آیا داوران جشنواره فجر به کپیکاری «بی همه چیز» جایزه میدهند؟
ستاره پسیانی بازیگر شایسته تئاتر و سینمای ایران در فیلم «یدو» (مهدی جعفری) در فیلمی بومی، با اقتباسی بومی، نقشی را ارائه میدهد که از الف تا ی آن وجه تالیفی بازیگر است و شایسته دریافت سیمرغ فجر است. آیا دادن سیمرغ به سایرین، جفا در حق بازیگری نیست که امسال در میان تمامی همکارانش از سایرین ممتازتر بوده است؟
مشرق نوشت: فرهنگ «کپیسازی» در سینمای پس از انقلاب با ساخت آژانس شیشهای در سینمای ایران تثبیت شد، فیلمی که آشکارا از فیلم بعدازظهر سگی (سیدنی لومت) کپی شد و به دلیل نگارش دیالوگهای آرمانی با اقبال گستردهای از سوی داوران در جشنواره فیلم فجر مواجه شد.
پس از این بازسازی این فیلم روند کپیسازی و گرتهبرداری در سینمای ایران گسترش بیشتری یافت و تبدیل به یک روند در صنعت تولیدات نمایشی ایران شد. در حالی که یکی از ماموریتهای مهمی که باید شورای پروانه ساخت و نمایش سازمان سینمایی، دنبال کند هدایت به سوی بومی شدن تولیدات نمایشی ایرانی است. اما از گروهی پیرو فرتوت که حتی آثار سینمای کلاسیک را به خوبی تماشا نکردهاند، میتوان چنین انتظاری داشت!؟
پس از چند دهه از عدم نظارت حرفهای حالا با سه جریان کپیسازی در سینمای ایران مواجه هستیم که گونه نخست مستقیما آثار فرنگی را کپی میکند.
طی سالهای اخیر، فیلمهای «دو خواهر» نمابهنمای «دوتا کافیه» ساخته «فرناندوتروبا»، فیلم «جیببر خیابان جنوبی» ساخته سیاوش اسعدی با بازسازی پلان به پلان فیلم اسپانیایی «دزدان» اثر «جیمی مارکوس»، فیلم «کافه ستاره» ساخته سامان مقدم با باسازی نعل به نعل فیلم مکزیکی «کوچه میداک» ساخته «جورج فونس» از مشهورترین آثار کپی شده سینمای ایران هستند. داستان، شخصیتها، فلاش بکها و ساختاراپیزودیک این فیلم در «کافه ستاره» تکرار شده است. دو دوست که رویای سفر به ایالات متحده دارند، قتل ناخواسته؛ مرد هوس باز و مرد فالگیر همه در کافه ستاره کپی برداری شده است. نکته جالب اینجاست که این فیلمی که نعل به نعل کپی شده، تندیس ویژه هیئت داوران دهمین جشن خانه سینما را به خود اختصاص میدهد.
از دیگر نمونهها میتوان به «چپ دست» آرش معیریان اشاره کرد که کپی مو به موی فیلم «50 قرار اول» ساخته «پیتر سگال» با بازی «آدام سندلر» و «دریو بریمور» است.
فیلم «زندگی جای دیگری است» به کارگردانی منوچهر هادی شباهت عجیب و غریبی به فیلم «زیبا» (ذیبا) «ایناریتو» دارد. هادی ادعای کپی بودن فیلمش را هیچگاه نپذیرفت و معتقد است شباهت اثر او با فیلم ایناریتو تصادفی است.
روند کپیسازی در سینمای ایران آنقدر در سینمای ایران پررنگ است که سال 1398، سه فیلم در حال اکران «خداحافظ دختر شیرازی» افشین هاشمی و «چشم و گوش بسته» فرزاد موتمن و «آشفتگی» فریدون جیرانی، کپی بودند. 3 اثری که از روی فیلمنامه «دختر خداحافظی» ساخته هربرت راس محصول 1977، «بد نبین و بد نشنو» ساخته آرتور هیلر محصول 1982و «دوقلو» ساخته پل هنرید محصول سال 1964 ساخته شدند.
اما جریان دوم گرتهداری از سینمای فارسی تغذیه میکند. اغلب تولیدات پویافیلم (حسین فرحبخش - عبدالله علیخانی) عمدتا بازسازی مستقیم آثار فارسی قبل از انقلاب هستند و این فرآیند در حوزه کپیسازی مقلد سینمای قبل از انقلاب است.
