شنبه 3 آذر 1403

یادداشت | کنش و واکنش در ادبیات نیایشی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
یادداشت | کنش و واکنش در ادبیات نیایشی

سعید تشکری می‌نویسد: رابطه میان ادبیات و خواننده همیشه اینگونه نیست که هم زیبایی‌شناسی باشد هم تاریخ داشته باشد، اما این جز وظایف ادبیات نیایشی است که هم به زیبایی‌شناسی روح مخاطب فکر کند، هم تاریخ و مستندات دینی را درون اثر جانمایی کند.

- اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم؛ سعید تشکری:

ادبیات نیایشی به روایت رمان‌نویس

اغلب در ادبیات نیایشی ما دچار یک مشکل اساسی و با یک پرسش روبرو هستیم، چیزی را که نویسنده و هنرمند در تمام اشکال هنری به وجود می‌آورد چه نام دارد؟ که اگر نامش را نظریه واسپاری یا دریافت‌گری بگذاریم، یعنی هنرمند اثرش را به واسطه تولید هنر نیایشی، در اختیار دریافت خواننده می‌گذارد، هم زمان با او خواننده هم واکنش دارد که در ادبیات نیایشی نامش می‌شود کنش و واکنش. این نظریه در حقیقت اصلیتش از نقد و شیوه آمریکایی نشأت می‌گیرد، نه به شیوه مکتب شرق، زیرا مکتب شرق تهذیب است و غرب عقلانیت و همواره در کشاکش با یکدیگر هستند و در همه انواع هنرهای نیایشی که جفت نویسندگان و هنرمندان دو طیف ایجاد می‌کنند. یکی از نمونه‌های آن فیلم مرد خانواده اثر برت راتنرسال2000 است که در این فیلم، موقعیتی برای فرد به وجود می‌آید که در آن خودش را خدا می‌داند و مخلوق نمی‌بیند و در این فیلم سفری که قهرمان فیلم به آینده می‌رود، تا محنت را تجربه کند. و در بازگشت به جهان کنونی، در یک شرایط دیگر یک نظریه دریافت صورت می‌گیرد، که آیا ما می‌توانیم برگردیم و زندگی را دوباره شروع کنیم و اگر این امکان به‌وجود بیاید، چقدر این زندگی که در حقیقت برایش نجنگیدیم، حاضریم برایش بجنگیم تا آن را بدست بیاوریم.

از آرتور میلر به این طرف ادبیات مدرن، در آمریکا کوشید تنهایی انسان را بدون خداوند تصور کند. این مکانیسم را برخلاف روحیه آمریکایی‌ها که گاهی بسیار مذهبی‌تر از اروپایی‌ها هستند، در همه آثار هالیوودی تجلی‌بخش شده است. اما آثار متفکر و هنرمند نامی ولفاین آیزر جوری دیگر است، کوشش شده تا انسان خدامحور در معرفتی جهانی، یعنی هم در غرب و هم در شرق، به پرسش فراگیر انسان تنها بی خداست، قرار گیرد. و دقیق‌ترین تعریف، تشریح می‌شود، تعریفی فارابی وار که - آن سوی تنهایی انسان، خداوند ایستاده است!

بعدها نظریه دیگری از هانس رابرت یاس پیدا می‌شود که می‌گوید، به سادگی نمی‌توان با چارچوب نظریه واکنش خواننده سازگار شد، در حقیقت آن چیزی را که هنرمند فکر می‌کند و آماده واسپاری به مخاطب در تولید هنری است، با آن چیزی که خواننده دریافت می‌کند برابری نمی‌کند و در حقیقت نظریه دریافت با نظریه کنش و واکنش برابری نمی‌کند.

حالا چرا این اتفاق می‌افتد؟ دلیلش این است که در آن التقاط وجود دارد. هنرمند به دلیل عدم صداقت در چیزی که به آن فکر می‌کند، سعی می‌کند دو جهانی فکر کند، یعنی هم زمینی هم آسمانی تا بتواند مجرای آسمان را در یک وضعیت زمینی قرار بدهد.

پدیده‌ای به نام گادامر که توسط فیلسوفی به نام گادامر مطرح شده است، می‌گوید، هرگاه افق فکری ما سلامت داشته باشد در انجام واگذاری هنر خودمان به مخاطب موفق می‌شویم و هرگاه فقدان این افق فکری وجود داشته باشد، در همه نحله‌های فکری، این اتفاق نمی‌افتد. پس این افق فکری همان نظریه دریافت، یا همان کنش و واکنش است که بین هنرمند و مخاطب باید صورت بگیرد.

یونس نبی و نوح نبی دو قهرمانی هستند که مجرای جدی تولید ادبیات نیایشی هستند، چه در غرب و چه در شرق. یونس پیامبری است که در شکم نهنگ قرار می‌گیرد و در آنجا به فضای جدیدی از معرفت تسلیم خداوندی می‌رسد. حضرت نوح هم فرزندی دارد ناخلف و طغیانگر. این موضوع در کنعان و یونس، زمینه‌ساز بسیاری از تولیدات ادبی است.

یک ماجرای دیگر نیز وجود دارد که روی آن بسیار تکیه می‌کنند و آن فرضیه ایوب نبی است، که تمام هستی خود را در برابر خدا با خضوع قرار می‌دهد و شیطان تک به تک آن‌ها را می‌گیرد. از ثروت و جان و جلال و جاه تا فرزند و ایوب نسبت به هیچ کدام طغیانگری نمی‌کند و یک تسلیم است در برابر اراده.

