گی دوموپاسان؛ استاد داستان کوتاه و راوی طنز تلخ
تهران - ایرنا - گی موپاسان نویسنده شهیر قصهها و داستانهای کوتاه ادبیات فرانسه، فعالیت ادبی خود را در دورهای آغاز کرد که در قلمرو نثر، مکتبهای رئالیسم و ناتورالیسم در اوج رونق بودند. او موفق شد، شکل جدیدی از قصهنویسی را به وجود آورد.
گی دوموپاسان در پنجم آگوست 1850 در قصر میرومانسنیل در نزدیکی شهر بندری دیپ فرانسه واقع در ساحل نورماندی در خانواده ای پرتنش متولد شد و عمده کودکی اش را در شهر فکان گذراند. اختلاف هایی که میان پدر و مادرش وجود داشت، باعث شد تا سرانجام در 1859 میلادی آنها از هم جدا شوند. پدر در پاریس به عنوان یک کارمند ساده بانک مشغول به کار شد و مادر به همراه «گی» و برادرش «اروه» در استراحتگاه ساحلی اترتا که شهری کوچک و در حال ترقی بود، اقامت گزید. این جدایی در زندگی "گی دوموپاسان" تأثیر بسزایی داشت و دوران کودکی او را دچار تلخ کامی کرد و همین کودکی ناشاد هم شرط همینگوی برای نویسنده شدن بود که برای موپاسان به تحقق پیوست. او در 13 سالگی که وارد مدرسه شبانه روزی - که مؤسسه ای وابسته به کلیسا بود، شد، تحت تأثیر ویکتورهوگو به سرودن اشعاری به سبک رمانتیک پرداخت و نیز تحت تأثیر ادبیات کلاسیک، اشعار راسین و رمان های ژان ژاک روسو قرار گرفت. موپاسان پنج سال بعد از ورودش به این مدرسه به علت سرودن شعری گستاخانه از آنجا اخراج شد. او پس از وقفه در دبیرستان دولتی شهر روئن نام نویسی کرد و مشغول تحصیل در آنجا شد. موپاسان در روئن با شاعری به نام لوئی بویه که یکی از دوستان صمیمی گوستاو فلوبر بود، آشنا شد. بویه نخستین شخصی بود که ظرایف کار ادبی را به موپاسان آموخت و اشعارش را تصحیح کرد اما بویه قبل از این که موپاسان دیپلمش را بگیرد، درگذشت.
موپاسان در روئن با فلوبر آشنا شد. بعد از گرفتن دیپلم به پاریس رفت و تحصیل در رشته حقوق را آغاز کرد. او در این دوره نزد پدرش اقامت داشت. با شروع جنگ میان فرانسه و پروس به جنگ فراخوانده و مجبور به ترک دانشگاه شد. موپاسان اگرچه به خط مقدم نرفت اما شکست و اشغال فرانسه به وسیله ارتش پروس را با گوشت و پوستش احساس کرد. در 1875 «موپاسان» نخستین داستانش با نام «صفحه ساییده شده» را با نام مستعار "ژوزف پرونیر" در فرانسه منتشر کرد. 2 سال بعد برای نخستینبار با «تورگینف»، رماننویس مشهور روسیه دیدار کرد. پس از آشنایی با گوستاو فلوبر، موپاسان تحت حمایت وی قرار گرفت و با ادبیات و روزنامهنگاری آشنا شد. وی در همانجا با برخی نویسندگان مشهور سبک ناتورالیسم و رئالیسم همچون «امیل زولا» نیز آشنا شد. موپاسان در همان زمان داستانهای کوتاه زیادی نوشت. علاوهبر این نوشتههایش در مجلاتی چون "فیگارو" و "اکو" به چاپ میرسید؛ با این حال وی نتوانست در آن زمان موفقیت چندانی در نوشتن رمان به دست آورد. این نویسنده سرشناس پس از آشنایی با ناتورالیسم به دلیل شرایط روحیاش به این سبک علاقهمند شد؛ سبکی که برخلاف رمانتیسیسم به جای توجه به زیباییهای طبیعت، جهان را با نگاهی واقعبینانه با همه زشتیهایش به تصویر میکشد و بر نشان دادن این نازیباییها تاکید میکند.
موپاسان در 1880 میلادی به همراه چهار نویسنده دیگر وارد یک گروه ناتورالیست با نام "یاران مدان" شد که رهبری آن را «امیل زولا» برعهده داشت. وی در این دوران از طرف زولا مورد تشویق و توجه زیادی قرار گرفت اما کمی بعد از این گروه فاصله گرفت و خود را بیش از پیش وقف خلق آثار ادبی و نگارش داستانهای کوتاه و رمان کرد.
اندیشه و آثار
او در طول زندگی نسبتا کوتاهش حدود 300 داستان کوتاه، 6 رمان و نیز 3 سفرنامه، یک مجموعه شعر و چند جلد نمایشنامه نوشت اما نقطه اوج کارهای موپاسان داستانهای کوتاه اوست.
