ارتباط شیعه و تشکیلات شیعه در زمان امام یازدهم بسیار قوی بود / هر چه به پایان دوره امام حسن عسکری (ع) پیش میرویم، غربت بیشتر میشود
هرچه به پایان دوره حضرت عسکری جلوتر میرویم، این غربت بیشتر میشود. (اما) حوزه نفوذ ائمه و وسعت دایره شیعه در زمان این سه امام - از حضرت جواد تا حضرت عسکری - نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبی است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به دیارآفتاب؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی هایی متعدد از زندگانی سیاسی مبارزاتی اهل بیت (ع) سخن گفته است. این بیانات ارزشمند در کتابی با عنوان انسان 250ساله گردآوری شده که مطالعه آن بسیار مفید فایده است. به مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع) بخشی از این بیانات را تقدیم می کنیم:
باید به این نکته در زندگی ائمه توجه داشته باشید که این بزرگواران، دائم در حال مبارزه بودند؛ مبارزه ای که روحش سیاسی بود. زیرا کسی هم که در مسند حکومت نشسته بود مدعی دین بود. او هم ظواهر دین را ملاحظه میکرد. حتی، گاهی اوقات نظر دینی امام را هم میپذیرفت. مثل قضایایی که در مورد مأمون شنیده اید که صریحا نظر امام را قبول کرد. یعنی ابایی نداشتند که گاهی نظر فقهی را هم قبول کنند. چیزی که موجب میشد این مبارزه و معارضه با اهل بیت وجود داشته باشد، این بود که اهل بیت، خودشان را "امام" میدانستند. میگفتند: "ما امامیم". اصلا بزرگترین مبارزه علیه حکام همین بود. چون کسی که حاکم شده بود و خود را امام و پیشوا میدانست، میدید شواهد و قراینی که در امام است، در حضرت هست و در او نیست و این موجود را برای حکومت، خطرناک میشمرد؛ چون مدعی است. حکام، با این روح مبارزه میجنگیدند و ائمه علیهم السلام هم مثل کوه ایستاده بودند. بدیهی است که در این مبارزه، معارف، احکام فقهی و خلقیات و اخلاقیاتی که ائمه ترویج میکردند، جای خود را دارد. تربیت شاگرد بیشتر و ارتباطات شیعی، روزبه روز گسترده تر شد. شیعه را اینها نگه داشت. شما مرامی را در نظر بگیرید که 250 سال علیه آن حکومت شده است، اصلا باید هیچ چیزیش نماند، باید بهکل از بین برود؛ ولی شما ببینید الان دنیا چه خبر است و شیعه به کجا رسیده است. این نکته را باید در اشعاری که درباره امام صادق، امام هادی و امام عسکری (ع) خوانده میشود، به خوبی دید. اینها مبارزه میکردند و برای همین مبارزه هم جانشان را از دست دادند. راهی است که رو به هدفی مشخص ادامه دارد. گاهی یکی برمیگردد، یکی از این طرف می رود. اما هدف یکی است. این بزرگواران، از امام حسین (ع) که پایه را گذاشت، موفقتر بودند. چون بعد از شهادت امام حسین (ع) هیچ کسی نماند. اما در زمان امام هادی (ع) شما نگاه کنید؛ تمام دنیای اسلام را ائمه علیهم السلام زیر قبضه گرفته بودند. حتی بنیعباس هم درماندند. نمیدانستند چه کار کنند؛ رو به شیعه آوردند. اینکه آن بزرگوارها در غربت زیادی بودند، واقعا همینطور است؛ دور از مدینه و دور از خاندان و دور از محیط مألوف؛ اما در کنار این، درباره این سه امام از حضرت جواد تا حضرت عسکری نکته دیگری وجود دارد و آن این است که هرچه به پایان دوره حضرت عسکری جلوتر میرویم، این غربت بیشتر میشود. حوزه نفوذ ائمه و وسعت دایره شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبی است. شاید علت اینکه اینها را اینطور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلا همین موضوع بود. بعد از حرکت حضرت رضا به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکی از اتفاقاتی که افتاد، همین بود. شاید اصلا در