از موج سوم تافلر تا تهدید سه استان شمالی ایران
مهدی لطفی. علم آموز دکتری تخصصی علوم سیاسی سیاستگذاری عمومی
الوین لویس تافلر یکی از مشهور ترین آینده پژوهان تاریخ جهان در کتاب " موج سوم " خویش از سه حرکت عمده در سیر تاریخ تحول زندگی بشری نام می برد که هرکدامشان، به مثابه یک موج نیرومند، مرحله قبلی را از سر راه برداشته و مرحله جدیدی را در حیات بشری برقرار کرده است.
" موج اول " انقلاب کشاورزی که به مرحله شکارگری پایان داد، "موج دوم"، انقلاب صنعتی با مشخصات و مختصاتی که می دانید و " موج سوم " که به اعتقاد تافلر از دهه 1950 آغاز شده و به ورود جامعه صنعتی به عصر فراصنعتی منجر گردیده است.
اما به نظر نگارنده ی این سطور، تافلر جبر تاریخی را عامل موثر بر " ایجاد تغییر " در سبک زندگی بشر و جوامع بشری می دانست نه " تهدید " یا تهدیدات به وقوع پیوسته یا احتمالی آینده را، چنانچه او در کتاب موج سوم که در 1980 منتشر شد، می نویسد:
" در پیشرفت بسوی نظام تولیدی جدید، توانایی بالقوه ای برای تحول اجتماعی نهفته است که دور نمایی آنچنان هراسناک دارد که کمتر کسی مایل است به معنای واقعی با آن مواجه شود، زیرا چیزی نمانده که حتی فضای داخلی خانه های مان را هم از بنیان دگرگون سازد.
... این نظام جدید می تواند میلیون ها انسان را از کارخانه و ادارات زندان مانند موج دوم آزاد کند و به ماوای اصلی شان که از ابتدا بدان تعلق داشته اند، یعنی خانه، باز گرداند. اگر قرار است چنین چیزی اتفاق افتد، در اینصورت تمام موسسات و نهاد ها، از خانواده گرفته تا مدرسه و شرکت، باید دگرگون شوند... "
حال چنانچه اینجانب بدان باور دارم، اگر بپذیریم که " عامل تهدید " می تواند سبک زندگی در جوامع بشری را دستخوش دگرگونی نماید چنانچه کرونا با جهانگیری سریع و قدرتمندش و تبدیل شدن به یک تهدید جهانی توانست شیوه زندگی بشر را طی تنها چند ماه تغییر دهد، باید عامل تهدید را بیش از پیش جدی بگیریم.
به نظر می آید از جمله تهدیداتی که زین پس جوامع بشری به منظور پیشگیری از آن می باید هوشیارانه آن را مورد رصد و توجه جدی داشته باشند، خطر زایش یا نوزایی پاندمی هایی ویروسی یا میکروبی نظیر کرونا است و از آن مهمتر و سهمگین تر تهدید وقوع تغییرات گسترده اقلیمی در نتیجه کاهش ذخایر آب شیرین در جهان.
تهدید دوم که مدتی است در ایران ما نیز آغاز شده است و متاسفانه مسئولان امر در حوزه سیاستگذاری هنوز بدان توجهی چندانی نشان نداده اند، موج مهاجرت به استان های خوش آب و هوای ایران است.
این تهدید بسیار جدی با موج مهاجرت جمعیت کثیری از مردم ایران به چیزی در حدود 8 استان کشور که دارای ذخایر آبی مطمئن و پایدار تری هستند، آغاز خواهد شد که البته بهتر است بگوییم مدتی هست که آغاز شده است و با در نظر گرفتن داشتن هوای بدون ریزگرد و مطبوع و دمای مناسب نه چندان سرد یا گرم در استان های هدف سکونت جدید، به صورت ویژه بر سه استان شمالی گیلان، مازندران و گلستان متمرکز خواهد بود و در نهایت بخش وسیعی از ایران را خالی از سکنه و حدود 8 استان کشور و نقاطی لکه ای در ایران را با انباشت و تراکم جمعیت مواجه خواهد ساخت.
از جمله پیامد های دهشتناک وقوع چنین تهدیدی فارغ از همه چرا و چگونه هایی که باید برای هر کدام شان پاسخی یافت، فقر غذایی و وابستگی غذایی به خارج از مرز های ایران به دلیل تبدیل زمین های قابل کشت در گام اول سه استان سرسبز شمالی ایران به سکونتگاه خواهد بود. فقر و وابستگی غذایی ای که همین حالا هم زنگ خطرش با روند رو به رشد و شتابان تبدیل زمین های حاصلخیز و زراعی در 3 استان گیلان، مازندران و گلستان به سکونتگاه هایی برای غیر بومیان به گوش می رسد اما هنوز در مقام چاره جویی و سیاستگذاری توجه جدی ای بدان نمی شود!
از یاد نبریم که سبز شدن این تعداد سکونتگاه و استراحتگاه در مزارع برنج، باغات چای و مرکبات، کوهپایه ها و دشت های حاصلخیز گیلان و مازندران و گلستان پیامد تلخی جز نابودی باریکه سبز موثر در حفظ استقلال غذایی کشور که وظیفه تولید عمده محصولات استراتژیک لبنی و دامی و کشاورزی ایران همچون: برنج، گندم، چای، مرکبات، بادام زمینی، زیتون، فندق، سیب زمینی و... را بر عهده دارند، نخواهد داشت و در نهایت گرسنگی جمعیت ایران و وابستگی غذایی به خارج از مرز های ایران را در پی خواهد داشت.
لذا لازم است مسئولان و متولیان امر در کشور تا دیر نشده فکر چاره باشند و در گام نخست با اجرای بسیار سختگیرانه و نظارت بسیار دقیق نقطه به نقطه بر حسن اجرای قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها علاج واقعه را قبل از وقوع نمایند.
لینک کوتاه: asriran.com/003FJ8