در دهه شصت و هفتاد شمسی اسلوب و ساختار عباس کیارستمی بر سینمای سایهافکنده بود و پس از دو دهه تاثیر عمیق کیارستمی بر سایر فیلمسازان، ژانر «اصغر فرهادی» در ابتدای دهه نود متولد شد و همچنان گونه مختص فرهادی در سینمای ایران حکمرانی میکند.
دوربین روی دست، نگاه و توجه به طبقه متوسط و پرداختن به بحرانهای اخلاقی و اعتقادی نشات گرفته از جریان سینمای فرهادی است و آثاری نظیر سعادتآباد (مازیار میری)، هفت دقیقه تا پاییز (علیرضا امینی) برف روی کاجها (پیمان معادی)، قاعده تصادف (بهنام بهزادی)، زندگی مشترک آقای محمودی وبانو (روح الله حجازی)، مبلورن (نیماجاویدی) دو فیلم گس و شکاف از کیارش اسدیزاده، کوچه بینام (هاتف علیمردانی) ارسال آگهی تسلیت (ابراهیم ابراهیمیان)، چهارشنبه 19 اردیبهشت، خانهای در خیابان چهل و یکم (حمیدرضا قربانی) یک روزطولانی (بابک بهرام بیگی) شالودهاشان از جریان سینمای اصغر فرهادی گرتهبرداری شده است.
پس از ساخت فیلم ابد و یک روز «ژانر فلاکت» در سینمای ایران به محور اصلی سینمای ایران تبدیل شد تا جاییکه که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با آثاری تلفیقی از فرهادی - روستایی مواجه هستیم. در این گونه فرانکشتاینی تازه، دوگونه سینمای فرهادی با تم «آزمون اخلاقی» اصغر فرهادی و زیرگونه «فلاکت» سعید روستایی را در هم آمیختهاند و مخلوق ظاهرا تازهای را متولد کرده اند.
با این حساب سینمای ایران یا از نمونههای فرنگی بازتولید میشود یا از سبک کارگردانهای دیگر تقلید میکند یا مثل کمپانی فرحبخش فیلمفارسی را کپی میکند. در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر دست کم 5 الی شش فیلم با مضامین فرانکشتاینی ترکیب ژانر فرهادی - روستایی نمایش داده شدهاند.
قبل از آغاز جشنواره فیلم فجر در محافل مختلف درباره اثری بحثبرانگیز گفتوگو میشد که متاسفانه بر اساس شنیدهها تلاشهایی صورت میپذیرد که جوایز فراوانی را از سوی هئیت داوران فجر دریافت کند. فیلم «بی همه چیز» ساخته محسن قرایی با اینکه ادعای اقتباس از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده فردریش دورنمات را دارد، اما جغرافیا، طراحی لوکیشنها، شخصیتپردازی، رابطه کاراکترها و حتی عطفهای دراماتیک خود را از به صورتی تقلید از فیلم ملاقات (VISIT) محصول 1964 کپی کرده است. فیلم ملاقات نیز اثری اقتباسی از ملاقات با بانوی سالخورده است.
متاسفانه منتقد برنامه هفت که سینمای کلاسیک را به خوبی رصد نکردهاند، متوجه تقلیدی بودن فیلم نشد. هر چند جواد نوروزبیگی تهیه کننده فیلم در برنامه هفت احتمال تقلیدی بودن اثرش را در نظر میگیرد و برای فرار از اتهام گرتهبرداری مو به مو اشاره میکند، پیش از این فیلمی با اقتباس از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده ساخته شده است.
مواردی تقلید و بازسازی شده فیلم «بیهمه چیز» از «ملاقات» به شرح زیر است:
1- پرستویی همواره همان پرستویی کلیشهای نیمه خشن معترضی است که خمیرهاش در آثار حاتمیکیا شکل گرفته، اما اطوار جدی آنتونی کوئین بازی فیلم ملاقات را به خوبی تقلید میکند.
2- هدیه تهرانی تقریا همان صورت سنگی اینگرید برگمن را قرار است بازسازی کند با این تفاوت که دیالوگهای کمتری برای او نوشته تا این شباهت کمرنگ شود. با این حساب میتوان اذعان داشت که برخلاف نظر منتقد برنامه هفت که این فیلم چندین میلیاردی را واجد سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول و زن میداند و از طرفی ادعای تسلط بر آثار کلاسیک را به عنوان وجه تفاخر گفتمانش مطرح میکند، کافیست یکبار بازی کوئین را با پرستویی و برگمن را با تهرانی مقایسه کنیم تا متوجه شویم، کاملا بازیهای فیلم ملاقات را اتود زدهاند. حتی کاراکتر رئیس ژاندارمری روستا با عنوان «دشتدکی» از شخصیت پلیس فیلم یعنی «دوبریک» اتود زده شده و همان طنازی دربازی این کاراکتر مشهود است.
