آتیه کسب و کارها
راهبری یک کسبوکار خصوصی که بخواهد سالم کار کند این روزها به کاری توان فرسا تبدیل شده است. به گمان من ششتنگنای زیر بیشترین نقش را در این شرایط سخت دارند:
1. تنگنای نیروی انسانی: از یک طرف ورود جوانان مستعد به بازار کار بهشدت کاهش پیدا کرده چون بسیاری از دانشآموختگان دانشگاه ها ترجیح میدهند بلافاصله بعد از پایان تحصیلات، کشور را ترک کنند و نیز بسیاری از افراد متخصص سنین 30 تا 40سال که تجربه و دانش عملی خوبی دارند ترجیح میدهند مسیر شغلی خود را در خارج از ایران ادامه دهند. در کنار دغدغه های مالی و شرایط خانوادگی، این افراد به دنبال تجربه های جدید هستند که در فضای فعلی بازار کار ایران کمتر به دست می آید. البته آنها هم که قصد رفتن ندارند به دلیل شرایط جامعه انگیزه و روحیه کار کردن ندارند.
2. تنگنای نقدینگی: یکی از دلایل این تنگنا کاهش قدرت خرید مشتریان است. تورم سنگین باعث شده است تا بخش مهمی از مردم قدرت خرید کمتری نسبت به گذشته داشته باشند. از طرف دیگر مخارج کسبوکارها بالا رفته است، باید هزینه بیشتری برای تجهیزات و مواد اولیه و زیرساخت و فضای کار بدهند و همچنین نرخ حقوق و دستمزد بالا رفته است. نتیجه دو اتفاق ایجاد تنگنایی دوسویه در نقدینگی کسبوکارهاست؛ هم دخل کم شده و هم خرج بالا رفته است. در چنین وانفسایی دولت هم از طریق تامین اجتماعی و مالیات عمدتا به کاهش کسری بودجه خود فکر میکند و ظاهرا اهمیت چندانی برای اوضاع کسبوکارها قائل نیست. مشکل وقتی حادتر میشود که وضعیت ناامیدکننده تامین مالی را هم ببینیم. بانکها ترجیح میدهند به صنایع داراییمحور نظیر ساختمان و معدن وام بدهند؛ اما بسیاری از کسبوکارها فاقد دارایی هستند. البته خود بنگاه ها هم وقتی از چشم انداز آینده مطمئن نیستند ترجیح میدهند وام نگیرند و به بدهی های خود اضافه نکنند.
3. تنگنای اقتصاد دستوری: نظارتها و کنترلهای دولتی و قیمتگذاری دستوری مستاصلکننده شده است. شرایط بد اقتصادی و تحریم هم بهانه ای شده است تا این حجم مداخلات دولت در کسبوکارها را با آن توجیه کنند. اما چیزی که وضعیت را بدتر کرده، ترکیب کم دانشی، فساد و فقدانمسوولیت پذیری است. کیفیت نیروی انسانی در دولت کاهش پیدا کرده و اختیار نظارت و تصمیمگیری در دستگاه های دولتی به افرادی واگذار شده است که حتی اگر بخواهند، توانایی علمی و ویژگی های لازم برای نظارت و سیاستگذاری مطلوب را ندارند. اغلب دستگاه های دولتی به هزینه ای که به شرکتها تحمیل میکنند و بلایی که با آزمون و خطا بر سر شرکتها می آورند هم اهمیتی قائل نیستند و صرفا به دنبال کمینه کردن ریسک خودشان هستند.
4. تنگنای فساد: انبوه محملهای فسادزا که در اقتصاد دولتی و غیرشفاف ما وجود دارد باعث شده است تا مساله فساد و چگونگی مواجهه با آن، مساله روزمره بنگاه داری ایرانی باشد. مدیران کسبوکارهای خصوصی مدام درگیر این مخمصه تصمیمگیری هستند که کجا نقطه ای است که دیگر تحفظ های اخلاقی و احتیاط های قانونی را باید کنار گذاشت و قواعد بنگاه داری مفسده آمیز را پذیرفت. بدتر آنکه هزینه اجتماعی و اخلاقی سالم نبودن هم کاهش یافته و تندادن به فساد به قاعده بازی بدل شده است.
