آبی روشن؛ فیلمی دینی، معناگرا به رنگ آبی فیروزه
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، در دهه شصت بخشی از سینمای ایران را آثاری با مفاهیم پررنگ اخلاقی تشکیل میداد که عموما فروش چندانی نداشته و هدف از ساخت آن تولید آثار متفاوت پیاممحور بود. سالها بعد و جایی در نیمه نخست دهه هشتاد، بار دیگر تولید این گونه آثار رونق گرفته و سینمای معناگرا نامیده شد که از نمونههای شاخصتر آن میتوان به فیلم یک تکه نان به کارگردانی کمال تبریزی اشاره کرد. در سالهای اخیر نیز گهگاه به آثاری از این دست برمیخوریم اغلب مخاطبان خود را در اکرانهای آنلاین و شبکه نمایش خانگی پیدا میکنند. «آبی روشن» ساخته بابک خواجه پاشا از جمله آنها است که پس از اکران عمومی بلافاصله به چرخه اکران آنلاین پلتفرم فیلمنت اضافه شده است. فیلمی که میتوان آن را در رده فیلمهای دینی قرار داده و به تماشای آن نشست.
فیلم با تمرکز روی قهرمان خود حاج یونس که صاحب معدن فیروزه در شهری کوچک است، آغاز شده و خیلی زود به حادثه محرک و سپس نقطه عطف اول میرسد. نویسنده فیلمنامه پیش از اینکه داستان به این نقطه برسد، یونس را در موقعیتهای مختلف قرار داده و روی وجوه مردمدارانه او تاکید میکند. برای مثال هم میتوان به سکانس حضور او در خانه خانواده مقتول برای رضایت گرفتن بابت قتلی غیرعمد اشاره کرد. قضیه رفتن یونس به مشهد برای اهدای سنگ فیروزه به تولیت آستان امام رضا (ع) و خادم شدناش، ایده مناسبی برای قرار دادن قهرمان فیلم در برابر موانع مختلف برای رسیدن به خواسته قلبی خود است.
دزدیده شدن سنگ و اتفاق تلخی که برای نگهبان میافتد، قصه را وارد پرده میانی کرده که در آن از الگوی جذاب و موفق سفر قهرمان سود برده شده است. تلاش یونس برای یافتن ردی از ایوب و پسرش که بابت دزدی تحت تعقیب است، موتور حرکت فیلمنامه محسوب میشود. حضور و همراهی دختری جوان که عروس ایوب بوده، سروشکل بهتری به درام بخشیده و قصه را با قوت بیشتری پیش میبرد. هر چند که شخصیت دختر میتوانست بهتر از اینها از کار درآمده و عمق بیشتری داشته باشد.
فیلمهای روز سینمای ایران در سینما آنلاین فیلمنت
خواجه پاشا برای پرتر کردن نیمه میانی فیلم خود، داستانکی را با محوریت سرباز وطیفه جوان اهل قم و متهماش که باید به پاسگاه تحویل بدهد خلق کرده است. قرینهای برای قصه اصلی و همذات پنداری دختر جوان و متهم دستبند زده شده که اندکی فضای آرام و کند فیلم را تغییر میدهد. در این بخش فیلمساز با استفاده از استعاره، قصه خود را به المانهای مذهبی در رابطه با امام هشتم (ع) گره زده که نمونه آن را در سکانس حضور آنها در جاده فرعی جنگلی و آزاد کردن آهوی گرفتار در تله شکارچیها به دست حاج یونس میبینیم.
در فیلمهایی از این جنس که شخصیتهای متضاد مجبور به حضور در کنار هم میشوند، تحول درونی اهمیت زیادی دارد اما این اتفاق به شکلی ناقص در فیلم رخ داده و تاثیر باید و شاید را روی تماشاگران خود ندارد. آن هم با وجود شخصیتهایی همچون ایوب که زمینههای لازم برای این اتفاق را داشته و میتوانست مخاطب را از این لحاظ بیشتر اقناع کنند. در عین حال نقطه عطف دوم هم خوب از کار درآمده، کاردرمده شوک مناسبی به داستان داده و آن را وارد مرحله گره گشایی میکند و پایان متفاوتی را رقم میزند.
آبی روشن از آن دسته فیلمهایی است که عمده تمرکز خود را روی انتقال پیام گذاشته و همین امر هم سبب شده تا از سایر عناصر دراماتیک تا حدودی غافل شود. برای مثال نیز میتوان به کندی ریتم آن اشاره کرد. در عین حال، مهران احمدی در نقش حاج یونس بازی خوبی را ارائه کرده و تا حدود زیادی فاصله میان خود و نقش را از میان برداشته است. سارا حاتمی نیز که پیش از این بازی خوباش را در فیلم کت چرمی شاهد بودهایم، انتخاب خوبی برای نقش دختر جوان بوده و چند لحظه درخشان در بازیاش دیده میشود که تماشاگر را به سمت خود میکشاند. در طرف دیگر، مهران غفوریان قرار دارد که با وجود کوتاهی حضورش روی پرده سینما درخشان و تاثیرگذار است. در نقش ایوب که از آن دسته نقشهایی است که به عنوان مکمل میتواند دقایقی از فیلم را کاملا تحت الشعاع خود قرار دهد و غفوریان هم این فرصت طلایی را از دست نداده است.
محمد جلیلوند عضو انجمن منتقدان سینما