انتخابات؛ زیباترین وجه مردمسالاری دینی در حکمرانی اسلامی
در عرصه انتخابات ما با یک معادله سه مجهولی مواجه هستیم، مجهول اول ما درخصوص معنا و مفهوم التزام و وفاداری به نظام است که هر انتخابات جمعی به درستی به دلیل فقدان التزام نظری یا عملی از گردونه انتخابات خارج میشوند و جمعی هم به درستی به دلیل برخورداری از وفاداری به مسیر خود ادامه میدهند. گروه سومی هستند که وفاداری آنها مبهم است و این ابهام سبب شده که دو مجهول دیگر با عنوان «احتیاط» و...
چهار دهه بعد از انقلاب، سه مجهول این معادله نه تنها حل نشده بلکه در هر انتخابات پیچیدهتر شده است. نهادهای مربوطه که اختیار تفسیر و تبیین دارند باید هر سه مجهول را حل میکردند. شاخصها و شاخصههای وفاداری باید شفاف و قابل فهم و تا حد ممکن کمی شوند به گونهای که شبهه مفهومی باقی نماند. اگر هم در مصداق نامزدهای انتخابات شبهه پیش آمد، باید روشن باشد که محل اجرای برائت است یا احتیاط، تا تحت تأثیر سلایق فکری و سیاسی تفسیر نشود.
این سه مجهول باعث شده در هر انتخاباتی یک سری نیروها را از قطار انقلاب پیاده میکنیم چون نمیدانیم با آنها چکار باید بکنیم آنها را حذف میکنیم؛ این احتیاطکاری باعث شده است تا شخصی که آستین بالا زده تا در انتخابات شرکت و به کشور خدمت کند. چون شناخت نداریم و نسبت به وفاداری او تردید داریم به جای اینکه برائت جاری کنیم یا خودمان را به علم برسانیم و مستند او را تأیید یا رد کنیم، با عنوان «عدم احراز» او را رد میکنیم.
درباره ادامه کارهایی که جمهوری اسلامی و نظام اسلامی در ارتباط با مردمسالاری دینی انجام داد و کارهای بینظیری بود که نه در گذشته تاریخ اسلام به این صورت سابقه داشت و نه در دنیای امروز نمونهای داشت با هم صحبت میکنیم.
یکی دیگر از چیزهایی که جمهوری اسلامی حکمرانی اسلامی را پذیرفت و به سبک حکمرانیای که در دنیای امروز تجربه شده مقوله پذیرش «عنصر قدرت» است. بحث سیاست، مقوله قدرت است. البته قدرت در حکمرانی اسلامی هر نوع سلطه واقتداری نیست، قدرت خاصی است که در حقیقت رکنی از آن روی مردمسالاری دینی و آرای مردم و رکن اساسی دیگر آن هم روی اسلام استوار هست.
در طول تاریخ در همه حکومتهایی که در ایران و حتی در جهان اسلام مطرح بودند، معمولاً عنصر آگاهی و شناخت مردم خیلی مطرح نبود. اینکه مردم سواد و اطلاعات و آگاهیهای عمومی داشته باشند، پدیده جدیدی است و مخصوصاً وقتی که با تکنولوژیهای جدید گره خورده است. امروزه یک مقوله نویی است که در دولتهای مدرن مطرح است و دولت الکترونیک یکی از مصادیق آن هست.
یک نکته دیگری که باز هم بسیار در حکمرانی مهم هست، «فرایندی کردن تصمیمگیریهای کلان مملکتی» است. در گذشته فیالمجلس تصمیم میگرفتند و همانجا هم آن را اجرا میکردند. مخصوصاً در تاریخ ایران که کشور همیشه پادشاهی بوده است، پادشاه هم خودش قانون بود، خودش دستور میداد، خودش هم هرطور دلش میخواست اجرا میکرد.
امروز خود رهبری که در رأس نظام هست، اگر بخواهد تصمیم اساسیای بگیرد، در قانون اساسی آمده است که بعد از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام بعضی از تصمیمهای اساسی را میتواند بگیرد. یعنی رأساً بدون مشورت نمیتواند؛ با اینکه بالاترین رأس هرم قدرت است و مشروعیت نظام به ولایت فقیه است؛ با این همه در تصمیمگیریها چنین فرایندی را ایجاد کردند. بقیه بخشها هم همینطوری است. دولت تا مجلس برای او قانون تصویب نکند، نمیتواند اجرا کند. مجلس تا مردم به او رأی ندهند نمیتواند تشکیل شود. مردم تا قانون انتخابات اعمال و ابلاغ نشود، نمیتوانند رأی بدهند. همه این تصمیمگیریها به هم گره خورده و کشور یک حالت ارگانیسم پیدا کرده؛ مثل یک موجود زندهای که هر عضوی بخواهد کاری بکند، همه اعضا باید دست به دست هم بدهند تا فعال شود. این از ویژگیهای ساختاری حکمرانی اسلامی جدید هست.