موپاسان، نویسنده شهیر قصه ها و داستان های کوتاه در ادبیات فرانسه، فعالیت ادبی خود را در دوره ای آغاز کرد که در قلمرو نثر، مکتب های رئالیسم و ناتورالیسم در اوج رونق بودند. او با وجود آنکه از چهره های شاخص این مکاتب به ویژه گوستاو فلوبر و امیل زولا بسیار الهام پذیرفت، توانست در نگارش قصه ها و داستان های کوتاه و بلند خود مستقل عمل کند و شکل جدیدی از قصه نویسی را به وجود آورد. سبک و سیاق و تار و پود نوشته های موپاسان که منحصر به خود اوست از جهات مختلف قابل توجه و بررسی است. جمله های کوتاه و فی البداهه او زیبا و طبیعی است. شخصیت ها همان گونه که باید، صحبت می کنند و زبانشان با زبان راوی اصلی در هم نمی آمیزد. او در توصیف صحنه ها و چهره پردازی بسیار تواناست و نثرش پیش خواننده مصنوعی و بی طراوت جلوه نمی کند. او نگاهی دقیق اما بدبینانه به جامعه عصر خویش دارد و واقعیات تلخ را با زبان طنزآمیز و دلنشین درقالب قصه، داستان کوتاه و رمان بیان می کند. هنر موپاسان تا به امروز همواره راهگشا و الهام بخش بسیاری از نویسندگان داستان های کوتاه در ادبیات مدرن جهان بوده است. برخی از داستان های کوتاه او مانند "تپلی" از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان محسوب میشود. " گی دو مو پاسان" در این داستان افرادی را به تصویر می کشد که در زمان جنگ فقط می خواهند، گلیم خود را از خطرات آن سالم بیرون بکشند. این افراد که به طبقات بالای جامعه، روشنفکران و حتی برخی گرایش های سیاسی وابسته اند زندگی، سرنوشت و حتی مرگ دیگران را وسیله و بازیچه ای برای رسیدن به امیال خودشان قرار می دهند. وقتی از چیزی به عنوان ارزش صحبت می کنند، به این خاطر نیست که خود بی مهابا طالب آن هستند، بلکه با این صفت متعالی فقط می خواهند، دیگران را با هر توجیهی به طرفی سوق دهند که راه برای رفتن شان به سوی منافع خودشان باز شود.
موپاسان استاد نوعی از داستان کوتاه است که به قول سامرست موآم میتوانید آن را پشت میز شام یا در اتاق استراحت کشتی نقل کنید و توجه شنوندگان خود را جلب نمایید. او تحت تأثیر ویکتور هوگو نخست اشعاری عاشقانه سرود. بعدها با لوئی بویه و گوستاو فلوبر آشنا شد و همراه آنها به بررسی آثار بالزاک پرداخت و پس از آن به شکل جدی به نویسندگی روی آورد.
رمانهای او عبارتند از: بل آمی، یک زندگی، لبخند بخت، Pierre et Jean، Fort comme la mort، Notre Cur که رمان "بل آمی" بیش از دیگر رمان های موپاسان شهرت پیدا کرده است. این رمان داستان جوانی به نام "ژرژ دوروآ" است که بی اصل و نسب و فاقد تحصیلات اما باهوش و خوش قیافه است. او پس از این که مدتی در آفریقا در ارتش خدمت می کند، به پاریس می آید تا به محافل سطح بالای آنجا راه پیدا کند. در پاریس با همخدمتی سابقش که اکنون روزنامه نگار موفقی شده دیدار می کند. او با مدیر روزنامه که مردی ثروتمند و سوداگر است، آشنا می شود و کارش را در روزنامه آغاز می کند. "دوروآ" که آدمی کم مایه اما جسور و بی باک است با مقالاتش مسیر ترقی را به سرعت می پیماید. این رمان تصویری گویا از دنیای فاسد بورژوازی مرفه پاریس در اواخر سده نوزدهم را ارایه می دهد. با وجود این که منتقدان ادبی موپاسان را به سیاه بینی در این اثر متهم می کنند اما این رمان برای او موفقیت بزرگی را به ارمغان آورد.
در عین حال آنچه مایه شهرت بسیار او شده، داستانهای کوتاهش است که نخست به تدریج در روزنامههای پاریس انتشار یافت و پس از آن به صورت چند کتاب بزرگ فراهم آمد. در این داستانها موپوسان منظره 2 دنیای کاملا متفاوت را از پیش چشم ما میگذارند. رویدادهای داستان های موپاسان که غالبا گرایشی ناتورالیستی در آنها مشهود است، بیشتر در حوالی محل تولد او، نورماندی و پاریس اتفاق می افتند. موپاسان این داستان ها را به شیوه معمول آن زمان ابتدا در صفحات ادبی مجلات پاریس منتشر می کرد. داستانهای کوتاه او از جمله تپلی و گردنبند الماس (گردنبند) داستان معروفی از موپاسان است که به داستانی آموزشی و الگویی از نظر زمینه چینی، گره افکنی، اوج و گره گشایی تبدیل شده است. دیگر داستان هایش عبارتند از: سنجاق، در یکی از شبهای بهار، بابا سیمون، رز، پیرو، اولین برف، در مزرعه، در خانواده، کنار مرده، خروس جنگی، یکشنبههای یک بورژوای پاریسی، هورلا، مادموازل فی فی، میس هریت، ولگرد و روی آب.
پایان نویسنده
بعد از توفیق تپلی، موپاسان سرودن شعر و نگارش متون نمایشی را تا حدود زیادی رها کرد. با موفقیتی که تپلی آغازگر آن بود، توانست در پایان 1880 شغل کارمندی اش را رها کند و به صورت حرفه ای به نویسندگی بپردازد. او در 1883 میلادی در شهر اترتا برای خودش خانه ای ساخت. موپاسان سالهای پایانی عمرش را در گوشهگیری و ترس از مرگ سپری کرد و در 1893 میلادی پس از اقدام به خودکشی نافرجام در حالی که درگیر بیماری مغزی لاعلاجی شده بود در 43سالگی درگذشت. او را در گورستان «مونپارناس» پاریس به خاک سپردند.
*س_برچسبها_س*