در نتیجه این وضعیت حتی نهادهای صنفی و مدنی هم به بخشی از بازی فساد تبدیل شده و تلاش میکنند منافع اعضای خود را از طریق افزایش دسترسی به رانت (ارز دولتی، اینترنت طبقاتی، مواد خام ارزان، مجوزهای انحصاری و...) بالا ببرند. بی ثباتی سیاستها و حضور غیرشفاف موسسات خصولتی که ابزارهای غیرمنصفانه ای برای دستکاری رقابت دارند هم کار را بدتر کرده است. اینها بهسادگی می توانند شرایطی ایجاد کنند که سبب حذف رقیب شود؛ پس بنگاه خصوصی مجبور است با آنها وارد بدهبستان شود. مشکلات دادگستری و انبوه پروندههای قضایی هم بخشی از این شرایط تلخ است که بنگاه داری خصوصی ایرانی را در تنگنای اقتصادی - اخلاقی فساد قرار داده است.
5. تنگنای تحریم: اغلب راه های دور زدن تحریمهای بانکی و پرداخت و حملونقل و دیگر تعاملات با دنیای خارج مسدود شده و دیگر بهندرت کسی در خارج از ایران می پذیرد با کسبوکار ایرانی تعامل داشته باشد. تحریم از یک طرف مانع دسترسی به منابع خارجی، اعم از مواد، لوازم، تجهیزات، زیرساخت، تخصص و... شده و از طرف دیگر دسترسی به مشتری و بازار خارجی را سلب کرده است. بدتر آنکه عادت به انزوا باعث شده است سقف رشد و رقابت و رویاپردازی کسبوکار ایرانی بهشدت پایین بیاید.
6. تنگنای بطالت: برخلاف تنگناهای قبلی که کسبوکار را ضعیف میکنند تنگنای ششم، صاحب کسبوکار را مستاصل میکند. آدمی که باید با تنگناهای قبلی دست و پنجه نرم کند، انسان است و عجیب نیست که از خودش بپرسد دارد با عمرش چه میکند؟ این آدم که قرار است خودش انگیزهدهنده به دیگران باشد و با اراده و عزم راسخ از پس تنگناهای بالا بربیاید امید و انگیزه اش را از کجا باید تامین کند؟
طبق مطالعه ای که اخیرا شرکت مشاوره ایلیا و روزنامه «دنیایاقتصاد» انجام داده اند، تنها 5درصد مدیران عامل به اقتصاد ایران در سال پیش رو خوشبین هستند و 65درصد آنها اولویت اصلی خود را صرفا مسائل جاری می دانند. پس عجیب نیست که 65درصد این افراد استرس شدید را به صورت روزانه یا هفتگی تجربه میکنند. وقتی فرد چنین سطحی از فشار همراه با ناامیدی و روزمرگی و غرق شدن در امور جاری را تجربه میکند، اگر موفق به ایجاد رشد و خلق دستاورد ملموس نشود طبعا احساس بطالت میکند و از خود می پرسد این همه فشار و استرس را تحمل میکند که چه شود؟
شش تنگنای بالا مانند شش وجه مکعبی هستند که روزبهروز عرصه را بر مدیران کسبوکارهای ایرانی تنگ تر میکنند. چهار تنگنای اول (نیروی انسانی، نقدینگی، اقتصاد دستوری و فساد) از چهار طرف به او فشار می آورند و فضای تحرکش را محدود میکنند، تنگنای پنجم یعنی تحریم، سقف را پایین آورده و مانع بالا رفتنش میشود و تنگنای ششم یعنی احساس بطالت زیر پایش را خالی میکند.
منبع: اکوایران
همچنین بخوانید