شنبه 8 اردیبهشت 1403

‌می‌خواهم عید امسال در بند اروند باشم

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
‌می‌خواهم عید امسال در بند اروند باشم

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محسن کلهر؛ پس از سال‌ها انتظار آمده ام تا دلم را در این سرزمین نورانی بتکانم، دل توی دلم نیست. از کویر‌ها گذشته ام و به اروند رسیده ام تا با دستان تو جرعه‌ای نور بنوشم. پا برهنه آمده ام تا زمستانم را با نور تو آب کنم. سوار قطار ارادت از غرب تا جنوب مسیر رشادتت را روی ریل‌های نور دویده ام. می‌خواهم عید امسال دربند اروند باشم نه در بند دنیای رنگی ام. از...

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محسن کلهر؛ پس از سال‌ها انتظار آمده ام تا دلم را در این سرزمین نورانی بتکانم، دل توی دلم نیست. از کویر‌ها گذشته ام و به اروند رسیده ام تا با دستان تو جرعه‌ای نور بنوشم. پا برهنه آمده ام تا زمستانم را با نور تو آب کنم. سوار قطار ارادت از غرب تا جنوب مسیر رشادتت را روی ریل‌های نور دویده ام. می‌خواهم عید امسال دربند اروند باشم نه در بند دنیای رنگی ام. از پای ماهواره‌های شهر برخواسته‌ام و به ستاره‌های سرزمین نور پناه آورده‌ام. اینجا شبکه نور است. خرمن عمر و جوانی ام را آورده‌ام بسوزانم و از وجب وجب این خاک گل نور بچینم. بدی هایم را خالی کنم و کوله بارم را با نور تو پر کنم. با بچه‌ها پوتین‌های حماسه را به پا کرده ایم و سری به عملیات‌ها می‌زنیم. کربلا. ولفجر. بیت المقدس. آبی به صورت خرمشهر می‌زنیم و دیوار تحریم آبادان را می‌شکنیم؛ و از اینجا برای فلسطین سنگ می‌فرستیم. سنگ‌هایی از جنس نور، قدرتمند و غیور. منور‌های دلم را روشن می‌کنم و دنبال تو می‌گردم. آتشفشان شوقم فعال می‌شود. چشم هایم که به تو می‌افتد، آرام می‌شوم. تو لباسی از نور پوشیده‌ای و سوار بر امواج اروند برایم دست تکان می‌دهی. مشق هایم را نشانت می‌دهم تا خطشان بزنی. چقدر لباس خاکی به تو می‌آید و برازنده‌ی توست. از پلکان سعادت بالا می‌روم و به جزیره‌ی نور می‌رسم. دروازه‌های آسمان به رویم باز می‌شوند. همه پرنده می‌شویم. بیدار که می‌شوم سرم روی بالشی از نور است و خواب هایم تعبیر شده اند گر گرفته‌ام بر می‌خیزم و سربند سبزی را که یادگار توست را می‌بندم و با بچه‌ها به سمت غروب می‌رویم مثنوی حماسه ات را زمزمه می‌کنیم با آب قمقمه ات روزه ام را افطار می‌کنم به غروب خورشید که نگاه می‌کنم از چشم هایم الماس می‌چکد قرآن را باز می‌کنم تا با آن (امن یجیب) صفحه‌های دلم را باز کنم قرآنی که مادرم نام مرا از آن انتخاب کرد (الله یحب المحسنین) قرآنی که مادرت تو را به آن سپرد و همیشه همراهت بود...

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.