یکی دیگر از مسائل بسیار مهمی که در حکمرانی اسلامی مطرح است، «مقوله شهروندی» است. مقوله شهروندی به تعبیری که مقام معظم رهبری دارند که شهروندی محصول انقلاب اسلامی است. قبل از انقلاب اسلامی چیزی به اسم شهروند نبود. شهروند یعنی اینکه مردم این کشور شأن و شئون و منزلت اجتماعی و حق و حقوقی دارند. صاحبان کشور هستند و به تعبیر امام راحل ولی نعمتهای کشور هستند.
در گذشته همیشه به ملتها ظلم میشد و هیچکاری هم از دست آنها برنمیآمد. اینها مردمانی یا رعایایی بودند وتحت قدرت اربابان زندگی میکردند. هر طور ارباب میخواست، آنها باید زندگی میکردند. انقلاب اسلامی حکمرانیای ایجاد کرد که شهروندان به مطالبهگر تبدیل و دارای منزلت و شأن و شئون و حق و حقوق شدند؛ البته ما این را در دین داشتیم اما هیچوقت به آن عمل نمیشد.
حضرت امیر (ع) میفرماید: «ایها الناس ان لی علیکم حقاً و لکم علی حق فاما حقکم علی فالنصیحه لکم» دولت اسلامی بر عهده مردم حق و حقوقی دارد متقابلاً هم شما یک سری حق و حقوق دارید. بعد میگوید «فاما حقکم علی» ببینید اول به حق شهروندان اشاره میکند. میگوید اما حقی که شما بر گردن من یعنی دولت اسلامی دارید «فالنصیحه لکم» نصیحت به معنای پند و اندرز نیست بلکه خیرخواهی عملی است؛ یعنی در اقتصاد، در سیاست، در حقوق، در زندگی خانوادگی و در همه مسائل جامعه من خیرخواه شما باشم.
«و توفیر فیئکم» یعنی وظیفه دولت اسلامی این است که به لحاظ مادی اقتصادی، فراوانی نعمت برای شما فراهم کند. اولین چیزی که به آن به اشاره میکند اقتصاد است. یعنی دولت اسلامی نمیتواند نسبت به اقتصاد مردم بی تفاوت باشد. سپس میفرماید: «و تعلیمکم کیلا تجهلوا» یعنی یکی دیگر از وظایف دولت آموزش است. تعلیم و تعلم است. «یعلمکم و یزکیکم» هم آموزش و هم تربیت. دولت باید آموزش بدهد که مردم نسبت به دین و دنیا و حق و حقوقشان و... آگاه باشند.
حضرت سپس به تزکیه و تهذیب اشاره میکند، فرق بین جامعه اسلامی با دیگران در اخلاقیات آن است و اگر ما این آداب را رعایت نکنیم چه فرقی با دنیای غرب داریم؟
حضرت در ادامه می فرماید: دولت اسلامی هم به عنوان حکمرانی اسلامی یک سری حقوقی دارد که مردم باید ادا کنند. «والوفاء بالبیعه». مردم باید وفاداری داشته باشند. وفاداری در سیاست یعنی چه؟ آیا وفاداری و التزام و تعهد نسبت به اشخاص هست یا به جریان فکری، یاگفتمان حاکم؟ یا منصب، دستگاه و جایگاه ولایت فقیه؟ در واقع باید به خود ولایت فقیه وفادار باشم. ممکن است که نسبت به شخص، احیاناً درجه وفاداریام کم باشد ولی به اصل ولایت فقیه وفادار باشد.
به هر صورت یکی از بحثهای خیلی جدی است که حضرت وقتی میگوید وفاداری به بیعت، وفاداری به چی؟ یک نکتهای هست که وفاداری گاهی مواقع در احزاب، گروهها، جناحهای فکری، وفاداریشان به آن گفتمان خودشان است. یعنی مثلاً یک کسی اصولگرا است، میگوید اگر یک دولت اصولگرا سر کار باشد، من کاملاً به آن پایبند هستم ولی اگر اصلاحطلبها سر کار بیایند من نیستم. عکس آن هم همینطوری است. این نوع وفاداری را چه مقدار در حکمرانی اسلامی میتوانیم بپذیریم؟
الان برخی آدمهایی وجود دارد که درصد ایمان اینها، باور آنها، اعتقاد آنها اینطوری است که اینها اگر باند خودشان باشد حاضر هستند که کمک کنند، باند آنها نباشد کمک نمیکنند. با اینها چکار کنیم؟ اینها را رد صلاحیت کنیم یا اینها را نگه داریم؟ ما الآن راجع به اینها تصمیم نگرفتیم و همیشه به صورت جناحی با آنها برخورد میکنیم ما که نمیتوانیم به خاطر مثلاً یک سری مفروضات، کلاً این سری آدمها را حذف کنیم.
