یادداشت علی اصغر عزتی پاک در سوگ سید حسن نصرالله
از هر ایرانیای ایرانیتر بود. از هر فلسطینیای فلسطینیتر بود. از هر سوری سوریتر؛ از هر عراقی عراقیتر و از هر یمنی یمنیتر! و بالاتر؛ از هر مسیحیای مسیحیتر بود؛ از کُرد و تُرک حلب کُردتر و ترکتر، و از دَروزی دروزیتر و از علوی علویتر.
برای درک اینکه سید انسان بود و دردش انسانی، کافی است بنشینیم پای خاطرات ستمدیدگان و قربانیان طرح بزرگ و ویرانگر تامین امنیت فرزندان اسرائیل در منطقه.
فراموشم نمیشود هیچگاه درخشش چشمهای اشکآلود زنی راهبه در زیارتگاه مَعلولا که وقتی به سیدحسن و حزب الله رسید در نقل خاطرات جنگ، نفس کم آورد. لحظهای سکوت کرد و خیره به شاخههای سرسبز درخت داخل زیارتگاه سنگی، گفت: اگر سید نبود، اگر حزبالله خودش را نرسانده بود، امروز از زیارتگاه تاریخی مسیحیان سوریه فقط یک خاطره برجای بود!
پ. ن1: اهالی معلولا به پاس خدمات حزب الله، طاق نصرتی بنا کردهاند در ورودی شهرشان و نشان این لشکر_مقدس را بر پایههایش حک کردهاند. پ. ن2: دربارهی سیدحسن، آن مرد مقدس، به یکی دو نوشته قناعت نخواهم کرد. داستان او بزرگ است.
سلام بر نصرالله