یادگار کریم خان، جاذبه مغفول مانده شهر راز
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران در کنار اماکن و جاذبههای تاریخی و فرهنگی مشهوری که تقریبا همه علاقهمندان آنها را میشناسند و بازدیدی از آن داشتهاند، اماکن و نقاطی هم وجود دارد که شاید نامش برای اهالی شهر راز هم آشنا نباشد، چه رسد به آنکه به دیدارش رفته و در خصوص آن اطلاعاتی داشته باشد.
به گزارش ایسنا، شیراز با وجود برخورداری از این پتانسیل بالا و شگرف و علیرغم همه محبوبیتی که به هر واسطه نزد ایرانیان و شمار کثیری از مردم جهان دارد، هنوز نتوانسته آنطور که باید و شاید در جذب گردشگر موفق عمل کند و شمار کسانی که به عنوان گردشگر اعم از داخلی یا خارجی به برخی اماکن و نقاط دیدنی شیراز عزیمت و از آنها بازدید میکنند، طی یک هفته با زحمت به 50 نفر میرسد.
در میان اماکن و آثار دیدنی و البته ثبت شده میراثی شیراز، باغ - تکیه، یا باغ - موزه "هفتتنان" است؛ مکانی که پیشینه آن به دوران زندیه باز میگردد؛ بن کوه "چهل مقام" و شمال "آرامگاه حافظ" جایگیر شده و دورانی پر رونق را در گذشته خود داشته است و اکنون، با همه جذابیتش، شمار بازدیدکنندگانش حتی در ایام پایانی هفته، به عدد انگشتان یک دست هم نمیرسد!!
برای دیداری از باغ - موزه هفت تنان پنجشنبه را انتخاب کردیم با این نگاه که شاید شمار گردشگران بیش از سایر ایام باشد اما در این روزه نیمه تعطیل هفته هم این مکانِ به جا مانده از دوره زندیه، "کمتر از انگشتان یک دست" بازدید کننده داشت! گردشگرانی که دو تن از آنها دانشجو بودند و با هدف پژوهش به این مکان آمده بودند.!
با وجود آثار تاریخی جذاب در این باغ و تعداد بسیار زیادِ سنگ ها و اشیاء با قدمت چندصدساله، نه توجه توریست ها چندان به آن جلب می شود و نه شیرازی ها در شهرگردی هایشان التفاتی قابل ذکر به آن دارند.
این در حالیست که به لحاظ جغرافیایی، باغ - موزه هفت تنان در نقطه خوبی قرار دارد و با توجه به فاصله بسیار کم آن با اماکن مشهوری مانند آرامگاه و ورزشگاه حافظیه، باغ های جهان نما و دلگشا، دروازه قرآن و گهواره دید، پتانسیل بالایی برای جذب گردشگر دارد، اما میزان استقبال شیرازی ها و غیرشیرازی ها به این باغ تاریخی، قابل مقایسه با اماکن پیرامونی آن نیست.
سنگ قبرهای بی نام این باغ در کنار پنج نقاشی حک شده بر دیوارهای عمارت، به تنهایی جذابیت های فراوانی برای مخاطبان ایجاد می کند و در قسمت دیگر باغ که دَربی جداگانه دارد، شاهد سنگ ها و اشیاء کوچک و بزرگ بسیار زیادی هستیم که می توانند برای هر مخاطبی جالب توجه باشند.
نکته عجیب و نگران کننده، تعداد ماموران و محافظان این بنا و این همه سنگ و اشیاء ارزشمند است. در طول شبانه روز، همواره تنها یک نفر مسئولیت نگهبانی از این باغ - موزه را برعهده دارد که در نوع خود بسیار عجیب به نظر می رسد. با توجه به اینکه این باغ - موزه دارای دو قسمت جداگانه است و درب های آن نیز با یکدیگر فاصله زیادی دارد، مشخص نیست که در صورت بروز حادثه ای برای یکی از این دو قسمت، چه اتفاقی رخ خواهد داد. و آیا در صورت بروز سوء قصد برای ربودن اشیاء تاریخی، تنها یک مامور، آن هم با دستان خالی، می تواند مانعی برای سارق یا سارقان احتمالی باشد؟ آیا حتما باید اتفاق، رخ دهد تا برای ایمنی بیشتر این مکان تدبیری اندیشیده شود؟
یکی از ایده هایی که می تواند در جلب نظر گردشگران به این باغ موثر باشد، تبدیل کردن بخش موزه باغ به کافه سنتی یا چیزی شبیه آن است. با توجه به احتمال انتقال بخش عمده ای از اشیاء به آرامگاه حافظیه، اگر این قسمت از باغ - موزه هفت تنان با رعایت نکات ضروری به جایی برای گذراندن اوقات فراغت جوانان و خانواده ها تبدیل شود، هم می تواند باعث درآمدزایی و اشتغال زایی شود و هم در افزایش تعداد بازدیدکنندگان بسیار موثر خواهد بود.
