از دستور ممنوعیت نامزدی در انتخابات تا حکم به انحلال جبهه اصلاحات!
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این روزنامه در سرمقاله خود نوشت: «ادعای کیهاننشینان این است که روزنامههای منتقد جریان حاکم در ماههای گذشته، مدام از «خالصسازی» نوشتند و درباره حرکت خزندهای گفتند که نه فقط ساخت قدرت که جامعه ایران را هدف گرفته است؛ اما همین روزنامهها در ایام رقابتهای انتخاباتی لیست نامزدهای میانهرو را منتشر کردند و حامیان خود را به رای دادن فراخواندند. به...
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این روزنامه در سرمقاله خود نوشت: «ادعای کیهاننشینان این است که روزنامههای منتقد جریان حاکم در ماههای گذشته، مدام از «خالصسازی» نوشتند و درباره حرکت خزندهای گفتند که نه فقط ساخت قدرت که جامعه ایران را هدف گرفته است؛ اما همین روزنامهها در ایام رقابتهای انتخاباتی لیست نامزدهای میانهرو را منتشر کردند و حامیان خود را به رای دادن فراخواندند. به عبارت دیگر، کیهان میان دو ایده «خالصسازی» و «روزنهگشایی» تعارضی را تصویر میکند و با این استدلال، منطق آن طیف از جریان حاکم را که همچنان بر سود جستن از فرصت انتخابات و ضرورت مشارکت فعال سخن میگویند، زیر سؤال میبرد.
اما آیا در واقعیت، چنین تعارضی وجود دارد؟ در روزنامه «هممیهن» نه در سطح سیاستگذاران و مدیران و نه بدنه و نویسندگان، همسویی و همگرایی درباره انتخابات وجود نداشته است. این مسئله، موضوعی هم نیست که امروز و پس از پایان انتخابات ظهور و بروز یافته باشد؛ بلکه از همان زمان که کارهای مقدماتی انتشار روزنامه شروع شد، مشخص بود. چنانکه در انتخابات 1400 هم که «هممیهن» منتشر نمیشد نیز، این تفاوت مواضع وجود داشت. بهعنوان نمونه، مدیرمسئول و سردبیر «هممیهن» چه در 1400 و چه در 1402 از حامیان شرکت در انتخابات بودند و متقابلاً، دو مشاور ارشد روزنامه چه آن زمان و چه امروز، از مخالفان مشارکت بودند. اتفاقاً، این یکی از ویژگیهای مثبت «هممیهن» است که بهرغم برخی اختلافنظرهای سیاسی و راهبردی درون مدیران و نویسندگان اصلی خود، توانسته است به سهم خویش در فضای سیاسی و اجتماعی کشور مؤثر واقع شود و مواضع و تحلیلهای آن، چه از سوی موافقان و چه مخالفان جدی گرفته شود و عموماً آن را بشنوند و واکنش نشان دهند.
عامل اصلی این مسئله هم، توافق و تفاهم بر روی اصول کلیدی و مبنایی است. چنانکه در همین ایام انتخابات، بهرغم اختلاف تحلیلی و راهبردی که بین مدیرمسئول روزنامه با مواضع آقای تاجزاده در قبال انتخابات وجود داشت؛ پس از برخورد ناصوابی که در زندان با ایشان شد، روزنامه موضعگیری کرد و آقای کرباسچی هم مطلبی در حمایت از آقای تاجزاده نوشت.»
درباره واکنش هم میهن گفتنی است؛ فاصله میان طیف تحریمکننده انتخابات در جبهه اصلاحات با طیف مشارکت جو، فاصله میان دو جریان مدعی وفاداری به جمهوری اسلامی با جریان برانداز است و منطقا نمیتوان نقیضین را یکجا جمع کرد. پدرخواندههای جبهه اصلاحات در حالی ادعا کردند در انتخابات نامزدی ندارند و بنابراین نمیتوانند لیست و نامزدی برای رقابت ارائه کنند، که ضمن صدور دستور قلدرمآبانه، به احزاب عضو فرمان دادند در انتخابات ثبتنام نکنند و نامزدی ارائه ندهند. این رفتار دقیقا بازی در زمین آمریکا و اسرائیل و گروهکهای مزدوری بود که سعی دارند انتخابات در ایران را غیر رقابتی و غیر آزاد و نمایشی معرفی کنند و دروغ خود ساخته «خالص سازی» را جا بیندازند. در مقابل، طیف محدودی از اصلاحطلبان، با وجود چند ماه همراهی در تخریب انتخابات و القای فقدان آزادی، نهایتا از فهرستی 165 نفره رونمایی کردند که ابطال دروغ بزرگ فقدان رقابت بود؛ و این تعداد نامزد البته با وجود ممنوعیت صادره از سوی پدر خواندهها و فشار تخریب شدید علیه ثبتنام بود و گرنه اصلاحطلبان میتوانستند چهار پنج برابر این رقم، نامزد در میدان رقابت داشته باشند. براستی این چه انتخابات مهندسی و خالص سازی شدهای است که با وجود شیطنت جبهه اصلاحات، 165 نامزد همسو وارد میدان رقابت میشوند و 45 نفر در مرحله اول وارد مجلس میشود؟! ثانیا سردبیر هم میهن پیش از این به وجود تناقضات راهبردی لاینحل در جبهه اصلاحات اعتراف کرده و چاره را در جدا شدن دو طیف از هم عنوان کرده است. او آبان گذشته در تحلیلی با عنوان «نه جبهه، نه اصلاحات» نوشت: «جریان اصلاحات، از انتخابات 1398 دچار دودستگی شده و اگر حفظ شده، صرفاً در سطح اعلامی بوده و نه اعمالی. تصمیماتی اعلام شده، اما بخش قابلتوجهی از نیروها و احزاب همراهی نکردهاند. جبهه اصلاحات، نه جبهه است و نه اصلاحات. اسم بیمسمی است. در همین انتخابات، موقعی که بحث پیش ثبت نامها مطرح شد، موضعی که اعلام شد، این بود که «ما هیچ توصیهای نداریم». این موضع بیمعنا، یعنی جبهه وجود خارجی ندارد. در راهبرد اتخاذ شده، اصلاحات هم وجود ندارد. آقای خاتمی عنوان کرد ما از اصلاحات دوم خرداد گذشتیم؛ چون آن الگو «به سنگلاخ و صخره خورده». چطور اصلاحات به صخره خورده؛ اما در انتخابات 1384 گفتند: «به سان رود که سر به سنگ میزند، رونده باش». مگر همان موقع، اصلاحات به سنگ نخورده بود؟ خاتمی در آن هشت سال گفت ما را فقط بهعنوان تدارکاتچی میخواهند. پس چرا سال 84 دوباره گفتند باید برویم پای صندوق و گام دوم اصلاحات را برداریم؟ جریان اصلاحات از حالت جبههای خارج شده و دو طیف باید همان انتخابات 1398 و یا حداکثر بعد از انتخابات 1400 از هم جدا میشدند. نباید مسئله را در سطح اشخاص (بهزاد نبوی و آذر منصوری) پایین آورد و دو طرف هر روز به بهانهای به هم نیش و کنایه بزنند و گلایه و مجادله حاصل شود. راهحل این است که دو گرایش، از یکدیگر جدا شوند و تشکیلات مجزایی داشته باشند. هر اتفاقی که بیفتد، از وضعیت بلاتکلیفی و دور همنشستنهای بیحاصل بهتر خواهد بود».
منبع: کیهان