پنج‌شنبه 16 اسفند 1403

کتاب سرگذشت داماد جمال عبدالناصر چاپ شد / جاسوسی که سقوط کرد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
کتاب سرگذشت داماد جمال عبدالناصر چاپ شد / جاسوسی که سقوط کرد

کتاب «جاسوسی که سقوط کرد؛ سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر» نوشته آرون برگمان با ترجمه مهدی نوری توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شد.

کتاب «جاسوسی که سقوط کرد؛ سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر» نوشته آرون برگمان با ترجمه مهدی نوری توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «جاسوسی که سقوط کرد؛ سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر» نوشته آرون برگمان به‌تازگی با ترجمه مهدی نوری توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این‌کتاب سال 2016 در کارولینای جنوبی آمریکا منتشر شده است.

«جاسوسی که سقوط کرد» پانزدهمین عنوان از مجموعه «تاریخ جهان» است که نشر ماهی چاپ می‌کند و درباره اشرف مروان داماد جمال عبدالناصر رئیس‌جمهور مصر است که سال‌ها برای اسرائیل جاسوسی کرد.

اشرف مروان متولد سال 1944 بود و سال 1966 با منا دختر جمال عبدالناصر ازدواج کرد. سال‌ها پس از این، در سال 2002 مشخص شد مروان در جنگ اسرائیل با اعراب (1973)، برای سازمان موساد جاسوسی کرده و سال 2007 به طرز مشکوکی از بالکن خانه‌اش در لندن سقوط کرد و کشته شد.

آرون برگمان نویسنده اسرائیلی کتاب پیش‌رو، دوست مروان بوده و کسی است که راز جاسوسی او را برای موساد برملا کرد. او سال 2016 در حالی که 57 سال داشت و خود را به سن مرگ مروان نزدیک می‌دید، اقدام به نوشتن خاطرات خود از این‌شخصیت مصری کرد و کتاب «جاسوسی که سقوط» کرد را نوشت.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

اما در سال 1998، وقتی مصاحبه‌ام با زعیرا برای شبکه بی‌بی‌سی تمام شد، او بی‌مقدمه و بدون آن‌که حرفش پیش آمده باشد به من گفت می‌تواند «مدرک محکمی» در اختیارم بگذارد که ثابت می‌کند آن مهمان ناخوانده و زنهاردهنده جنگ ملک حسین بوده است. بلافاصله فهمیدم زعیرا می‌خواهد با بهره‌جویی از من این سند را منتشر کند، سندی که نشان می‌داد مایر هشدار شاه اردن را نادیده گرفته، پس می‌توانسته است تحلیل زعیرا مبنی بر منتفی‌بودن جنگ را نیز نادیده بگیرد و بنابراین گناه غافلگیری اسرائیل هنگام حمله اعراب به گردن اوست. خوشحال بودم که زعیرا می‌خواهد این‌طور از من سوءاستفاده کند، چون به این‌ترتیب خبری داغ و جنجالی به چنگم می‌افتاد. در نتیجه مشتاقانه دعوتش را پذیرفتم و قرار شد همان‌شب سری به او بزنم تا متن اصلی گفت‌وگوی ملک‌حسین و گلدامایر را ببینم و رونوشتی از آن تهیه کنم. البته زعیرا کمی نگران بود. می‌ترسید فاش شود منبع خبر او بوده است و به دردسر بیفتد، چرا که متن گفت‌وگوی شاه اردن و نخست‌وزیر جزو اسناد فوق محرمانه به‌شمار می‌آمد و هیچ‌گاه منتشر نشده بود. برای کاستن از این‌نگرانی، به ذهنم رسید به جای آن‌که سند را مستقیما از او بگیرم، دستیارم، ناوا میزراخی را بفرستم تا از هرجای آن که لازم بود یادداشت بردارد. بدین‌ترتیب می‌توانستم بگویم این سند از طریق دیگری به دستم رسیده است و ادعایم دروغ نبود، بلکه صرفا داشتم در واقعیت دخل و تصرفی می‌کردم.

این‌کتاب با 124 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 40 هزار تومان منتشر شده است.