اما این تنها راه نجات باغ - موزه هفت تنان نیست و معرفی بیشتر آن به گردشگران داخلی و خارجی، همت مسئولان مربوطه در اداره کل میراث فرهنگی استان فارس را می طلبد.
به گزارش ایسنا، نقاشیهای پنجگانه موجود که به نوعی مراحل مختلف سیر و سلوک را تصویرگر است، شامل تابلوهای "درویشی جوان، حضرت ابراهیم در حال ذبح حضرت اسماعیل، عاشق شدن و دلدادگی شیخ صنعان به دختر ترسا، حضرت موسی (ع) در لباس شبانی و درویشی با کشکول و تبرزین" بوده و هر یک حکایتی دارد و یک مرحله از مسیری که باید برای رسیدن، طی شود را نشان میدهد.
"آقا صادق" نقاش دوره زندیه در تابلوی اول که درویش جوان را شبیه شاه عباس صفوی به تصویر کشیده یک بوق پشت این درویش آویزان کرده و درحالی که در یک دست چماقی دارد با دست دیگر سعی میکند کشکول را از روی درخت بردارد. در واقع برای گذشتن از سیر و سلوک باید مراحل مختلفی را طی کرد. او ابتدا باید قال و قیل و سروصدا که در این تصویر نماد آن بوق است را از بین ببرد و بعد چماق را که نشان زور و قدرت است کنار بگذارد.
در تابلوی دوم که ذبح اسماعیل (ع) به دست حضرت ابراهیم (ع) تصویریگری شده؛ مقصود نقاش آن بوده که نشان دهد برای رسیدن به سلوک باید همانند ابراهیم در راه خدا از همه چیز خود گذشت و مانند اسماعیل مطیع امر خدا بود.
در تصویر وسط یا سوم که مربوط به شیخ صنعان است متوجه میشویم که برای رسیدن به سلوک نباید فریب زهد و تقوا را خورد. میدانیم که شیخ صنعان مظهر زهد و تقوا بود اما در یک شب عاشق دختری مسیحی (ترسا) میشود و دین و تقوای او جایش را به امور دنیوی میدهد. آنجاکه دختر از شیخ صنعان میخواهد شراب بخورد و او میخورد؛ میخواهد قرآن را پاره کند و او میکند و البته دست آخر هم شیخ به وصال نمیرسد.
تابلوی چهارم اما، موسی (ع) را نشان میدهد که در حال شبانی است. او که هم قبل از پیامبری و هم بعد از آن شبان بود با همه کلیم الهی بودن چیزی برای خود نخواست. لذا از خود گذشتن و ساده زیستن مرحله دیگر از مراحل سلوک است.
و در نهایت تابلوی پنجم، تصویر درویشی است که نام و نشانی ندارد. او بر خلاف تابلوی اول نه چوب دارد و نه چماق و نه بوقی که با آن قال و قیل کند. هم دارایی درویش در این تصویر تبرزینیست که نماد جدایی حق از باطل محسوب میشود و البته کشکولی. همان کشکول که در تابلوی اول روی درخت قرار داشت و در نقطه پنجم از مسیر سیر و سلوک، به دست درویش رسیده است.
این تابلوهای نقاشی که با رنگ و روغن بر روی گچ کار شده، در سالهای 1336 و 1337 هجری شمسی توسط نقاش و هنرمند فقید؛ شادروان "محمدباقر جهانمیری" به همان طرح و نقش قدیمی تعمیر و تجدید شده است.