نوع دیگری هم که فیلسوفان بسیاری به آن وارد شده‌اند و فیلم هامون داریوش مهرجویی را با آن می‌شناسیم، در مورد حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) است. یعنی یقین داشتن درباره حضرت ابراهیم (ع) و بخشیده شدن اسماعیل (ع) توسط خداوند. همان فرضیه ترس و لرز از فیلسوفی‌به نام کی یر کگور همه این فرضیه‌ها در نسبت انسان با تعالیم نیایشی است، که به تولید هنر و ادبیات ختم شده است!

همه این‌ها فرضیه دریافت و واکنش مخاطب را دارد و آنقدر در برابر این موضوعات، در سطح هستی جهان اثر تولید شده است که همان طور که در مباحث گذشته هم گفتم ما در برابر بعضی رویدادها آنقدر آن‌ها را شنیده و خوانده‌ایم که در برابرش می‌گوییم ما که این را می‌دانیم، در صورتی که بعضی هنرمندان همین دانستن را مداوم نوآوری می‌کنند و معاصرسازی می‌کنند و یکی از وظایف هنر نیایشی و ادبیات نیایشی دقیقا همین است، یعنی واکاوی و بازسازی اسطوره‌های دینی در جهان معاصر. این در حقیقت همان چیزی است که نوع جدیدی از تاریخ ادبیات را در قرن کنونی از مکتب کلاسیک، رمانتیسم، رئالیسم و بعد به مدرنیته و پست مدرن، مدام نوآوری کرده است.

بوطیقا و اتوپیا در ادبیات نیایشی کنش نیایشی و کشف مقدس روایت حماسه در کنش نیایشی بررسی اتوپیا در کنش نیایشی بوطیقا و اتوپیا در ادبیات نیایشی به روایت رمان‌نویس: هنر نیایشی؛ روایت یا نقل؟ به روایت رمان‌نویس: تفاوت هنر نیایشی در غرب و شرق هنر نیایشی به روایت سعید تشکری

کتاب به‌سوی زیباشناسی دریافت، اثرکی ام نیوتن، ترجمه به انگلیسی از تیموتن باتی برایتون جامع‌ترین رساله در این باب است. این تلاشی که بین ادبیات و تاریخ وجود دارد، ادبیات به مفهوم تولید هنری متن، و تاریخ به مفهوم چیزی که از آن اقتباس می‌شود، توسط دو مکتب مارکس گراها و فرمالیست‌ها به قهقرا برده شده است. هر چیزی که توسط ادبیات از تاریخ، مثل دین یا اسطوره، اقتباس می‌شود در حقیقت از جایی شروع می‌شود که دو مکتب مارکس‌گراها و مکتب فرمالیست‌ها به آن واکنش داشتند. یعنی این دو مکتب این نوع ادبیات را به قهقرا بردند و در این وضعیت بسیاری از نویسندگانی که ما آن‌ها را شرقی می‌دانیم به شدت از آن دوری کرده‌اند. ولی در فرهنگ ژاپن، می شیما به شدت این آثار را به روزآفرینی کرده است و برای فرهنگ خود یعنی ژاپن بار بار دینی و اسطوره‌ای نوسازی کرده است. پس اصالتا هر چیزی را که ما می‌گوییم درباره آن چیزی که از اصل آن اقتباس می‌کنیم، نیست، درباره آن چیزی است که هنرمند می‌تواند آن را ارائه دهد، یعنی همان منطق دریافت و ارائه، نه این منطق که ما صرف برداشت از زندگی یک معصوم را در در یک دایره یقینی، رونویسی کنیم، بلکه اصل تأثیری است درباره آن معصوم، بر داستان و اثر هنری که خلق کنیم.

پس به زندگی تاریخی یک اثر ادبی، بدون مشارکت فعال مخاطبان اصلا نمی‌توانیم بیندیشیم، یعنی هر اثر ادبی که تولید می‌کنیم باید خوانندگان در آن اثر مشارکت کنند و اگر این مشارکت را از آن‌ها بگیریم اثر ادبی اثری است خنثی و بسیاری از آثاری که ما به عنوان آثار خنثی می‌شناسیم این روزها با این که در حقیقت، تحت تاثیر بسیاری از فرهنگ‌های دینی هستند. اما چون نظریه دریافت را ندارند و این نظریه به التقاط و به رونویسی رسیده، آن عمل دریافت از سوی مخاطب رخ نمی‌دهد. در حقیقت هنرمند با تولید اثر هنری پلی است میان آسمان خداوند و مخاطب. یعنی جهان خداوندی مخاطب و هنرمند در یک جا به تفاهم می‌رسد. اگر این تفاهم اتفاق بیفتد هنر نیایشی صورت گرفته در غیر این صورت دیگر هنر نیایشی نیست و یک رونویسی است از بستر تاریخی.

رابطه میان ادبیات و خواننده همیشه اینگونه نیست که هم زیبایی‌شناسی باشد هم تاریخ داشته باشد، اما این جز وظایف ادبیات نیایشی است که هم به زیبایی‌شناسی روح مخاطب فکر کند، هم تاریخ و مستندات دینی را درون اثر جانمایی کند به گونه‌ای که مخاطب احساس کند هنرمند دارد از چیزی صحبت می‌کند که پشتوانه دینی و معاصر دارد. این آغازی است خلاق، برای خلق متون ادبی و هنر نیایشی ما خواهد بود.

ادامه دارد...

انتهای پیام /