3- از سایر مولفههای تقلیدی میتوان به خانه امیر (پرویز پرستویی) اشاره کرد که مغازه او زیر خانهاش قرار دارد که محل رجوع تمامی اهال روستاست و تصویر کردن این جغرافیا به شدت متاثر از نسخه کلاسیک ساخته شده از این نمایش است.
4- پس از ورود لیلی به روستا او به همراه امیر به قبرستان خارج از شهر میرود و لیلی دستور ساخت یک آرامگاه ویژه را در قبرستان میدهد. در حالی که در فیلم اصلی سرژ و کارلا (در نمایشنامه کلارا) به محل قرارشان در جوانی میروند که شبیه آرامگاهی است که در پایان فیلم بیهمه چیز لیلی برای امیر میسازد. حتی کارگردان «بی همه چیز» به خودش زحمت نداده که موقعیت آرامگاه کمی تغییر یافته با محل قرار سرژ و کلارا متفاوت بسازد.
5- آغاز فیلم و نحوه دنبال کردن شخصیتها و دوربین در محوطه روستا نشان میدهد که دکوپاژ و حتی جای دوربین و حرکت آن کاملا شبیه فیلم ملاقات است و حتی درفرآیند ساخت تقلیدی، گروه سرودی که هیچ کارکردی در فیلم ندارد را از فیلم ملاقات کپی میکند.
6- کاراکتر هادی حجازیفر در نقش دهدار و نحوه سرککشی او برای پرشورتر شدن برنامه استقبال از لیلی (کارلا) نیز و حرکت دوربین همراه این کاراکتر و اشارههایش به اهالی نیز از فیلم ملاقات و پرسوناژ شهردار کپی شده است.
7- شباهت صحنه استقبال از لیلی در بی همه چیز مشابه استقبال از کارلا است و عقبتر ماندن شخصیت امیر مشابه عقب ماندن سرژ (آنتونی کوئین) است.
8- امیر در فیلم «بی همه چیز» همراه خانواده قصد گریختن از شهر دارند و برخی اهالی به همراه گروهبان «دشتکی» مانع سوار شدن او میشوند. در فیلم ملاقات ممانعت از سوار شدن سرژ (کویین) در قطار و مزاحمت اهالی به شدت القاء کننده همان حس و حال فیلم بی همه چیز است.
نام فیلم «بیهمه چیز» به درستی برای فیلم انتخاب شده است. محتوای فیلم چه ارتباطی به فرهنگ بومی ایرانی و حتی زیست مردمان این سرزمین، حتی قبل از انقلاب دارد؟ فیلم تقلیدی، میزانسن غیربومی، دکوپاژ تقلیدی، بازیها سرقت اتودهای دو بازیگر بزرگ سینما، کویین و برگمن است و تمامی عناصر تقلیدی و کپی شده، دست بر دست یکدیگر گذاشتهاند تا فیلم عملا بیهمه چیز باشد.
قرایی در سینما، کارگردانی را از میرکریمی به شکل ناقصی آموخته اما ساختن فیلم اقتباسی نیاز به آموختن از ناصر تقوایی دارد تا فیلمی مثل ناخداخورشید دوباره در سینمای ایران ساخته شود که ساحت و ماهیت اثر ایرانی باشد. نکته جالب اینجاست جواد نوروزبیگی در مقام حقالعملکار مشهور سینما، به روایت روزنامه سازندگی 10 میلیارد تومان برای ساخت فیلم هزینه کرده است. کدام سرمایهگذار و ارگانی حاضر شده برای چنین تقلیدی 10 میلیارد تومان هزینه کند!؟
ستاره پسیانی بازیگر شایسته تئاتر و سینمای ایران در فیلم «یدو» (مهدی جعفری) در فیلمی بومی، با اقتباسی بومی، نقشی را ارائه میدهد که از الف تا ی آن وجه تالیفی بازیگر است و شایسته دریافت سیمرغ فجر است. آیا دادن سیمرغ به سایرین، جفا در حق بازیگری نیست که امسال در میان تمامی همکارانش از سایرین ممتازتر بوده است؟
نگارش فیلمنامه «یدو» ممتازتر و ایرانیتر است یا فیلم «بیهمه چیز»؟ امید میرود داوریهای سی و نهمین جشنواره فیلم فجر مبتنی بر انصاف و عدل باشد و جمع داوران حداقل حق همکاران خود را تضییع نکند.