محاسبات امام هشتم علیه السلام این موضوع وجود داشته. قبل از آن، شیعیان در همه جا تک و توک بودند؛ اما بیارتباط به هم، ناامید، بدون هیچ چشم اندازی، بدون هیچ امیدی. سلطه حکومت خلفا هم که همه جا بود؛ قبلش هم هارون بود با آن قدرت فرعونی. حضرت که به طرف خراسان آمدند و از این مسیر عبور کردند، شخصیتی در مقابل مردم ظاهر شد که هم علم، هم عظمت، هم شکوه، هم صدق و هم نورانیت را جلوی چشم آنها میگذاشت؛ اصلا مردم مثل چنین شخصیتی را ندیده بودند. قبل از آن، چقدر از شیعیان میتوانستند از خراسان حرکت کنند و به مدینه بروند و امام صادق را ببینند؟ اما در این مسیر طولانی همه جا امام را از نزدیک دیدند. چیز عجیبی بود؛ کأنه انسان پیغمبر را مشاهده کند. آن هیبت و عظمت معنوی، آن عزت، آن اخلاق، آن تقوا، آن نورانیت و آن علم وسیع - که هرچه میپرسی و هرچه میخواهی، در دستش هست؛ چیزی که اصلا مردم آن را ندیده بودند - ولوله ای راه انداخت. بنابراین حرکت امام رضا علیه السلام و بعد، شهادت مظلومانه آن بزرگوار کاری کرد که این فضا دست ائمه علیهم السلام افتاد؛ ائمه هم بنا کردند به استفاده کردن. نامه نگاری ها و رفت و آمدهایی که صورت میگرفت، به شکل عادی اتفاق نمیافتاد؛ همه اش در زیر پوششی از پنهانکاری اتفاق میافتاد؛ والا اگر آشکار بود، میگرفتند دست و پای افراد را قطع میکردند. مثلا با شدت عملی که متوکل داشت و رفتن به کربلا را ممنوع کرده بود، آیا اجازه میداد مسائل مردم را راحت خدمت امام بیاورند، بعد جوابها را به مردم برسانند؛ وجوهات را بگیرند و خدمت امام بیاورند، بعد رسید بگیرند و به مردم بدهند؟ اینها نشان دهنده شبکه عظیم تبلیغاتی و تعلیماتی این سه امام بزرگوار است. بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکری هادی و حضرت عسکری در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود یک شهر بزرگ آنچنانی نبود؛ پایتخت نوبنیادی بود که حوایج روزمره را برطرف کنند، در آن جمع شده بودند توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیای اسلام تنظیم کنند. وقتی ما ابعاد زندگی ائمه را نگاه کنیم، میفهمیم اینها چهکار میکردند. بنابراین فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند. در موضع "امام" - با همان معنای اسلامی خودش - قرار می گرفتند و با مردم حرف می زدند. به نظر من این بعد در کنار سایر ابعاد قابل توجه است. شما میبینید که حضرت هادی را از مدینه به سامرا میآورند و در سنین جوانی چهل و دو سالگی ایشان را به شهادت میرسانند؛ یا حضرت عسکری در بیست و هشت سالگی به شهادت میرسند؛ اینها همه نشان دهنده حرکت عظیم ائمه علیهم السلام و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با اینکه دستگاه خلفا، دستگاه پلیسی با شدت عمل بود، درعین حال ائمه علیهم السلام اینگونه موفق شدند. غرض، در کنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید. در هیچ زمانی ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتی شیعه در سرتاسر دنیای اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری نبوده است. وجود وکلا و نواب و همین داستان هایی که از حضرت هادی و حضرت عسکری نقل میکنند که مثلا کسی پول آورد و امام معین کردند چه کاری صورت بگیرد نشان دهنده این معناست. یعنی علیرغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به نحوی، و حضرت رضا سلام الله علیه به نحوی، ارتباطات با مردم همینطور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده. منتها آمدن حضرت به خراسان، تأثیر خیلی زیادی در این امر داشته است. انتهای پیام /