مورد توجه و احترام قرار بگیرد چون یک نسل فوتبال را شجاعانه، در دورانی که اتفاقا یک نسل طلایی هم داشتیم، معرفی کرد. ببینید، خیلی‌ها جوانگرایی می کنند در جایی که به آن صورت بازیکن ستاره‌ای ندارند. در چنین شرایطی جوانگرایی کردن خوب است اما زیاد کار عجیب و غریبی نیست. ولی یادمان باشد آقای مایلی کهن یک تیم ملی در اختیارش بود که واقعا همه بهترین بودند و در کنار آن بهترین‌ها با شهامت خیلی از جوانان مستعد را دعوت می کرد و نه برای تبلیغ؛ بلکه به آنها واقعا بازی می‌داد که این خیلی کار بزرگی است و هیچ وقت نباید فراموش کنیم. ای کاش خیلی از مربیان ما الان صداقت و پاکی آقای مایلی کهن را داشته باشند. البته هستند مربیانی که واقعا قابل احترام و پاک اند ولی تعدادشان خیلی کم است. جرات نمی‌کردم حاج آقا (مایلی کهن) را اذیت کنم. آقای طالبی را هم اذیت نکردم. ارتباط خیلی خوبی با ایشان داشتم. انسان شریفی است و برایش آرزوی موفقیت دارم.

او در پایان گفت: هیچ وقت به گذشته برنمی‌گردم و نگرانی از آینده هم ندارم. فقط می‌خواهم در لحظه زندگی کنم و لذت ببرم. این را اولین بار است می‌گویم؛ هر از گاهی تنها چیزی که غمگینم می‌کند و ناراحت می‌شوم، این است که خودم می‌دانم چه استعداد بزرگی در فوتبال داشتم و به نسبت استعدادم نتوانستم اهداف بزرگی در فوتبال برای خودم ترسیم کنم. این هرازگاهی خیلی آزارم می‌دهد و می‌گویم ای کاش قدر استعداد خدادادی خودم را بیشتر می‌دانستم و تصمیمات منطقی‌تری می‌گرفتم. سعی می‌کنم در مربیگری بیشتر قدر خودم را بدانم.

کاش قدر استعدادم را می‌دانستم / اعترافات ستاره‌ای که از اردوی تیم ملی فرار کرد! 2
کاش قدر استعدادم را می‌دانستم / اعترافات ستاره‌ای که از اردوی تیم ملی فرار کرد! 3