حکمرانی جدید مثل قدیم نیست. در قدیم مردم همه یکدست بودند. یعنی تفاوت کثرتگراییای وجود نداشت. ولی الآن ما با یک جامعهای سروکار داریم که رسماً میآید میگوید اصل جمهوری اسلامی را قبول دارم ولی رهبران را قبول ندارم. با این آقا چکار کنیم؟ حالا یک عدهای هستند عناد دارند، دشمن هستند و مشکلساز هستند. نگاه اپوزیسیونی دارند. راجع به آن میشود فکری کرد ولی آنهایی که اینطوری هم نیستند. آیا باید اینها را برای همیشه حذف کنیم؟ یا نظام اسلامی برای اینها باید فکری بکند؟
مجهول اول ما درخصوص معنا و مفهوم التزام و وفاداری به نظام است که هر انتخابات جمعی به درستی به دلیل فقدان التزام نظری یا عملی از گردونه انتخابات خارج میشوند و جمعی هم به درستی به دلیل برخورداری از وفاداری به مسیر خود ادامه میدهند. گروه سومی هستند که وفاداری آنها مبهم است و این ابهام سبب شده که دو مجهول دیگر با عنوان «احتیاط» و «برائت» در کنار مجهول وفاداری، «انتخابات»؛ یعنی زیباترین وجه مردمسالاری دینی در حکمرانی اسلامی را دچار مشکل کنند.
چهار دهه بعد از انقلاب، سه مجهول این معادله نه تنها حل نشده بلکه در هر انتخابات پیچیدهتر شده است. نهادهای مربوطه که اختیار تفسیر و تبیین دارند باید هر سه مجهول را حل میکردند. شاخصها و شاخصههای وفاداری باید شفاف و قابل فهم و تا حد ممکن کمی شوند به گونهای که شبهه مفهومی باقی نماند. اگر هم در مصداق نامزدهای انتخابات شبهه پیش آمد، باید روشن باشد که محل اجرای برائت است یا احتیاط، تا تحت تأثیر سلایق فکری و سیاسی تفسیر نشود.
این سه مجهول باعث شده در هر انتخاباتی یک سری نیروها را از قطار انقلاب پیاده میکنیم چون نمیدانیم با آنها چکار باید بکنیم آنها را حذف میکنیم؛ این احتیاطکاری باعث شده است تا شخصی که آستین بالا زده تا در انتخابات شرکت و به کشور خدمت کند. چون شناخت نداریم و نسبت به وفاداری او تردید داریم به جای اینکه برائت جاری کنیم یا خودمان را به علم برسانیم و مستند او را تأیید یا رد کنیم، با عنوان «عدم احراز» او را رد میکنیم.
چرا ما به نتیجه و عواقب حدف ها فکر نمیکنیم که اینهایی که به هردلیلی حدف می شوند احتمال دارد اگر مشارکت میکردند در فرایند قدرت ساخته و بهتر بشوند ولی راحت حذفشان کردیم. بعد از آن هم هیچ برنامهای هم برای اینکه بالاخره از اینها دلجویی بکنیم و یک طوری نگذاریم اینها بروند و تبدیل به ضد انقلاب شوند و نکته دیگری که حضرت میفرمایند والنصیحه فی المشهد والمغیب. حکومت اسلامی وظیفهاش این است که همانطوری که انتطار دارد شهروندان خیرخواه حکومت باشند، متقابلاً هم حکومت خیرخواه مردم است. در همه حال چه در حضور و چه در غیبت. وقتی میگوید چه در حضور و چه در غیبت یعنی همیشه حکومت اسلامی در همه قوانینش، برنامههایش، اجرائیاتش، قضاوتهایش، قانونگذاریهایش، در همه جا مصلحت مردم را باید در نظر بگیرد.
حضرت باز می فرماید «والاجابه حین ادعوکم» و هر وقتی که نیاز باشد، دولت نیاز به حمایت مردم و مشارکت مردم دارد، مردم اجابت بکنند. «و الطاعه حین آمرکم» و اگر جنگی پیش آمد مردم بیایند کمک کنند. اگر هجومی علیه دولت اسلامی شد، مردم دولت را تنها نگذارند. اگر امروز دولت آمد گفت که مشارکت باعث تقویت نظام میشود مردم حمایت کنند. الآن مقام معظم رهبری میگویند مشارکت حداکثری باعث تقویت نظام میشود. این یک دستوری است که حاکمیت دارد تقاضا میکند مردم بیایید پای صندوق، مردم هم باید اجابت کنند. البته این حقوق متقابل هستند.
اصل این است که ما یک یگانگی میان ولایت و ولیفقیه قائل باشیم. بالاخره مصداق ولایت در شخص ولی فقیه است؛ اما یک تعبیرهایی امام و مقام معظم رهبری داشتهاند، فراوان هم هست. که فرمودهاند که ممکن است یک کسی نسبت به من ایراداتی قائل باشد. اعتقادات او این است که من مشکلاتی دارم ولی اصل نظام را قبول دارد. این نباید رد صلاحیت شود. البته بالاخره یک تفاوتهایی وجود دارد بین یک کسی که ذوب در ولایت است با یک کسی که میگوید من ولی فقیه را قبول ندارم، اما اینطور نیست که ما این شخص را ضد انقلاب بدانیم یا بگوییم جزء مخالفین نظام و اپوزیسیون نظام است.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1874572